سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب(یادداشت روز)
سرلشکر سلامی با حکم فرمانده کل قوا، جانشین سرلشکر جعفری در فرماندهی کل سپاه پاسداران شد. سردار جعفری از سال ۱۳۸۶ فرماندهی سپاه را برعهده داشت و اکنون به درخواست خود وی و موافقت رهبر انقلاب، دورهای جدید از فرماندهی سپاه آغاز میشود. این دوره 12 ساله با اتفاقات مهمی نظیر «فتنه و آشوب نیابتی سال 88»، «گسترش موج دوگانه بیداری و مقاومت اسلامی در منطقه»، «جنگ نیابتی محور آمریکا- انگلیس- اسرائیل- سعودی» (داعش) در عراق و سوریه علیه محور مقاومت»، «تشدید جنگ اقتصادی دشمن»، «توافق هستهای» و «نقشه نفوذ جریانی دشمن» مصادف شد و منطقا سپاه بهعنوان پیشاهنگ دفاع از انقلاب، نمیتوانست نسبت به این تحولات بیتفاوت باشد. در یک نگاه کلان میتوان گفت سپاه پاسداران در این دوره با وجود پیچیده و متنوعتر شدن چالشها، عملکرد موفقی داشت. این عملکرد میتواند در دوران جدید با جمعبندی تجارب، ارتقا پیدا کند.
1- سپاه پاسداران در همین دهه، با وجود برخی کجتابیهای سیاست بازان، از یک سو تکیهگاه مطمئن کشور در تامین برخی ابعاد خودکفایی اقتصادی (نظیر بهرهبرداری از چهار فاز پروژه پارس جنوبی، و احداث پالایشگاه ستاره خلیجفارس و خودکفایی بنزین) بود و از سوی دیگر، بخش مهمی از بار آبادانی و رسیدگی به مناطق محروم را در قالب احداث جاده و پل و خانه بهداشت و مسکن و تامین زیر ساختها بر دوش کشید؛ ضمن اینکه هر جا پای بلایای طبیعی نظیر زلزله و سیل بهمیان آمد، فرزندان سپاه و بسیج، در امدادرسانی و تجهیز مجدد زندگی آسیبدیدگان پیشقدم شدند؛ هم پیشقدم شدند و هم کنار آسیبدیدگان تا زمان تامین حداقلهای زندگی و تثبیت زندگی آنها ماندند که زلزله کرمانشاه نمونه آن بود و در ابعاد وسیعتر در ماجرای سیل اخیر شاهدش هستیم. به یک معنا سپاه، پشت و پناه و تکیه گاه و قوت قلب مردم ماست؛ با وجود همه عقدهگشاییها و سمپاشیهایی که عقبه رسانهای دشمنان علیه آن انجام میدهند.
2- در ابعاد نظامی، بیشک سپاه پاسداران در این دهه که دهه تشدید تهدیدهای نظامی و امنیتی بود، در کنار ارتش شجاع، کشور را به نقطه اقتدار و امنیت و بازدارندگی ارتقا دادند و به همین دلیل، بسیاری از تهدیدها که زمانی گزینههای معتبر محسوب میشدند، از روی میز دشمن جارو شد. اکنون نشریات تخصصی معتبر آمریکایی نظیر فارین پالیسی تصریح میکنند «ایران با وجود انبوه تهدیدها، جزیره ثبات و امنیت در قلب خاورمیانه آشوبزده و بیثبات است». چند سال قبل، در حالی که داعش (نوک پیکان ناتوی غربی -عربی- عبری) تا کنار مرزهای ما در کرمانشاه و کردستان تاخته بود و کوککنندگان آن میخواستند فشار مضاعفی را در کنار فشار تحریمها در مذاکرات سیاسی به ایران تحمیل کنند و امنیت ما را با چالش جدی مواجه کنند، سپاه پاسداران تصمیم به دفاع در آن سوی مرزها در عمق خاک عراق و سوریه گرفت و در کنار دولتهای دو کشور، پنجه در پنجه سرطان تروریسم نیابتی انداخت و به تصریح نیوزویک، «داعش را خُرد و نابود کرد». اینجا مشخصا مجاهدت سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس و همرزمان او، مثال زدنی است.
3- بدین ترتیب، به ویژه در دهه گذشته، الگوی مردمی «بسیج» بهعنوان مدل تکوین و تکثیر سپاه پاسداران، در میان ملتهای مقاوم منطقه شاخه گستراند و اگر روزی در لبنان -و با مقیاس محدودتر در فلسطین- نمود پیدا کرده بود، اکنون در عراق و سوریه و سپس یمن، تجلی مردمی پیدا میکرد. در واقع الگوی سپاه، چه در ابعاد سیاسی و تشکیلاتسازی و انسجامیابی و چه حتی در تولید تجهیزات و تسلیحات بومی، به جایجای جبهه مقاومت منتقل شد، بیآنکه سپاه مستقیما حضور و دخالتی داشته باشد. عنایت داشته باشیم با وجود اینکه دهه سپری شده، دهه تشدید فشار نظامی دشمن بر منطقه بود، اما بیشترین شکستها و خسارتها نیز در همین دوره به دشمن تحمیل شد؛ تا آنجا که ترامپ اذعان کرد ایالات متحده با وجود هزینه کردن 7 هزار میلیارد دلار در جنگهای خاورمیانه، فاقد دستاورد روی زمین است و او مجبور است مخفیانه با هواپیمای چراغ خاموش به پایگاه عین الاسد عراق برود. محور «غربی- عبری- عربی» در همین دوره، شکستهای سنگینی را در چند نوبت حمله به لبنان و غزه (بهویژه شکست چند ماه قبل و هلاکت مقام اطلاعاتی و عملیاتی ارشد صهیونیستها)، و در سوریه و عراق و یمن متحمل شد. اکنون گفته میشود فقط حزبالله لبنان، 100 هزار موشک آماده شلیک به اسرائیل را در اختیار دارد. در اثر مجموعهای از همین ناکامیها بود که اواخر سال 2018 میلادی، وزیران دفاع آمریکا و اسرائیل -جیمز ماتیس و آویگدور لیبرمن- و عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان برکنار شدند.
4- ارتقای توانمندی نظامی و موشکی سپاه در دهه اخیر، نوعی بازدارندگی بیسابقه در تاریخ منطقه ایجاد کرد، به نحوی که دشمنان اکنون در محاسبات خود در اتاقهای فرماندهی، هرگاه به تعرض نظامی بیاندیشند، بلافاصله کابوس انواع موشکهای دوربرد و دقیق، و قدرتمند و نقطهزن را بالای سر خود میبینند. سپاه سال گذشته دو بار مقرّ سران داعش و گروهک حزب دموکرات را در سوریه و کردستان عراق درهم کوبید و با همین ضرب شست، به قول معروف، گربه را دم حجله کشت. اکنون آخرین گزارش رسمی آمریکا، ایران را «بزرگترین قدرتمند موشکی خاورمیانه» اعلام میکند. محافل رسانهای و سیاسی آنها میگویند در صورت درگیری باید بلافاصله جنازه چند هزار نظامی آمریکا را در منطقه جارو کنند. آنها خاطره بازداشت تفنگداران خود در خلیجفارس توسط نیروهای سپاه را به یاد دارند که برخی به گریه افتادند و برخی دیگر، خود را خیس کردند. اکنون خلیجفارس و تنگه هرمز، زیر پنجه رزمندگان دلیری است که در همین دهه گذشته، انواع تسلیحات رزم دریایی را بومی و به روز کردهاند. این اقتدار تا بدانجاست که رسانههای آمریکایی بارها گفتهاند سپاه پاسداران لازم نیست از توان موشکی خود علیه ناوهای آمریکایی استفاده کند؛ مینهای متنوع در کنار قایقهای پیشرفته و تندرو برای به گل نشاندن ناوها کفایت میکند.
5- نقش سپاه در مواجهه با پروژههای نفوذ و اخلال و براندازی، مسئولیت جداگانهای است. آشوب نیابتی سال 88 که به آمریکا و اسرائیل نسبت میرساند، از جمله همین پروژهها بود اما سپاه غافلگیر نشد. شبیخون دشمن در حالی واقع شد که دولت آمریکا پیغام مذاکره و حل مسائل فی مابین از طریق مذاکره را میداد، اما دولت اوباما همان گونه که رهبر انقلاب همان زمان فرمودند، دستکش مخملین روی دست چدنی کشیده بود. سپاه و بسیج (به عنوان عقبه مردمی آن) در برابر پروژه دشمن که به اذعان مایکل لدین مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا،
20 سال برای آن تدارک و شبکه سازی آن در داخل ایران وقت صرف شده بود، هوشیارانه به میدان آمدند و با همت مردم، فتنه به هزیمت انجامید. شبکه نفوذ، بعدها ماموریت یافت با تغییر رفتار تاکتیکی، خود را سفید کند. در عین حال، پمپئو وزیر خارجه آمریکا اخیرا غلط زیادی کرده و گفته «بهترین منفعت ما در ایران این است که گروهی از مقامات غیرانقلابی، این کشور را اداره کنند». منطقا باید چیدمان چنین پروژههایی را با تدبیر و حوصله و بصیرت و صبر به هم ریخت.
6- انتصاب فرمانده جدید سپاه با آغاز چله دوم انقلاب اسلامی مقارن شده است. سردار سلامی در مقابله با تهدیدهای دشمن، همان سردار جعفری است؛ اگر جلوتر نباشد، عقبتر هم نیست. بنابراین موضع تهاجمی و قدرتمند سپاه تداوم پیدا خواهد کرد. سردار سلامی، یک استراتژیست نظامی و در عین حال صاحب نظر و تحلیل سیاسی است. مواضع وی، حاکی از دقت و قوت نظر اوست؛ از جمله:
- به منطقه نگاه کنید که درخشش و تاثیر، از آنِ کیست؟ چه کسانی در تحولات سیاسی عراق بر مسند حاکمیت هستند؟ آیا هواداران آمریکا هستند یا انقلاب ایران؟ در حالی که آمریکا عراق را اشغال کرده بود، ایران، عراق را از سیطره سیاسی آنها خارج کرد. در لبنان، سوریه و... هم همه میبینند که چه کسی صاحب نفوذ است.
- اگر غرب خلع سلاح موشکی ایران را دنبال کند، جمهوری اسلامی به جهش استراتژیک و راهبری در برنامه موشکی خود روی خواهد کرد.
- رژیم صهیونیستی در تراز تهدید ما نیست، حزبالله برای در هم پیچیدن آن کافی است؛ به نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام میکنم شنا کردن در مدیترانه را تمرین کند، چراکه به زودی هیچ راهی جز به دریاگریختن ندارد. (وقتی این تهدید منتشر شد، محافل صهیونیستی متعدد، آن را تهدیدی ویرانگر و جدی توصیف کردند)
7- دوره جدید فرماندهی، میتواند دوره ابتکار و طراحیهای جدید و موفقیتهای افزونتر از قبل در سپاه باشد. دوره جدید، دوره تبدیل تهدیدهای عمدتا سخت دشمن به جنگ نرم و جنگ هوشمند مبتنی بر فضای مجازی، عملیات روانی، انگاره سازی، و انحلال باورهای پایدارکننده است. اینجا به جایی در اثر ناکامی و اضطرار دشمن صورت گرفته است. البته طبیعتا همه مسئولیتها با سپاه پاسداران نیست اما سپاه در حد مسئولیت خود، باید ضمن ارتقای توانمندیهای نظامی و دفاعی، بر تهدیدهای جدید متمرکز شود. ضرورت توسعه منطق موفق و کم هزینه «جنگ نا متقارن»، از اولویتهایی است که باید بسط پیدا کند؛ در عین حال، منطقا باید کفه ابتکار و پیشدستی بر دشمن، بر کفه واکنش و دفع تهدید سنگینی کند.
8- بسیج ظرفیتهای ملی و فرا ملی، حرف اول را در پویش انقلاب اسلامی میزند. این مسئولیت را باید در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فناوری، رسانهای، و سیاسی عملیاتی کرد. دشمن مدت هاست دنبال مهندسی معکوس این ویژگی منحصر به فرد انقلاب در ایران و منطقه است. درست است که سپاه یک نهاد رسمی است اما نباید از پویشگری و بسیجگری تراز انقلاب باز بماند. نقش سپاه بر خلاف القائات دروغ دشمن، رقابت با فعالان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و رسانهای نیست، بلکه تمهید زمینه و بستر برای جوشش ظرفیت هاست، چنانکه بارها دیده ایم
9-ایفای نقش پدری در قبال همه طیفهای وفادار و دل بسته به انقلاب، میتواند در انجام بهتر مسئولیت سپاه موثر باشد و به تکلیف بسیجگری عمومی ظرفیتها وسعت بخشد. کلاننگری و دوری از ورود به مسائل جزئی در این زمینه موثر است. ظرفیت مهم دیگر، جوانگرایی در کنار کادرسازی و انتقال تجارب و مهارتهاست که میتواند پویایی و شادابی و رویکرد جریانی سپاه را در دهه پنجم انقلاب تداوم بخشد. بحمدالله نیروهای جوان و نخبه بسیاری در دو دهه گذشته در سپاه تربیت شدهاند. از سوی دیگر، باید بر نقش بسیج در پیوند و ارتباط همیشگی سپاه با مردم (به عنوان رگ و ریشه اصلی این نهاد) تاکید کرد. سپاه، آینهای از ملت انقلابی و مومن است. سپاه باید چنان تعریف و تجلی پیدا کند که توده مردم بتوانند خود را در بخشی از کارکردهای آن ببینند بلکه بتوانند در آن عملکرد درخشان سهیم شوند. با این شبکهسازی و ارتباط میتوان نسبت به سپر مردمی مهار تهدیدها و کاربست فرصتها امیدوارتر بود. خدمت خالصانه، همان زبان معجزهگر و عامه فهمی است که توانسته و میتواند تفرقه افکنی بدخواهان را بیاثر کند.
10- دو نوبت تحریم سپاه پاسداران در کمتر از یک سال (تصویب قانون کاتسا و سپس، گذاشتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی)، از شدت زخم خوردگی و عجز دولت آمریکا و عین حال، صلابت و سلامت مسیر این نهاد انقلابی حکایت میکند. اکنون در پایان فرماندهی 12 ساله، باید به سردار جعفری خدا قوت گفت و برای سردار سلامی، مزید توفیقات را از درگاه خداوند مسئلت کرد.
محمد ایمانی