تحلیل محتوای گزارشهای اندیشکدههای غربی از محیط داخلی ایران
تکرار دو قطبی ساختگی انقلاب یا معیشت!
تجربه یک دهه اخیر مواجهه غرب با ایران به خصوص در مذاکرات هستهای نشان میدهد که نظام سلطه تقابل راهبردی خود را در مقابل انقلاب اسلامی از رفتارهای سخت و خشن به «اثرگذاری نرم» بر افکار عمومی ایران تغییر داده است. تحلیل رهبران سیاسی در غرب و نخبگان آنها بر این گزاره متمرکز شده است که تا زمانی که نتوانند یک اعتراض سازمان یافته و سیستماتیک در ایران از سوی مردم ایجاد نمایند، امکان هرگونه فشار بر حاکمیّت برای تغییر رفتار در ایران منتفی است. دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی در چهار سطح طراحی شده و صورت میگیرد:
– اقتصادیِ «مؤسسه کارنگی» به عنوان یکی از اندیشکده های انقلابهای نرم در جهان شناخته میشود. این مجلّه در شماره تیر ماه خود طیّ یادداشتی به تحلیل راهبرد تیم سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی پرداخته و معتقد است تنها یک مخالفت سازمان یافته (organized opposition) در کنار یک رهبری نیرومند میتواند به چیزی شبیه انقلاب در ایران منجر شود.پس از یأس طرف مقابل از ایجاد تغییر به واسطه جنگ سخت و شیوههای امنیّتی، در نهایت گزینهی فشار برای «تغییر محاسبهی عمومی» به کار گرفته شده است.
بر این اساس تنها امکان موجود برای طرف مقابل در راه بی ثباتی جمهوری اسلامی گزینه «تحریمها به شرط ایجاد نارضایتی عمومی» است. این جنگ جدید و سلاح پیچیده تنها در صورتی میتوان اثرات مورد انتظار غرب را حاصل کند که در یک زمین مناسب به کار گرفته شود. امید و دلبستگی رهبران ایالات متحده به اثربخش بودن این سلاح برای ایجاد نارضایتی عمومی آنقدر هست که پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا از آشوبگران در ایران درخواست «زمانبندی برای تغییر رهبری» در ایران ("decide the timeline” of a leadership change)را بنماید.
در همین زمینه «بنیاد دفاع از دموکراسی»
(Foundation for Defense of Democracies) نیز در همین ماه راه حلّ برخورد با ایران را در بازگرداندن تحریمها و تشدید آنها میداند.
در این میان امّا برآورد بخشی از جامعه نخبگانی ایالات متحده، تحریمها را فاقد کارآمدی لازم برای تغییر نظام در ایران میداند. گزارش فارن پالیسی با اشاره به درخواست «پمپئو» برای ایجاد آشوب و بلوا در ایران معتقد است که چنین برنامههایی نمیتواند موجب از دست رفتن ثبات سیاسی در ایران بشود.
این یادداشت دو دلیل را نمایانگر ثبات و تداوم رهبری فعلی در ایران میداند: 1) نمایش قدرت رو به رشد نظام در برابر افزایش تحریمها؛ و 2) عدم اتّحاد جامعه بین الملل در مورد تحریم ایران همچون گذشته. بنابراین حاکمیّت در ایران میتواند با کشف راهحلهای تازه برای دور زدن تحریمها و همچنین افزایش انعطاف (مقاومت) مردم در برابر تحریمها بر طرف مقابل فائق آیند. این تحلیل معتقد است طیف معترض به نظام سیاسی در ایران هم از جمع آوری هرگونه حمایت همگانی و سیستماتیک در ایران ناتوان بوده و هم طرفهای خارجی نتوانستهاند گزینهای برای جایگزینی نظام سیاسی در ایران به مخالفان معرفی نمایند؛ زیرا بر خلاف پنداشت «پمپئو»، سازمان «مجاهدین خلق» از منفورترین سازمانها نزد مردم ایران و حتّی طیف معترض سکولار به حساب میآید.
بنابراین به نظر میرسد که طراحی ایالات متحده برای
بی ثباتی ایران آنچنان که جان بولتون (مشاور امنیّت ملّی کاخ سفید) معتقد است یک راه بیشتر ندارد و آن اعمال تحریمهای سخت و شکننده است به شرطی که موجب یک تشنّج و آشوب گسترده علیه نظام اسلامی شود. در غیر این صورت باید دانست که شرایط بدتر از این را نیز ایران تجربه کرده است.
در این میان طراحی طرف مقابل برای «اعتبار بخشی» به تحریمها بر اساس همان متدی است که در قضیهی هستهای به کار گرفته شد و ثمر نیز داد. این نقشه در واقع قرار دادن معیشت و زندگی مردم در برابر حاکمیّت است. یعنی آمریکا و متحدانش قصد دارند با فشار اقتصادی ناشی از جنگ گسترده اقتصادی به رهبری وزارت خزانه داری آمریکا، فشار روانی بر جامعه را بالا برده و در ذیل آن حاکمیّت سیاسی را به دلیل راهبردهایی چون موشکی، حضور منطقهای، حقوق بشر و... مقصّر جلوه داده تا بتوانند با استفاده از نیروهای داخلی خود، آشوب و اغتشاش را در سطح کشور همه گیر نمایند.
در این شرایط آنچنان که یک بار در موضوع هستهای آزمایش شد، مردم تصوّر خواهند کرد آنچه باعث تنگناهای اقتصادی و معیشتی شده است اهتمام حاکمیّت به حفظ صنعت هستهای است؛ بنابراین با تکرار تجربه مذاکرات هستهای میتوان بی ثباتی کف جامعه را به عرصه تصمیمسازان و تصمیمگیران جامعه منتقل نمود و همان تجربه مذاکراتی را در موضوعاتی چون موشکی، حمایت از مقاومت و... تکرار کرد. به بیان دیگر «شرطی شدن» غرب (اعتیاد به تحریم) برای سایر موضوعات اختلافی کاملاً روشن و بدیهی است.
بر این اساس غرب از تمام امکانات هوشمند خود از قبیل گزینههای تهدید نظامی (سایه جنگ)، دیپلماسی اقتصادی و سیاسی، رسانههای تبلیغی، روزنامههای زنجیرهای داخلی و شبکههای مجازی و ماهوارهای؛ تریبونهای خودآگاه و ناخودآگاه داخل ایران و... تلاش میکنند با انحراف اذهان عمومی از جنگ واقعی در میدان اقتصاد همان تاکتیک چند سال اخیر را در موضوع هستهای تعقیب نمایند و اینگونه به مردم القاء کنند که میان حمایت از انقلاب اسلامی و فشار شدید معیشتی با فشار به حاکمیّت برای تغییر رفتار و ساختار آن یکی را انتخاب نمایند.
هرچند که اشتباهات راهبردی دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه منازعه با غرب سبب شد برجام برای کشور به ضرر محض تبدیل شود، امّا رفتارهای سیاسی چند روز اخیر رئیس جمهور نشان میدهد که وحدتی ظاهری در کشور برای تقابل با جنگ اقتصادی دشمن به وجود آمده است. در این میان فارغ از وظیفه تبیین برای عموم مردم باید ستاد جنگ اقتصادی متشکّل از قوای سه گانه که توسّط رهبر انقلاب تشکیل و اختیارات فراقوه ای به آن داده شده است، اقدامات جدّی و راهبردی در مقابله با اتاق جنگ دشمن در وزارت خزانه داری آمریکا انجام دهد. آنچنان که رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
« دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانهداری؛ [اتاق] جنگ علیه ما به جای وزارت دفاع، وزارت خزانهداری آنها است، به شکل فعّال هم مشغولند. قبلاً هم همینجور بود؛ سال 90 و 91 [هم] که آن تحریمها را شروع کردند - به خیال خودشان تحریمهای فلجکننده که به کوری چشم آنها نتوانست جمهوری اسلامی را فلج کند- فعّال بودند؛ حتّی وزیر آمریکایی میرفت با یکایکِ رؤسای بانکهای مختلف در کشورهای مختلف تماس میگرفت؛ یعنی اینجور فعّال بودند؛ شب و روز مشغول بودند. من عرض میکنم اینجا هم بایست ستاد مقابله با شرارتِ این دشمن در مجموعه اقتصادی تشکیل بشود؛ وزارت خارجه باید پشتیبانی کند، باید بهصورت همراه کمک کند لکن بایست در مرکز اقتصادی دولت این ستاد تشکیل بشود و این کار را دنبال کنند...» (2/3/1397)
رهبر معظم انقلاب با درک درست از شرایط جنگ اقتصادی در پیام خود به رئیسجمهور بر همین نکته تأکید فرمودند که هرجا مصوبهای در این شورا به تصویب رسید، دیگر معطل موافقت ایشان نشده و کارها را سریعتر آغاز کنند.
از این رو طبیعی است که سبک زندگی در شرایط جنگ متفاوت از دوران صلح خواهد بود و الزامات و اقدامات روانی و مادّی خاص خود را می طلبد. منبع: برهان