نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
نسبت دادن ناآرامیهای بازار به مخالفان دولت توهم است
روزنامه بهار در گزارشی به موضوع ناآرامیهای اخیر در بازار و منشاء اعتراضات پرداخت و به نقل از یک فعال سیاسی نوشت : «من نمیتوانم قبول کنم که میگویند برخی برای زمین زدن دولت این مسائل را بوجود آوردهاند و تا این حد قدرتمند هستند... اینکه نهادهای اساسی نظام از جمله نهادهای نظامی به دنبال تخریب دولت باشند و بتوانند این مسائل را به وجود آورند به نظر من کاملا واهی است. زیرا اگر دولت آسیب ببیند نظام صدمه میخورد و این مسئله نیست کهگریبانگیر یک نهاد شود و بحث معیشت، گرسنگی و پابرهنگی مردم کلیت نظام را تهدید میکند... باید نارضایتیها به صورت ریشهای بررسی و آرامش به بازار و کسب و کار برگردد تا از طریق برسانیم».
سرویس سیاسی –
گفتنی است در حالی که مردم انتظار دارند درباره مشکلاتی که در حوزه اقتصادی اعم از نرخ ارز و سکه و افزایش افسار گسیخته قیمتها، اقدام عملی و داخلی از دولت ببینند یا حداقل گزارش و اظهار نظر درستی راجع به دلایل آن بشنوند اما متاسفانه دولتیها تلاش میکنند منشاء این مشکلات را به منتقدان و یا جناح رقیب نسبت دهند یا با طرح مباحث همچون موضوع تحریمها یا ترامپ از زیر بار مسئولیت خود در ساماندهی به اوضاع معیشتی و اقتصادی مردم شانه خالی کنند.
همچنین طی روزهای گذشته یک خبرگزاری مدعی اصلاحطلبی همنوا با رسانههای غربی از جمله آسوشیتدپرس نوشته بود که «ریشه ناآرامیهای بازار تهران در مطالبات مخالفان دولت روحانی است. برخی اصولگرایان تندرو خواستار جایگزینی دولت روحانی با دولتی نظامی شدهاند. بازار تهران به طور سنتی مرکز اصولگرایان است». این درحالی است که تیمهای اجارهای و مزدوری که در بازار التهاب ایجاد کردند و با ارعاب، برخی بازاریان را مجبور به بستن مغازه کردند، شعار میدادند «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن». این شعار، ادامه شعار آشوبگران نیابتی سال 88 است که عقده ناگشوده آمریکا و اسرائیل را بازگو میکند و نشان میدهد موج بیثبات سازی از کدام ایستگاه مخابره میشود. آیا اگر -آن گونه که خبرگزاری آمریکایی نوشته و خبرگزاری اصلاحطلب رونویسی کرده- برپاکنندگان ناآرامی در بازار طرفداران دولت نظامی بودند، گلایههای اقتصادی را دستاویز فشار برای عقبنشینی از جبهه مقاومت در سوریه میکردند؟
آغاز نقضِ برجام از دوره اوبامای با ادب
روزنامه اعتماد در یادداشت به مسایل و مشکلات میان ایران و آمریکا پرداخته است. در بخشی از این یادداشت آمده: «يكي از نقاط اتكاي نظامي ايران برنامه موشكي اوست. در سالهاي پس از انقلاب، ايران به علت وجود تحريمها و جنگ تحميلي امكان دسترسي به تسليحات مدرن را نداشته و به جاي آن با تكيه بر قوت داخلي به توسعه برنامه موشكي خود پرداخته، تا بازدارندگي خود در خاورميانه را حفظ كند. كمبودي كه در جنگ تحميلي به وضوح در مسئله جنگ شهرها ديده شد. بنابراين بسيار غيرمنطقي است كه از ايران خواسته شود نقطه توازن نظامي خود را از دست بدهد و در ازاي آن چيزي دريافت نكند. مسئله موشكي ايران خط قرمز دكترين دفاعي ايران است و بر سر آن مذاكرهاي نخواهد كرد. در مورد مسئله حقوق بشري نيز ايالات متحده ثابت كرده كه اين موضوع بازيچهاي بيش نيست. از تمام حكام عرب منطقه كه به صورت موروثي به حكومت ميرسند، حمايت ميكند اما تنها دموكراسي مستقر در منطقه را محكوم به نقض حقوق بشر ميكند. درست است كه در اين رابطه در كشور كمبودهاي بنياديني وجود دارد، اما در مقام مقايسه با بسياري از كشورهاي منطقه، ايران پيشروست.»
نویسنده در انتهای یادداشت افزوده است: «نگاهي به اين توقعات و اوضاع خاورميانه حكايت از آن دارد كه رابطه سياسي و حل مشكلات فيمابين ايران و ايالات متحده آمريكا در ميانمدت نيز بعيد است. در دولت اوباما، ايالات متحده چندين بار براي رفع مشكلات اظهار آمادگي كرده و در عمل هم قدمهاي جدي برداشت. اما مقامات ارشد ايران مذاكرات بيشتر با ايالات متحده را نفي كردند و اكنون تقابل بيشتر شده و ايالات متحده از اهرمهاي بيشتري براي فشار بر ايران استفاده خواهد كرد و ايران نيز بر توسعه برنامههاي موشكي خود خواهد افزود. دورنماي سپهر سياسي ايران و ايالات متحده بسيار تار است.»
موضوعی که البته گاهی در روزنامههای طیف موسوم به اصلاحطلب به آناشاره نمیشود این است که آمریکا به چه حقی به دنبال آن است که ایرانیان را از تمام حقوق قانونی خود محروم کند؟ در شرایطی که در منطقه ما رژیمهایی نظیر آلسعود و صهیونیستها سالانه مبالغ هنگفتی را برای تجهیزات دفاعی خود هزینه میکنند چرا آمریکا میخواهد ایران را خلع سلاح کند.
اما نکته مهمتر آن است که در انتهای یادداشت فوق از «اقدامات جدی اوباما» نام برده شده است؟ این موضوع (یعنی برجام) مربوط به چندین قرن پیش نیست که در مورد وقایع آن دچار تردید باشیم و روایتهای مختلف و گاه متناقض ارائه دهیم.
این ادعای مضحک در حالی است که تجربه تاریخی برجام پیش روی ماست. برجام در زمان دولت اوباما، امضاء و اجرا شد. اوباما از اولین روز اجرای این توافق-دی ۹۴- آن را نقض کرد. تمدید قانون آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تمید قانون وضعیت اضطراری علیه ایران، غارت ۲ میلیارد دلاری اموال ایران، پابرجاماندن تحریم سوئیفت و...تنها بخشی از عهدشکنیهای دولت اوباما در توافق هستهای است.
نقش دولت سازندگی در پدیده رانت و ثروت اندوزی
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت:«بسیاری از مشکلاتی که کشور با آن دست و پنجه نرم میکند ریشه در نگاهی است که دولتهای بعد از جنگ فراهم کردهاند. نگاه ما در ابتدای انقلاب حمایت از مستضعفین و محرومین و گروههای پایین درآمدی بود ولی بعد از جنگ این نگاه تغییر کرد و حمایت از محرومین جای خود را به سیاستهای به اصطلاح کارآفرین داد. این تغییر جهت در حالی رخ داد که در عمل و در واقعیت امر کارآفرینی هم مشاهده نمیکنیم. بلکه به نام کارآفرینی و به اسم حمایت از بخش خصوصی که وجود خارجی ندارد از هدف انقلابی خود که حمایت از محرومین بود فاصله گرفتیم و عدهای به نام خصوصیسازی منابع کشور را در اختیار خود گرفتند. یک سرمایهگذاری دولتی در قالب این سیاستها شکل گرفت. ما نگاهی به کسانی که در طول این سالها مسئولیتهای کلان سیاسی داشتهاند و میبینیم که برخی مدیران عالی رتبه اصلیترین منتفعین سیاستهای اقتصادی بودهاند و در مقابل آن بخش قابل توجهی از عموم مردم و تودهها محرومین اصلی بودهاند».
چندی پیش روزنامه قانون در مطلبی نوشته بود: «پدیده رانت و ثروت اندوزی در دوره بعد از جنگ تحمیلی به اوج خود رسید. در شرایط کنونی، بسیاری از وزرا در طول سالهای بعد از جنگ تحمیلی بیشتر وارد قدرت اقتصادی شدهاند؛ بنابراین گروهی به وسیله قدرت، مبادرت به ثروتاندوزی کردهاند. برای به دست آوردن این ثروت نیز از اطلاعات درون سیستم و مناسبتهای درون ساختار استفاده کرده و شبکهای از ائتلاف قدرت و ثروت به وجود آوردهاند و منابع بزرگی را به سمت اقوام، دوستان و همفکران خود سوق دادهاند».
گفتنی است یکی از مهمترین ویژگیهای مثبت و ممتاز جمهوری اسلامی مسئله ساده زیستی مسئولان آن و پرهیز از اشراف منشی بوده است؛ اما متاسفانه این ویژگی با پایان دوران جنگ و استقرار دولت سازندگی مورد تضعیف برخی دیدگاههایاشرافی منشانه قرار گرفت.
این رویکرداشتباه بیش از هرکس متوجه مسئولین و خواص شد و برخی از مسئولین مسابقه تجملگرایی و ثروتاندوزی را آغاز کردند. در چنین فضایی بود که ماشینهای لوکس زیر پای مسئولان قرار گرفت و سکونت در خانههای مجلل شمال شهر برای مسئولان رفتهرفته عادی شد و گروهی از عناصر سابقاً انقلابی چرب و شیرین دنیا بهشدت زیر زبانشان مزه کرد.
مشکلات وقتی حل میشود که زنان به ورزشگاه بروند
روزنامه ایران دیروز نوشت: «اگر 5 سال اخیر را به جای تمرکز بر سیاست خارجی و حوزه اقتصادی، قدری از این توجه معطوف به حل سیاست داخلی و کاهش تنشها میشد، به طور قطع امروز وضعیت بهتری داشتیم. زیرا ریشه بخش مهمی از مشکلات خارجی و اقتصادی در بحران سیاست داخلی است.»
سیاق یادداشت تقلا برای کتمان ناکارآمدی دولت و عقیم ماندن تنها راهکارش برای حل معضلات اقتصادی است. مشکلات معیشتی و اقتصادیگریبانگیر کشور و ملت، پیامد غفلت دولت از ظرفیتهای درونی و استعدادهای جوان و دل بستن به مذاکره و رفع تحریم است. افراطیون مدعی اصلاحطلبی با خدعه و نیرنگ میکوشند وضعیت امروز را به آنچه «تنشها» ادعا میکنند، ربط دهند و منتقدان دولت را متهم جا بزنند.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «نکته مهمتر ماجرا این است که وحدت در ساختار مدیریتی لزوماً مسئله را حل نمیکند. مگر نه آنکه در دولت احمدینژاد این وحدت و انسجام در ساختار قدرت در حداکثر میزان خودش بود، پس چرا سیاست خارجی و اقتصادی نه تنها موفقیتی نداشت، بلکه در حضیض بود؟ مشکل اصلی نداشتن وحدت و انسجام متولیان ساخت رسمی نیست، بلکه وجود فاصله این ساختار با مردم و جامعه است.»
نویسنده نه فقط در این یادداشت بلکه در دیگر مطالبی که در روزنامهها از وی منتشر میشود، بر وجود فاصله مردم با حاکمیت پیله کرده و اصرار دارد که مطلبش را به نحوی پیش ببرد و رویای آشفتهاش را در آن جای دهد. البته جالب است که این فرد همان رادیکالی مدعی اصلاحطلبی است که در زمان اصلاحات پیشنهاد استعفای فوری رئیس دولت وقت و خروج اصلاحطلبان از حاکمیت را پیش کشیده، گفت: کافر همه را به کیش خود پندارد. در یادداشت فوق چنان خود را برای این رؤیا به آب و آتش زده و یقه دریده که حاضر است مدعی شود در دولتهای نهم و دهم موفقیتی در سیاست خارجی و اقتصادی به دست نیامده است!
در یادداشت مذکور آمده است: «در جامعهای که نسبت به احکام صادره آن تشکیک میشود و کسی نیز قادر به توجیه و اقناع افکار عمومی نیست و در نهایت هیچ پرونده مهمی در کشور مختومه نمیشود و پروندههای مذکور همواره در اذهان عمومی باز میمانند، رسیدن به اجماع و وحدت در چنین شرایطی ممتنع خواهد بود.»
در مطلب فوق گرچه به مصداق حکم صادرهای که در آن تشکیک شدهاشارهای نشده اما آنچه اخیرا در این زمینه رخ داد، مربوط به صدور و اجرای حکم اعدام یکی از دراویش بود که در نهایت بیرحمی سه مدافع امنیت را در اغتشاشات پاسداران با اتوبوس زیر گرفت. پس از این وقایع مدعیان اصلاحات در رسانههایشان به خدمت جنایت دراویش داعش مسلک در آمدند و به تکاپوی تحریف و مالهکشی افتادند. طوری که بر اساس آن، باید به سازمان تروریستی منافقین و فرقان و داعش و القاعده هم حق داد! آن جنایتکار درنده خوی پای چوبه دار هم از جنایتش اظهار پشیمانی نکرد. مدعیان اصلاحات اگر از ابتدا همنوا با دشمنان قسم خورده نظام مدافع آشوبگران شدند و اکنون از اجرای عدالت مکدرند، چرا مصمماند که آن را به افکار عمومی تعمیم دهند؟ قوه قضائیه البته میبایست با کنش رسانهای قوی نسبت به اطلاعرسانی و روشنگری و مقابله با هجوم تبلیغاتی دشمن اقدام کند.
ایران نوشت: «در جامعهای که خواستهای عادی و معمولی مردم نادیده گرفته میشود و هنوز حضور بانوان در ورزشگاهها و دیدن مسابقات، چالش مهمی در عرصه عمومی است، چگونه میتوان نسبت به دستیابی به انسجام و اجماع خوشبین بود؟»
این هم از خیانت مدعیان اصلاحات به مردم و منافع ملی است که در میانه جنگ اقتصادی و گرانیهای لجام گسیخته، گلو پاره میکنند برای ورود زنان به ورزشگاه. اجماع و وحدت هم آنگاه شایسته است که بر سر اعتماد به توانمندیها و اتکا به داشتههای درونی باشد نه چشم داشت به دشمن قدار و زورگو. همان که منتقدان تصریح میکردند و با القاب ناروا نواخته و به جهنم حواله داده شدند.