kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۴۵۵
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۹
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام -37

روحانی از یک دروغ فرانسوی فریب خورد!




  سهراب صلاحی
آمریکا و ایفای تعهدات در روابط بین‌الملل
در جهان امروز که سران کشورها اعم از رئیس‌جمهور و وزیر خارجه که نقش فعال‌تری در روابط بین‌الملل به جهت حضور در مجامع بین‌المللی مانند سازمان ملل و یا دیگر نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی دیگر دارند، بی‌تردید اظهارات گوناگون آن‌ها موجد پیامدهای حقوقی و سیاسی است و این مسئله محدود به اظهارات در جلسات رسمی مانند سازمان ملل نیست بلکه اظهارات سران کشورها، حتی اظهارات شفاهی آن‌ها که در ملأ عام بیان می‌شود اگر ازنظر حقوقی ویژگی الزام‌آوری نداشته باشد در عرصه سیاسی و در تعیین وزن قدرت سیاسی کشورها بسیار مهم است.
 ازنظر حقوقی نیز، اظهارات و بیانیه‌های صادره از سوی سران کشورها در طبقه‌بندی «اعمال یک‌جانبه»  قرار می‌گیرد. در رویه عملی حکومت‌ها و در نظرات علمای حقوق و همچنین توسط کمیسیون حقوق بین‌الملل، وجود این اعمال پذیرفته شده است. اعمال یک‌جانبه به دودسته تقسیم می‌گردند: یک دسته اعمالی که مستقل بوده و بالذات معتبر هستند و اعتبار آن‌ها ناشی از اعمال حقوقی دیگر همچون معاهده یا عرف نبوده و به آن‌ها ربطی ندارند. دسته دیگر، اعمالی هستند که دارای منشأ قراردادی و عرفی بوده و عموماً مرتبط به معاهدات و یا عرف هستند. دسته اول، خودبه‌خود برای ابرازکننده، ایجاد تعهد و یا حق می‌نماید و نیازی به رضایت دولت یا دولت‌های دیگر ندارند که عبارت‌اند از اظهارات و بیانیه‌ها، شناسایی، پذیرش ضمنی (سکوت)، اعتراض، انصراف از حق، تذکار و اطلاع، قول و وعده.
تحولات پدیدآمده در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات از یک‌سو و قابل‌دسترس‌تر شدن مقامات عالی‌رتبه کشورها از طرق گوناگون و درخواست‌های مکرر از آنان برای اظهارنظر در مورد مسائل مختلف بین‌المللی موجب شده است که میزان مستندات مربوط به اظهارات سران کشورها تا حد بسیار وسیع افزایش یابد و بنابراین اَشکال استفاده از این اظهارات و استنادات آن‌ها در دعاوی گوناگون نیز بیشتر فراهم شود.  این قاعده به‌خصوص نسبت به مسئولین جمهوری اسلامی که به‌تبع انقلاب اسلامی و سیاست‌های کلان نظام جمهوری اسلامی موجب شده است راهبرد جدیدی در روابط بین‌الملل شروع شود نیز اطلاق دارد و بلکه در جهان سیاست با حساسیت بیشتری اظهارات آن‌ها پیگیری می‌شود.
در این راستا و پس از انعقاد برجام، در ابتدا بعضی از مسئولین دولت یازدهم چنین مطرح می‌کردند که برای اولین بار است یک کشور که قبل از آن تحت فصل هفت منشور سازمان ملل قرار داشت، توانسته است از طریق مذاکره، انعقاد قرارداد و بدون جنگ از ذیل این فصل خارج شود،  درحالی‌که این تلقی صحیح نبوده و نیست. تمام قطعنامه‌هایی که از سوی شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شده حتی قطعنامه 1929 که به‌عنوان شدیدترین قطعنامه از آن یاد می‌شود صرفاً ذیل بند 41 منشور صادر شده است. درحالی‌که اگر قطعنامه‌ای به‌طورکلی ذیل فصل هفتم منشور و مطابق بند 42 آن صادر شود در صورت سرپیچی به اعضای شورای امنیت این مجوز را می‌دهد که در وضعیتی که به‌زعم آن‌ها صلح و امنیت جهانی را به خطر انداخته باشد، علیه این کشور به اقدام نظامی مبادرت نمایند. آمریکا چند بار تلاش کرد که قطعنامه‌هایی تحت بند 42 منشور علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شود اما روسیه و چین مخالفت کردند و نپذیرفتند که ایران صلح و امنیت جهانی را به خطر انداخته است. در نقطه مقابل، همان‌طور که اوباما اقرار کرد که کشورش بیش از این قادر نبود که حمایت متحدان خود را از تحریم‌ها حفظ کند و اگر برجام منعقد نمی‌شد تحریم‌ها فرو می‌پاشید ، پس از برجام کری ـ وزیر خارجه دولت اوباما ـ اعلام کرد نه‌تنها آمریکا توانست در برجام تحریم‌ها را حفظ نماید بلکه پرونده هسته‌ای ایران را همچنان ذیل فصل هفتم حفظ نمود و تأکید داشت که همه گزینه‌ها هم در آینده وجود خواهند داشت.  این در حالی است که برخلاف قطعنامه‌های قبلی شورای امنیت که هیچ‌کدام از آن‌ها را جمهوری اسلامی ایران نپذیرفته بود قطعنامه 2231 که قطعنامه‌های قبلی نیز در آن تجمیع شده است از سوی دولت یازدهم امضاء شده است، یعنی اینکه قطعنامه‌های قبلی به جهت تجمیع در قطعنامه 2231 به حالت تعلیق درآمده‌اند و لغو نشده‌اند.
در قطعنامه 2231 به‌صراحت آمده است که در صورت نقض این قطعنامه از سوی ایران، همه قطعنامه‌های قبلی برخواهند گشت و چون دولت یازدهم قطعنامه 2231 را پذیرفته است، بنابراین تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت را باید اجرا نماید.
درهرحال مدتی بعد و آنگاه‌که مسئولین دولت یازدهم با این واقعیت مواجه شدند که عقب‌نشینی در صنعت هسته‌ای کشور و دادن امتیازات بسیار بزرگ به طرف مقابل، نتوانست در حل مشکلات اقتصادی پیشرفتی ایجاد نماید بلکه در بعضی موارد چون اشتغال، سرمایه‌گذاری اقتصادی و پیشرفت علمی، کشور با مشکلات بیشتری مواجه گردید و حتی به دلیل ناکارآمدی نظام اقتصادی دولت و همچنین مسائل روانی طبق اظهارنظرهای رسمی مسئولین دولتی میلیاردها دلار از کشور خارج شد، این بار البته به‌گونه‌ای دیگر، دلیلی که برای واگذاری امتیازات طولانی‌مدت و حتی بعضی امتیازات دائمی و حقوقی که ایران برای همیشه مطابق این توافق‌نامه از آن محروم شد، مطرح نمودند جلوگیری از تحمیل جنگ بر کشور بود.
این سخن که برجام ابر جنگ را از فضای ایران خارج کرد بارها از سوی بعضی از مسئولین دولت یازدهم مطرح شد. برای مثال حسن روحانی  در این زمینه در استان همدان گفت: «بعد از 23 ماه تلاش و مذاکره توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداشته و امنیت واقعی را به این کشور بازگردانیم.»  وی کمی قبل از انتخابات ریاست جمهوری و در دیدار نوروزی خود با جمعی از مسئولین کشور در 14 فروردین 1396، باز دوقطبی «جنگ یا برجام» را چنین مطرح کرد: «هدف ما از برجام این بود که سایه تهدید را از سر کشور برداریم و همچنین زنجیر تحریم‌های ظالمانه و تحمیلی را پاره کنیم که همه اینها... تحقق یافت.»
 در بعضی محافل خبری چنین مطرح بود که منشأ سخنان رئیس‌جمهور در این راستا یعنی پیشگیری از تحمیل جنگ به‌عنوان یکی از دو هدف واگذاری امتیازات در برجام، به ملاقات وی با رئیس‌جمهور سابق فرانسه بر می‌گردد. در این ملاقات اولاند به روحانی گفته بود که ما تصمیم داشتیم به ایران حمله کنیم، شما (دولت یازدهم) که حاضر شدید مذاکره نمایید از حمله به ایران صرف‌نظر کردیم. رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی (اواخر سال 95) بدون ذکر گوینده و ناقل این سخن به صحت نقل و قول چنین سخنی اشاره کردند و گفتند «آن مسئول اروپایی هم که می‌گوید جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام نبود، حتماً جنگ بود» این سخن را دروغ محض دانستند و دلیل این جنگ روانی را تلاش برای انصراف اذهان مردم و مسئولین از جنگ واقعی که جنگ اقتصادی است  و همچنین ایجاد ضعف و تزلزل در مسئولین و القای احساس «نمی‌شود و نمی‌توانیم» با استفاده از تاکتیک‌های جنگ روانی دانستند.  البته جواد ظریف که مسئول تیم مذاکره‌کننده بود، با این سخن که «هیچگاه قبل و بعد از برجام که گفته‌ام برجام در پی حذف موانع اقتصادی بود» حرف دیگری نزده است ، به طور تلویحی استدلال روحانی را در دوگانه کردن واگذاری امتیازات سنگین در برجام و یا پذیرش جنگ نپذیرفته است.
سؤال مهم و بسیار جدی که با توجه به اشراف روحانی به حوادث و موضوعات گوناگونی که بین جمهوری اسلامی ایران و غرب پس از انقلاب اسلامی گذشته، این است که بر اساس چه تحلیلی وی اولتیماتوم اولاند در تهدید جمهوری اسلامی ایران را پذیرفته بود؟ حداقل روحانی از این واقعیت باخبر بود که در شهریور 1392 اوباما درحالی‌که اولاند وی را همراهی می‌کرد شمارش معکوس برای حمله به سوریه و اشغال این کشور از طریق اردن را اعلام کردند. انگلیس که طعم شکست همراهی با آمریکا در اشغال عراق را چشیده بود این بار حاضر نشد این کشور را همراهی کند، ازاین‌رو آمریکایی‌ها کوشیدند فرانسه که مخالف تهاجم و اشغال عراق در 2003 بود را همراه خود کنند.