نابرابری نژادی و منطقهای در جامعه آمریکا
اندیشکده بروکینگز در گزارشی به تبعیضنژاد در بخشهای مختلف جامعه آمریکا پرداخته و مینویسد که این تبعیض ناخواسته و تصادفی نیست، بلکه ریشه در سیاستهای اتخاذ شده در این کشور دارد.
به گزارش میزان، بروکینگز مینویسد: همه ما فرصتهایی را داریم تا زندگی بهتری را بسازیم، اما بسیاری از آفریقایی_آمریکایی تبارها کمترین چشماندازی برای ارتقای وضعیت خود را دارند؛ این امر تصادفی نیست، بلکه بازتاب تبعات ارادی و غیرارادی سیاستهای آمریکا است که تعیین کرده افراد در کجا زندگی کنند و افراد جوامع مختلف در این کشور چه فرصتهایی را در اختیار داشته باشند.پروژه همیلتون تحقیقی را با عنوان «نقش تاریخی نژاد و سیاست در نابرابری منطقهای» انجام داده و در این پروژه چگونگی توزیع جمعیت سیاهپوست در آمریکا و تعامل آن با تحرک اقتصادی و سیاست عمومی بررسی شده است.بر اساس این گزارش اگرچه تعداد زیادی از سیاهپوستان آمریکا از مناطق روستایی به شهرهای بزرگ مهاجرت کردهاند، اما توزیع مدرن جمعیتی آنها همچنان ارتباط تنگاتنگی با الگوهای تاریخی جمعیت سیاهپوستان دارد.بخشهایی از آمریکا که جمعیت سیاهپوستان در آنها زیاد است، همان بخشهایی هستند که پیش از جنگ داخلی آمریکا نیز جمعیت سیاهپوستان در آنها زیاد بوده است و این بدان معناست که شرایط تاریخی تأثیرات بینهایت ماندگاری بر روی این افراد داشته است و همانگونه که نتایج پروژه همیلتون نشان میدهد، فقر در برخی مناطق با درصد بالایی از جمعیت سیاهپوست در سطح بسیار بالاتری قرار دارد. نتایج این تحقیقات حاکی از آن است هرگونه تغییر اقتصادی در برخی مناطق میتواند به طور بیتناسبی تأثیرات سوء برای سیاهپوستان به همراه داشته باشد. مجریان این تحقیق میگویند سبک توزیع جمعیتی سیاهان در بخشهای مختلف جامعه آمریکا تصادفی نبوده و طیفی از موضوعات به خصوص تبعیض و ارعاب بر آن تأثیر گذاشتهاند. این تحقیق همچنین میگوید که تمرکز بالای جمعیت سیاهپوستان در برخی مناطق به این معناست که سیاستها و تدابیری که بر سیاهپوستان تأثیر سوء داشته موجب ایجاد برخی الگوهای خاص و نابرابری منطقهای شده است. پروژه همیلتون میگوید: با توجه به تاریخچه و تمرکز جمعیت سیاهپوستان در سراسر آمریکا، نابرابری منطقهای در این کشور اغلب با نابرابری نژادی شکل گرفته است و لازمه مبارزه با نابرابری منطقهای شناخت منبع این نابرابری است. بنابراین شناسایی مکانیسمها نه تنها برای بررسی بلکه برای معکوس کردن روند تأثیرات این سیاستها و تدابیر تبعیضآمیز نه تنها یک ضرورت اخلاقی بوده بلکه یک نگرانی فزاینده اقتصادی است.