kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۰۹۴۰
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۲

مکتب امام خمینی (ره) منادی «تحول» به نفع مستضعفین در عهد «استثمار فرا نو»



اشاره:
درست زمانی که ظلمت استثمار فرانو جهان را فراگرفته بود و می‌رفت تا از کرامت انسان جز نامی باقی نماند، چراغ هدایتگر انبیاء و مصلحان بزرگ تاریخ بار دیگر در دستان مردی از شرق تابیدن گرفت تا آغازی باشد بر تحولی بزرگ. خمینی کبیر که خود تربیت‌یافته مکتب انبیای عظام و ائمه‌ هدی (علیهم صلوات الله) بود، رسالت خویش را تحول در جوامع برای رهایی بشر از چنگ استکبار و استثمار از طریق ایجاد انقلاب روحی و بیدارسازی سرشت نهفته انسان و گشودن زنجیره‌های جهل و بدعت از دوش عقل و جان وی قرارداد.
منبع: برهان
«استکبار» به معنای برتری خواهی، امتناع از پذیرش حق از روی عناد، خودبزرگ‌بینی دروغین است. استکبار آن است که فرد اظهار بزرگى و تکبّر کند، باآنکه بزرگ نیست. بنابراین، استکبار به خویی اطلاق می‌شود که براثر آن شخص خود را بزرگ شمرده و ازاین‌رو، در مقابل حق، قانون و یا هر امر معقول و عرفی دیگر گردن کشی و سرپیچی نموده و دیگران را مورد تعدی قرار می‌دهد. واژه استکبار در ادبیات دینی به‌ویژه در قرآن کریم مکرر مورداستفاده قرارگرفته و با سایر مشتقاتش ۴۸ بار در مصحف شریف به‌کاررفته است. از تمام موارد کاربرد این واژه، استفاده می‌شود که استکبار ورزی، خوی و منش غیراخلاقی و امری ناپسند است. از دید برخی مفسران استکبار و تکبر در معنای کلی یعنی اینکه انسان خود را بزرگ شمرده و در موضعی قرار دهد که لایق آن نیست و از همین روی، جزء رذایل اخلاقی شمرده می‌شود. مستکبر خود را صاحب‌اختیار و «رب» مردم می‌داند و تلاش می‌کند تا در میان مردم مستضعف بر مسند الوهیت نشیند.
تقابل تاریخی مستضعفین و مستکبرین
گستره‌ تاریخ تقابل مستضعفین و مستکبرین، به وسعت تاریخ حیات بشر است و اولین مستکبر شیطان بود که خداوند درباره او می‌فرماید:
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»، «همگی سجده کردند جز ابلیس که سجده نکرد و تکبر ورزید و از کافران شد.»
در این آیه خداوند نفرمود «صار من الکافرین»، یعنی ابلیس از سجده امتناع ورزید و تکبر کرد و کافر شد، بلکه فرمود: «کان من الکافرین»، یعنی او از کافران بود؛ همچنین کلمه «استکبر» و آمدن آن پس از «اَبی» نیز دلالت دارد که منشأ امتناع ابلیس خوی استکباری وی بوده که خداوند اینک آن را آشکار کرده است، ازاین‌رو در جای دیگر می‌فرماید «... لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ». «و او از سجده کنندگان نبود» خداوند در قرآن می‌فرماید که با آفرینش انسان بر او «کرامت» بخشیده و به این واسطه او را بر سایر مخلوقاتش برتری داده است:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا»
علامه طباطبایی در المیزان این کرامت را اعطای نعمت «عقل» دانسته که به‌وسیله آن انسان حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز می‌دهد و بدین سبب بر سایر مخلوقات ذی‌شعور من‌جمله جن برتری یافته است. استکبار مکتوم شیطان نتوانست این برتری انسان و این کرامت اعطایی خداوند را تحمل نموده و با انکار این حقیقت کفر خود را آشکار ساخت.
طبق آیات قرآن کریم و سایر کتب الهی نظیر تورات و انجیل، کفر، انکار حق، ظلم، تحقیر و استهزاء، دروغ، اغواگری و فریبندگی، دلگرمی به ثروت، قدرت و موقعیت و پیروی از هوای نفس ویژگی مشترک تمام مستکبرین در طول تاریخ بوده است؛ ویژگی‌هایی که تماماً در ضدیت با «کرامت انسانی» بوده و مستکبران را به استضعاف سایرین و دور نمودن ایشان از کرامت فطری خود سوق داده است؛ تا بدان‌جاکه بسیاری از مستکبران چون فراعنه ندای «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» سر داده و داعیه ربوبیت بر جهان و استثمار فکری، سیاسی و اقتصادی انسان را داشته‌اند.
 از استثمار کهن تا استثمار فرانو
بر اساس آنچه ذکر شد مشخص است که استثمار و استثمارگری نیز همچون استکبار و استضعاف قدمتی دیرینه دارد. تاریخ استثمار انسان را از یک منظر می‌توان به سه دوره‌ استثمار کهن، استثمار نو و استثمار فرانو تقسیم نمود. استثمار کهن که از ادوار اولیه تشکیل اجتماعات بشری تا دوره معاصر ادامه داشت، اغلب تک‌بعدی بوده و بیشتر بر بهره‌کشی آشکار و سخت حاکمان و صاحبان قدرت از مستضعفین در جهت تأمین منافع خود استوار بوده است. انبیا الهی در طول تاریخ رسالت خود را ایجاد تحول و بازگرداندن بشر به مسیر فطری و توحیدی خود از طریق مبارزه با مستکبرین استثمارگر و برقراری عدالت اجتماعی قراردادند:
«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛
«همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه‌ها و اوصافش] در تورات و انجیل نگاشته می‌یابند، پیروی می‌کنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان می‌دهد و از اعمال زشت بازمی‌دارد و پاکیزه‌ها را بر آنان حلال می‌نماید و ناپاک‌ها را بر آنان حرام می‌کند و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره‌های [جهل، بی‌خبری و بدعت را] که بر دوش عقل و جان آنان است برمی‌دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاری‌اش دادند و از نوری که بر او نازل‌شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند.»
ثمره‌ صدها سال تلاش انبیاء و اولیاء الهی و سایر مصلحان اجتماعی در ادوار بعد، آگاهی بشر و پیروزی‌های گام‌به‌گام و ایجاد تحولات مثبت در مسیر بازگشت انسان به مسیر اصلی خلقت بوده و مستکبرین به‌ناچار مراحل جدیدی از استثمار را آغاز نمودند. با منسوخ شدن شیوه کهن استثمار، استثمار نوین آغاز گردید؛ در «استثمار نو» قدری از شدت ظاهری ظلم و استضعاف بشر کاسته شد اما در پرتوی قوانینی چون لغو برده‌داری، زورمداران و سرمایه‌سالارن جهان این امکان را یافتند تا با شیوه‌ای جدید علاوه‌بر طبقات اقتصادی، قومی و نژادی خاص و محدود، سلطه خویش را بر جمع بیشتری از ملل و ممالک عالم تسری داده و بهره‌ افزون‌تری کسب نمایند.
در مرحله بعد یعنی «استثمار فرانو»، همزمان با عصر ارتباطات و غلبه تکنولوژیکی غرب، هژمونی مستکبرین تثبیت گردید و استکبار و استثمار جهانی در قالب شبکه‌ای عالم‌گیر ظهور و بروز یافت. استثمار فرانو با سلطه‌ نظام‌مند خود شبکه‌ای بسیار پیچیده و اغواگر را بنا نهاد که این‌ بار برای به استضعاف کشاندن بشر دست به مصادره‌ و تحریف مفاهیم والایی چون آزادی، عدالت، برابری و … می‌زند. آزادی در چنگال لیبرالیسم به بند کشیده شد، دموکراسی ابزار بسط سلطه را فراهم نمود، اومانیسم کرامت انسانی را بر باد داد، فمینیسم مقام زن را تا سرحد شیء شدگی تنزل داد، لیبرال سرمایه‌داری و بازار آزاد بردگی نوین اقتصادی را رقم زد، رواداری فرهنگی، تهاجم فرهنگی را به ارمغان آورد و شعار عدالت و برابری، انسان را به گرگ انسان بدل نمود. استثمار نیروی کار، استثمار انرژی، استثمار اطلاعات و رسانه، استثمار جنسی، استثمار نژادی و فرهنگی، برده‌داری مدرن و امثالهم تنها بخشی از آن چیزی است که لیبرال سرمایه‌داری مبتنی بر اومانیسم در قالب استثمار فرانو بر سر مستضعفین فکری، اقتصادی و سیاسی جهان آورده و نتیجه آن طی سالیان متمادی پایمال شدن کرامت انسانی و بروز بحران هویت برای بشر معاصر بوده است.
ظهور امام خمینی(ره) در اوج استثمار فرانو
درست زمانی که ظلمت استثمار فرانو جهان را فراگرفته بود و می‌رفت تا از کرامت انسان جز نامی باقی نماند، چراغ هدایتگر انبیاء و مصلحان بزرگ تاریخ بار دیگر در دستان مردی از شرق تابیدن گرفت تا آغازی باشد بر تحولی بزرگ. خمینی کبیر که خود تربیت‌یافته مکتب انبیای عظام و ائمه‌ هدی (علیهم صلوات الله) بود، بر طبق این فرمایش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درخصوص شیوه‌ هدایت انبیاء که «ِلیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»، رسالت خویش را تحول در جوامع برای رهایی بشر از چنگ استکبار و استثمار از طریق ایجاد انقلاب روحی و بیدارسازی سرشت نهفته‌ انسان و گشودن زنجیره‌های جهل و بدعت از دوش عقل و جان وی قرارداد. امام ریشه‌ شکل‌گیری پدیده استضعاف را استکبار درونی انسان و ریشه‌ این استکبار را نیز همان خوی خودبینی و خودخواهی شیطان می‌داند که باعث سقوط او گردید:
«تمام فسادهایی که در عالم واقع می‏‌شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومت‏‌ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است و تمام مفسده‌هایی که در عالم پیدا می‏‌شود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است، و چه حکومت‏‌هایی که در عالم حکومت می‏‌کنند؛ از اولی که حکومت در دنیا تأسیس‌شده است تا حالا، هر فسادی واقع‌شده از این خصیصه است.»
پس از استثمار کهن و استثمار نو، در عهد «استثمار فرانو»، همزمان با عصر ارتباطات و غلبه تکنولوژیکی غرب، هژمونی مستکبرین تثبیت گردید و استکبار و استثمار جهانی در قالب شبکه‌ای عالم‌گیر ظهور و بروز یافت. استثمار فرانو با سلطه‌ نظام‌مند خود شبکه‌ای بسیار پیچیده و اغواگر را بنا نهاد که این‌ بار برای به استضعاف کشاندن بشر دست به مصادره‌ و تحریف مفاهیم والایی چون آزادی، عدالت، برابری و … می‌زند.
 بر این اساس امام خمینی(ره) که استکبار را منحصر در سلاطین و دولت‌های ستمگر و استضعاف را منحصر در فقرا و محرومین مادی ندیده و امکان شکل‌گیری روابط استثماری را در ارتباط هر فرد با اطرافیانش محتمل می‌داند، درحرکت مصلحانه‌ خود ابتدا به سراغ عوامل بیرونی ایجاد استکبار نرفته و تحول بیرونی اجتماع را از تحول درونی تک‌تک افراد آغاز می‌کند. روح خدا که دو چله‌ چهل‌ساله را صرف خودسازی متألهانه نموده است، سفر چهارم از سیر عرفانی خویش را با ایجاد یک تحول جوهری در جامعه پی می‌گیرد؛ تحولی که انقلاب اسلامی یا انقلاب جهانی مستضعفین نام‌گرفته و برای بازگرداندن کرامت انسان و شکل‌گیری جامعه‌ نمونه و تمدن برتر سه مرحله را مدنظر دارد: «اول، اسلامی کردن ایران؛ دوم، اسلامی شدن جهان اسلام و سوم، جهانی‌شدن اسلام»
اکنون با گذشت بیش از پنج دهه از آغاز مبارزات آن بزرگ مصلح قرن در اثر هدایت‌گری‌های پیغمبرگونه او و خلف صالحش تحولات شگرفی رخ‌داده و امواج اقیانوس به خروش آمده‌ ملت ایران حکومت استکباری و وابسته‌ پهلوی را ساقط نموده و موج بیداری اسلامی را به بسیاری از ممالک اسلامی صادر نموده است. بیداری اسلامی هسته‌های مقاومت را در سرتاسر جغرافیای جهان اسلام شکل داده و هیمنه طواغیت غرب و شرق به چالش کشیده شده است. انقلاب اسلامی نور امید را در دل مستضعفین عالم روشن ساخت اما هنوز با تحقق آنچه در مکتب امام ترسیم گردیده فاصله بسیار است. امروز که مستکبرین عالم در نزد ملت‌های خود رسوا گردیده و بخشی از چهره‌ ضد انسانی استثمار فرانو در پیش چشم مستضعفین به نمایش درآمده، گوش جهانیان بیش از هر زمان دیگری برای شنیدن ندای رهایی‌بخش و تحول‌آفرین مکتب امام آمادگی دارد؛ تحولی که می‌بایست بار دیگر از درون آغاز گردیده و به تحقق یکی از آرمان‌های مکتب امام یعنی تشکیل «حزب جهانی مستضعفین» منتهی شود:
«من امیدوارم که یک حزب به اسم «حزب مستضعفین» در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین باهم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتی که سر راه مستضعفین است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند و ندای اسلام را و وعده اسلام را، که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و وراثت ارض برای مستضعفین است، متحقق کنند.»
«شما‌ ای مستضعفان جهان و ‌ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرت‌ها و عمال سرسپرده آنان نترسید و حکام جنایت‌کار را از کشور خود برانید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به‌سوی یک دولت اسلامی به‌پیش روید.»
آنچه از فرمایشات امام که به مناسبت‌های مختلف طرح گردیده برمی‌آید این است که حرکت به سمت «دولت اسلامی» به‌عنوان مطالبه‌ کلیدی امام خمینی(ره) برای اسلامی شدن جهان اسلام و جهانی‌شدن اسلام و حمایت از تمام مستضعفان دنیا، در مرحله نخست باید از ایران آغاز گردد تا سایر ملت‌ها از آن الگو بگیرند:
«ما اگر موفق بشویم و جمهوری اسلامی را با محتوای اسلام پیاده کنیم و یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی به‌تمام‌معنا در ایران بپا کنیم، این الگو خواهد شد از برای همۀ کشورها که معنی‏‎ ‎‏دمکراسی را به آن معنای حقیقی، نه به آن معنای طرحی‏‎‎‏ بدون حقیقت، و معنی‏‎ ‎‏آزادی را به آن معنای حقیقی، نه به آن معنایی که برای اغفال دیگران است، ان‌شاءالله ‏‎ ‎‏پیاده بشود. من امیدوارم این نهضت ایران الگویی باشد برای سایر ملت‌های مستضعف. و امید‏‎ ‎‏است خداوند، دنیا را از دست مستکبرین بگیرد و به دست مستضعفین بسپارد.»
یکی از مهم‌ترین کارکردهای دولت اسلامی که زمینه‌ساز شکل‌گیری جوامع اسلامی و تمدن اسلامی است، برقراری عدالت اجتماعی در حدی مطلوب است که از جذابیت و قدرت تحرک‌بخشی بالایی در میان مستضعفین برخوردار است. ساختار نظام جمهوری اسلامی از ظرفیت لازم برای استقرار عدالت اجتماعی مطلوب برخوردار است لیکن تنها کارگزارانی قادرند در این بستر به سمت تحقق عدالت اجتماعی حرکت کنند که با گفتمان اسلام ناب امام خمینی(ره) و دال‌های اصلی آن‌که حول محور دال مرکزی انتظار سازنده و زمینه‌سازی ظهور مفصل‌بندی شده‌اند، پرورش‌یافته باشند. به نظر می‌رسد در این برهه زمانی انقلاب اسلامی در مواجهه نهایی خود با استثمار فرانو و تشکیل حزب جهانی مستضعفین نیازمند تحولی دیگر است، تحولی که با محوریت کارگزاران تراز انقلاب اسلامی و شکل‌گیری دولت اسلامی به انجام خواهد رسید؛ دولتی که مهم‌ترین کار ویژه آن بسط عدالت اجتماعی است. این تحول قطع به‌یقین تدریجی بوده و به‌صورت دفعی رخ نخواهد داد اما مصابره و مطالبه‌گری مستمر و روشمند مجاهدان انقلابی، عدالت‌خواهان ولایی و پیروان حقیقی مکتب امام پیش‌نیاز اساسی نیل به این مهم بوده و
خواهد بود.