موج کرهای؛ شرقِ غربزده!
احسان رشیدی
موج فرهنگ کرهای معروف به «هالییو» در سه عرصه سینما، سریال و موسیقی چند سالی است که در سطح جهان گسترش یافته و توانسته وارد کشورهای مختلف از جمله ایران شود. اما مختصات موج کرهای چیست و تکلیف ما در مقابل این موج چیست؟
موج کرهای سال 1998 در سینما آغاز شد و به دریافت نخل طلای جشنواره کن و جایزه بهترین فیلم اسکار با فیلم «پاراسایت» (انگل) رسید. کره جنوبی کارگردانهای صاحب سبکی مانند «بونگ جون هو»، «کیم کی وک» و
«پارک چان ووک» را به سینمای جهان معرفی نمود. اما دلیل این جوایز چه بود و چه تفاوتی با دیگر کارهای غیر انگلیسیزبان داشت که توانست برای اولین بار در چند بخش، جایزه اسکار را از آن خود کند؟
فیلم «انگل» درباره خانوادهای فقیر است که به محل سکونت خانواده ثروتمندی به قصد کار با مدارک جعلی وارد میشوند. فیلم ابتدا مانند یک کمدی غیرعادی شروع و در ادامه به اثری عجیب تبدیل میشود که در هیچ گونه سینمایی قابل دستهبندی نیست. آخرین اثر بونگ، زندگی را در میراث لیبرالیسم غرب یعنی نظام سرمایهداری نوین جستجو میکند.
توهین به قشر فقیر و مستضعف و رهبران ضد سرمایهداری و برچسب زدن به آنها در فیلم جاری است: پدر خانواده فقیر در این فیلم، یک عنصر نامطلوب است که میتوان او را نماد رهبران ضد سرمایهداری دانست. «انگل» این چهره را به عنصری وحشی و روانی تشبیه کرده است که سعی دارد زندگی یک خانواده ثروتمند را متلاشی کند! کمکهای پارک
(پدر خانواده ثروتمند) در برانگیختن حس عاطفی این خانواده موثر نیست و این موضوع مخاطب را شدیدا تحت تاثیر قرار میدهد؛ اینگونه تخریب افکار ضد سرمایهداری از یک کارگردان مانند «جو بونگ هو» با توجه به سوابق وی بعید نیست.
دختر خانواده فقیر نماد یک روشنفکر است که به مانند «تقیزاده» فکر میکند باید از نوک سر تا کف پا غربی شد و پسر خانواده نیز تا اواخر فیلم عنصری خنثی است که در پایان فیلم به این تفکر میرسد تا وقتی به سطح زندگی اشرافی نرسد نمیتواند پدرش را آزاد کند.
پدر خانواده نقشی اساسی در فیلم ایفا میکند که در زیرزمین زندگی میکنند. وقتی که سمپاشها برای مبارزه با جوندگان و حشرات خانههای مجاور میآیند، پنجره خود را باز میکنند تا از این پاکسازی و سمپاشی مجانی بهرهمند شوند. خانواده در فقر مطلق به سر میبرد و حتی پول سمپاشی خانه را ندارد و به خاطر همین پنجرهها را باز میگذارند تا حشرات و آفتهای خانه اینگونه از بین بروند. هنگام سمپاشی، تمام خانه را غبار آفتکش فرا میگیرد، به جز آقای کیم- پدر خانواده که با آسودگی به کارش میپردازد زیرا وی در برابر حشرهکشها مقاوم است. کارگردان فیلم، مستضعفین را به حشرههایی تشبیه کرده که مزاحمین سرمایهداری هستند ولی یک حشره مقاوم وجود دارد که باید مواظب او بود تا به چرخه سرمایهداری ضربهای وارد نشود.
کل فیلم بر پایه توهین به خانوادههای فقیر طراحی شده؛ سرمایهداران را نیز افرادی سادهدل و بیگناه نشان داده که به راحتی کلاه سرشان میرود.
سینما و سیاست و رابطه اسکار با موج کرهای
فیلم «انگل» در چند سکانس به تفرقه بین دو کره میپردازد؛ خدمتکار پیشین در این فیلم، نماد کره شمالی در نظر گرفته شده، آمریکا پس از مذاکراتی که خود را درمانده میدید سعی در بازپسگیری آبروی خود داشت و اختلافافکنی گسترده بین کره شمالی و جنوبی را در پیش گرفت. این درحالی است که دو کره در چند سال اخیر تلاشهایی برای اتحاد انجام دادند که در بعضی مسابقات ورزشی و برخی فیلمها نمود یافته است. یکی از اهداف تجلیل از «انگل» همین نکته است.
در یک سکانس، درگیری دو خانواده خدمتکار به نمایش در میآید؛ هنگامی که خدمتکار سابق خانواده از خانواده کیوو به وسیله گوشی تلفن همراه فیلم میگیرد موقع صدا زدن یکدیگر هویتشان افشا میشود و خانواده خدمتکار سابق، این فیلم را به عنوان عامل تهدید تلقی مینماید و خانواده کیم را تهدید به انتشار فیلم میکنند؛ همانند کره شمالی که همسایه خود را تهدید به حمله اتمی میکند. در جایی خیلی صریح انتشار فیلم را تشبیه به بمب میکند و میگوید؛ «این [فیلم هم] مثل بمب اتم است.» خدمتکار سابق و شوهرش، مسرور از پیروزی هستند که گوشی تلفن همراه به دست خانواده کیم میافتد و فیلم آن را پاک میکنند و دست و پای خدمتکار سابق و شوهرش را بسته و در زیرزمین میاندازند. گویا سازندگان فیلم بر این باورند که تنها راه خلع سلاح هستهای کره شمالی این است که آنها را مشغول مذاکره کرد و بعد آنها را خلع سلاح نمود. خانواده پارک، در این فیلم نمادی از ایالات متحده آمریکاست، خانواده کیم سعی دارند به سبک زندگی خانواده ثروتمند نزدیک شوند، اما پسر کوچک خانواده پارک میگوید اینها بوی بدی میدهند. استعارهای از بوی فقر در جوامعی که دوست دارند به آمریکایی ثروتمند تبدیل شوند ولی بوی فقر مانع آنهاست.
«انگل» بر این نکته تأکید دارد که مثل کره جنوبی، پیرو کپیتالیسم آمریکایی باشید تا پیشرفت کنید و تا وقتی کامل آمریکایی نشدید از نظر کپیتالیسم بو میدهید و موجودات و حشراتی بیارزش هستید. پدر خانوادۀ فقیر- آقای کیم- میگوید: «آقای پارک پولداره ولی خوبه» و همسر کیم میگوید: «همه پولدارها خوبند!» فیلم سعی در القای این موضوع دارد که برای رهایی از جامعه کثیف و بد باید نظام سرمایهداری را به صورت کامل پذیرفت و به آن تن داد، علت اعطای جایزه اسکار نیز همین است؛ این فیلم مورد علاقه سیستم کپیتالیسم آمریکایی است.
سیاست اسکار بر چند نکته استوار است، از جمله تخریب کشورهای در حال توسعه از راه تقدیر از فیلمهایی که فرهنگ خود را تخریب کنند و سرمایهداری را بالاتر ببرند. پاراسایت (انگل) بیشتر پایبند به اصول کپیتالی و یک اثر آمریکایی محسوب میشود تا کرهای، کارگردان به گونهای کار را تقدیم آمریکا کرده شاید او را نیز آمریکایی بنامند.
این جایزه پالسهایی را به دیگر کشورها فرستاد و جایزه گرفتن از اسکار را به آنها آموخت؛ وقتی کشور خود را تخریب کنی و برای کپیتالیسم فیلم بسازی جوایز را نیز از آن خود میکنید، این روش اسکار است که جو بونگ هو این روش را به دیگر کارگردانها آموخت. اسکار به دنبال یک دهکده جهانی است تا بتواند دیگر کشورها را به زیر پرچم ایالات متحده آمریکا بیاورد.
موج کرهای در صدا و سیما
موج کرهای در ایران با پخش سریالهای «جواهری در قصر» (یانگوم) و «جومونگ» آغاز شد و طرفداران زیادی پیدا کرد. در نتیجه زمزمه استفاده از بازیگران کرهای برای بازی در فیلمهای ایرانی نیز مطرح شده. شبکههای فارسیزبان معاند نیز از این موج استفاده کرده و تغییر الگوی زندگی و شیوع خیانت و عشق مثلثی، با گسترش پخش فیلمهای سخیف و درجه چندم کرهای در دستور کار قرار گرفت که هدف نهایی آنها فروپاشی کانون خانواده بوده است. چند سال بعد سریال «دونگ یی» با محوریت نقش زنان (مانند جواهری در قصر) از تلویزیون پخش شد. با استقبال عمومی مواجه شد، این سریال نسبتا به جامعه هدف امید میدهد، برعکس بسیاری از فیلمهای ایرانی.
این سریالها با هدف تاریخسازی براساس نیازهای فرهنگی از پیش تعیین شده تهیه میشود. سریالها و فیلمهای سینمایی کرهای به وسیله قدرت رسانه سعی در خلق یک تاریخ با شکوه جعلی از حکومت پادشاهان خود دارند، آنها تاریخ کشور خود را که اغلب با وابستگی به چین توأم بوده را به یک تاریخ باعظمت جلوه دهند، مانند الان که به آمریکا و غرب وابستهاند.
سریال «سرنوشت» از شبکههای نمایش و تماشا پخش شد و به معرفی سلبریتیهای کرهای کمک زیادی کرد.
«نقاش باد» نیز سریال نوروزی شبکه امید (شبکه اختصاصی نوجوانان) بود که یک اثر فمنیستی به حساب میآید.
موج کرهای سریالهایی با مضامین تسخیر، تناسخ و عرفانهای جعلی و کفرآمیز را به نمایش میگذارد و در سریالهای جدید سعی دارد مستقل بودن خود از آمریکا را نیز القا نماید.
این موج کرهای یک میدان کارزار فرهنگی با همسایه شمالی خود و کشورهای مخالف آمریکا نیز محسوب میشود و سیاستهای غربزده خود را در سریالها و فیلمهای سینمایی خود ارائه میدهند. به جز تلویزیون، پخش برخی سریالها از اینترنت به جهتدهی این موج کمک کرد و این چشم بادامیها را تبدیل به سلبریتی در ایران نمود. سریالهای مختلف با محوریت عشق مثلثی که با قشر جوان و نوجوان ارتباط برقرار کرد، حتی برخی نوجوانان ایرانی برای بازیگران کرهای در فضای مجازی صفحه تشکیل دادند و اسامی بازیگران کرهای را تبلیغ کردند.
مثل سریال «پسران فراتر از گل» که طی سالهای اخیر به شهرت بسیار در ایران دست یافت که عشق مثلثی را دستمایه قرار داده است و در جهت فروپاشی بنیان خانواده به حساب میآید.
سریال تاریخی «عاشقان ماه» که در
وی او دیهای رسمی نیز پخش شده است با چهره جدیدی از پادشاهان کره و عشق چندضلعی با مخاطبان میلیونی در ایران و مخصوصا مخاطبان جوان و نوجوان همراه بود.
خطدهی یک شرکت آمریکایی به موج کرهای
حضور «نت فلیکس» در کره جنوبی باعث خطدهی کامل به این جریان شد و سریالهای جدید با مضامین سکولاریسم، دنیای موازی، اومانیستی و با تقلید از فرهنگ غرب را به نمایش میگذارد.
سریال «آرتدال» به تهیهکنندگی شبکه نت فلیکس و شبکه tvn کره در سال 2019 پخش شد؛ کل سریال بر چندخدایی و در نهایت به سکولاریسم و مفاهیم اومانیستی متمرکز است. این سریال نیز در وی او دیهای داخلی منتشر شده و در دسترس مردم است.
سریال «آقای آفتاب» از جمله سریالهای حاوی مبانی فرهنگ غرب به منظور ترویج فرهنگ سلطه که قبل از آرتدال پرخرجترین سریال کره جنوبی محسوب میشد با همکاری نت فلیکس پخش و در ایران در وی او دیها نیز دوبله شده است.
سریال «بازمانده برگزیده» که سریالی کاملا سیاسی است مانند کارهای اخیر شبکه نت فلیکس و tvn سعی دارد بیننده را با داستان خودش درگیر و فریب دهد تا مفاهیم اصلی که حمایت از استعمار آمریکا بر کره جنوبی است پنهان بماند.
نکته مهم این است، درحالی که سریالهایی مثل «جومونگ» و دنبالههایش، تاریخی جعلی را به خورد مخاطب میدهند و از یک اتفاق کوچک افسانه میسازند، در ایران سعی در تخریب تاریخ خود داریم و داشتههای خود را تحریف و نابود میکنیم و به دنبال مدرنیته هستیم؛ مثل فیلم «خانه پدری» که مصداق بارز تخریب تاریخ و سنتهای ایرانزمین است.
در برخی سریالهای کرهای که سریالهای نمایش خانگی ما هم به تقلید از آنها برخاستهاند به تخریب بنیان خانواده و ترویج عشقهای چندضلعی میپردازند که باعث میشود نوجوانان این تفکر را در خود پرورش دهند و به زندگی اسلامی و سنتی خود راضی نباشند و به زندگی تجملاتی و پرزرق و برق روی آورند، اینگونه تفکرات جامعه را به سمت انحطات اخلاقی میبرد و متاسفانه سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی نیز در این موج میدمد!
در برخی سریالهای فعلی کرهای هم سعی شده سیاستهای لیبرالی و امپریالیستی دنبال شود تا سیاستهای آمریکایی در کره جنوبی ادامه یابد، مانند سریال «بیخانمان» که اشارهای به گروههای تروریستی میکند و قسمتهایی از سریال در کشور مراکش ساخته شده است.
با ضعفهای چشمگیر در تولیدات تلویزیونی و سینمایی ایران که خوراک مناسب برای نوجوانان را فراهم نمیکنند سینما و تلویزیون کره وارد میدان و کارزار این نبرد رسانهای شده و سهم خود را بین برخی نوجوانان ایرانی به شدت افزایش داده است و به صورت افسارگسیختهای در حال رشد است.
کرهایها در بخش موسیقی نیز توانستهاند نفوذ زیادی در جهان داشته باشند، اما با موسیقی ضعیف و هیپ هاپ با گرایشهای جنسی انحرافی سعی در عادیسازی این امر در نوجوانان دارند.
حتی برای اینکه گروه «بیتیاس» جلوه جهانیتری به خود بگیرد، در سازمان ملل سخنرانی ترتیب دادند و به تنها گروه موسیقی آسیایی تبدیل شد که در سازمان ملل سخنرانی و در این سطح مطرح شدند، ولی دلیل پشت پرده آن اسپانسر گروه بیتیاس بود که از سازمان ملل نیز حمایت مالی نموده است.
موج کرهای با صنعت و تکنولوژی رابطه مستقیم دارد و حتی برندهای کرهای اسپانسر سریالها و سلبریتیهای کرهای میشوند و صنعت کمک شایانی به این موج میکند و رابطه مستقیم با همدیگر دارند.