تاریخ تمدن اسلامی- ۳۶
دانش مسلمانان در خدمت دوست و دشمن
جیمز میجز (سردبیر مجله Popular Mechanics) نیز درباره اولین انسانی که پرواز کرد، میگوید:
«... این مرد (عباس بن فرناس) آماده بود از بالای یک ساختمان بپرد، فقط برای پیشبرد دانش بشری، عجب کار هیجان انگیزی را سعی کرد انجام بدهد...این آمادگی برای به خطر انداختن زندگی و اشتیاق برای دانش یکی از چیزهایی است که انسان را به جایی که ما امروز ایستادهایم رساند. اگر این افراد نبودند که مدام مشتاق تلاش و آزمایش و خطر کردن باشند، ما هم امروز اینجا نبودیم...»
ویل دورانت (مولف معروفترین کتاب تاریخ تمدن) نیز آزمایش «ابن فرناس» را به عنوان اولین پرواز بشریت تأیید میکند. او در جلد چهارم از کتاب «تاریخ تمدن» خود مینویسد:
«ابن فرناس اهل قرطبه اسپانیا در حدود 880 میلادی، اولین دستگاه پرنده را اختراع کرد. وی همچنین عینک و زمان سنجهایی با مکانیسم پیچیده ساخت. ابن فرناس دستگاه پرندهاش را با پارچه و پر پوشانده بود. وی در سال 880 با این وسیله، زمانی طولانی در هوا پرواز کرد. «ابن فرناس» سعی داشت تا دستگاه را کاملتر کند و بتواند آن را به راحتی هدایت کند اما سقوط وی با دستگاه پرندهاش مانع این کار شد...
پروفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» درباره «عباس بن فرناس» و آزمایش پروازی وی و همچنین علت عدم موفقیت کاملش، مینویسد:
«... از این مطلب که مسلمانان در تسخیر فضا نیز شهامت فعالیت داشتهاند، کسی باخبر نیست. در حدود سال880 میلادی، یک پزشک اسلامی به نام «ابن فرناس» در اسپانیا اولین وسیله پروازکننده را میسازد که با پارچه و پر آن را پوشش داده بود. «ابن فرناس» (در آزمایش 880 میلادی) واقعا موفق شد که با این وسیله زمانی طولانی خودش را در هوا نگه دارد و سعی کند که آن وسیله را هدایت کند تا اینکه روزی سقوط میکند...»
احتمال زیاد دارد که لئوناردو داوینچی با بدست آوردن نوشتهها و طرحها و نقشههای پروازی «عباس بن فرناس»، قادر به ساختن بالهای پرواز خود شدهاست.
فصل ششم: بیمارستان در تمدن اسلامی
در زمانی که اروپاییان برای درمان بیماریهای خود، به استخوان قدیمیها التماس و دعا میکردند، پزشکی مسلمان، تئوری نوآورانهای را گسترش داد:
«سرایت امراض از طریق سازوارهای کوچک انجام میگیرد.»
این پیش زمینهای برای مطالعه مبحث میکروب به شمار رفت. آنها به این نتیجه رسیدند که افراد مریض را باید قرنطینه و بعد درمان آنها را آغاز کرد. این اصل اولیه هر موسسه اساسی علم پزشکی یعنی بیمارستانها بود.
با اینکه بیمارستانهای مسلمانان اغلب از طریق بخشش افراد مذهبی (وقف) حمایت میشد اما بخشهای جداگانهای هم برای بیمارانی که از امراض مختلف رنج میبردند وجود داشت. یافتههای اطباء و دانشمندان اسلامی در آناتومی بسیار پیشرفته بود تا جایی که از آنها در طب اسلامی و اروپایی به مدت 600 سال استفاده میشد.
در همان ابتدای حضور اسلام و مسلمین در سرزمینهای ایران و مصر در قرن اول هجری، مجموعهای متشکل از بیمارستان و دانشکده پزشکی (که در جندی شاپور ایجاد شده بود) و همچنین حلقه اتصال عمدهای مابین پزشکی یونانی، اسکندرانی، هندی و ایرانی به جهان اسلام انتقال یافت. پیش از این، بیزانسیها (رومیان شرقی)، درایالات شرقی همچون سوریه بیمارستانهایی تأسیس کرده بودند که دانش آنها نیز به تدریج وارد جهان اسلام شد و اندکی بعد، جزئی از موسسات پزشکی اسلامی محسوب گردید. مسلمانان با استفاده از این موسسات، به زودی بیمارستانهای خود را تأسیس کردند. در قرن اول هجری، نخستین بیمارستان را ولیدبن عبدالملک ایجاد کرد و بعد اولین بیمارستان واقعی با همه لوازم آن، به مقتضای روز، در قرن دوم هجری در بغداد تأسیس شد که طی آن، پزشک معروف «جبرئیل بن بختیشوع» را از جندی شاپور فرا خوانده و به ریاست آن گماشتند.
همین بیمارستان بود که بعدها محور فعالیت و مرکز طلوع پزشکی اسلامی شد. ریاست این بیمارستان در سالهای بعد، برعهده پزشک نامداری چون «یوحنابن ماسویه» گذاشته شد و بیمارستان بغداد، نمونهای برای تأسیس بیمارستانهای دیگری شد که مهمترین آنها بیمارستان عضدی، ساخته شده به فرمان «عضدالدوله دیلمی» در قرن چهارم هجری بود.
در شهرهای دیگر سرزمینهای اسلامی نیز بیمارستانهایی دایر شد، همچون بیمارستان ری، که محمدبن زکریای رازی پیش از مسافرت به بغداد، ریاست آن را به عهده داشت. بیمارستان بزرگ دیگری نیز در قرن ششم هجری توسط نورالدین زنگی در دمشق تأسیس شد. گفتهاند هزینه این بیمارستان از محل فدیهای که مسلمانان در قبال آزاد کردن یکی از شاهان فرانکی اسیر شده دریافت میکردند، تأمین میشد. بیمارستان دیگری نیز در حلب ساخته شد. اندکی پس از آن، صلاحالدین ایوبی بیمارستان ناصری را در قاهره بنا کرد. از آن زمان به بعد، تا مدت چندین قرن، میان مراکز پزشکی سوریه و مصر ارتباطهای نزدیکی برقرار بود.
اما مهمترین بیمارستان مصر، بیمارستان منصوری بود که در قرن هفتم هجری توسط منصور قلاوون، در کاخ قدیمی فاطمیان تأسیس شد. در این بیمارستان، چند هزار بیمار میتوانستند بستری شوند و برای بیماریهای گوناگون، قسمتهای خاصی و برای زنان و مردان، بخشهای جداگانه وجود داشت.
در دوره اسلامی، بیمارستانهای متحرک نیز وجود داشتند که در لشکرکشیها در اختیار سپاهیان قرار داشتند. این بیمارستانها به کلیه وسایل و تجهیزات، مثل دارو، چادر، اطباء مورد نیاز و وسایل حمل و نقل مجهز بودند. جالب اینکه عزیزالدین (در قرن پنجم هجری)، در مقررات این بیمارستانهای سیار، این نکته را نیز گنجاند که، اسراء و سربازان زخمی دشمن نیز باید به طور مساوی درست مثل سربازان خودی، از این تسهیلات طبی استفاده کرده و معالجه شوند.
«علی بن عیسی» به «سنان بن ثابت» دستور داد:
«بر تو واجب است به دهکدههایی که به من اطلاع دادهاند در چنگال بیماری گرفتار شدهاند، بروی و پزشک و داروی کافی با خود داشته باشی و آنها را معالجه کنی و به اهالی روستا دستور بده که تا ریشهکن نشدن بیماری از محلهای خود خارج نشوند...»
در دوره اسلامی، ابزار کار اطباء جهت احتیاط بیشتر مورد بررسی قرار میگرفت و حتی برای اطمینان خاطر از صحت کار آن ابزار در موقع عمل، بر آن نظارت میشد. همچنین، بر تهیه دارو و ارائه آن و فروش مواد غذایی، مثل گوشت و لبنیات نیز نظارتهایی اعمال میگشت. ضمنا درباره آب آشامیدنی و شیر که سر منشأ بسیاری از بیماریهای بودند، دقیقترین و در عین حال مهمترین قوانین بهداشتی و پزشکی وضع شده بود، و خلافکاران طبق قانون مواخذه میشدند. از قرن دوم هجری، تعداد بیمارستانها بسیار زیاد شد، به خصوص در جاهای مثل بغداد، بصره، کوفه و ری.
در قرن چهارم هجری نیز، برمکیان، المقتدر عباسی، معزالدوله بویه و عضدالله در این امر کوشش میکردند. دراین زمان، در مصر نیز بیمارستانهای زیادی ساخته شد.
بیمارستانهای بزرگ اسلامی، در واقع، نقش مدرسه عالی پزشکی را نیز به عهده داشتند. پزشکان و دانشجویان پزشکی در کنار بیماران، میتوانستند تئوری را همیشه با عینیات و تجربهها مقایسه کنند. پزشک با کار پزشکی، میتوانست بیاموزد و مشکلات و راه علاج بیماری را پیدا کند. هنگام جراحی، مثل جراحیهای اروپای امروزی، پزشک بیهوشی و پزشکی که متوجه نبض بیمار باشد، نیز وجود داشت. در بیمارستانهای اسلامی، هر بیمار پروندهای برای ثبت معاینه، نظریه پزشک، دستورات پزشک، تغییرات بیماری و تأثیر آنها داشت. پزشکان اروپایی، از این پروندهها صدها سال به عنوان کتب علمی استفاده میکردند. فقط در بغداد،50 بیمارستان و860 پزشک ودر قاهره حدود 1400 حمام وجود داشت.
«... این مرد (عباس بن فرناس) آماده بود از بالای یک ساختمان بپرد، فقط برای پیشبرد دانش بشری، عجب کار هیجان انگیزی را سعی کرد انجام بدهد...این آمادگی برای به خطر انداختن زندگی و اشتیاق برای دانش یکی از چیزهایی است که انسان را به جایی که ما امروز ایستادهایم رساند. اگر این افراد نبودند که مدام مشتاق تلاش و آزمایش و خطر کردن باشند، ما هم امروز اینجا نبودیم...»
ویل دورانت (مولف معروفترین کتاب تاریخ تمدن) نیز آزمایش «ابن فرناس» را به عنوان اولین پرواز بشریت تأیید میکند. او در جلد چهارم از کتاب «تاریخ تمدن» خود مینویسد:
«ابن فرناس اهل قرطبه اسپانیا در حدود 880 میلادی، اولین دستگاه پرنده را اختراع کرد. وی همچنین عینک و زمان سنجهایی با مکانیسم پیچیده ساخت. ابن فرناس دستگاه پرندهاش را با پارچه و پر پوشانده بود. وی در سال 880 با این وسیله، زمانی طولانی در هوا پرواز کرد. «ابن فرناس» سعی داشت تا دستگاه را کاملتر کند و بتواند آن را به راحتی هدایت کند اما سقوط وی با دستگاه پرندهاش مانع این کار شد...
پروفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» درباره «عباس بن فرناس» و آزمایش پروازی وی و همچنین علت عدم موفقیت کاملش، مینویسد:
«... از این مطلب که مسلمانان در تسخیر فضا نیز شهامت فعالیت داشتهاند، کسی باخبر نیست. در حدود سال880 میلادی، یک پزشک اسلامی به نام «ابن فرناس» در اسپانیا اولین وسیله پروازکننده را میسازد که با پارچه و پر آن را پوشش داده بود. «ابن فرناس» (در آزمایش 880 میلادی) واقعا موفق شد که با این وسیله زمانی طولانی خودش را در هوا نگه دارد و سعی کند که آن وسیله را هدایت کند تا اینکه روزی سقوط میکند...»
احتمال زیاد دارد که لئوناردو داوینچی با بدست آوردن نوشتهها و طرحها و نقشههای پروازی «عباس بن فرناس»، قادر به ساختن بالهای پرواز خود شدهاست.
فصل ششم: بیمارستان در تمدن اسلامی
در زمانی که اروپاییان برای درمان بیماریهای خود، به استخوان قدیمیها التماس و دعا میکردند، پزشکی مسلمان، تئوری نوآورانهای را گسترش داد:
«سرایت امراض از طریق سازوارهای کوچک انجام میگیرد.»
این پیش زمینهای برای مطالعه مبحث میکروب به شمار رفت. آنها به این نتیجه رسیدند که افراد مریض را باید قرنطینه و بعد درمان آنها را آغاز کرد. این اصل اولیه هر موسسه اساسی علم پزشکی یعنی بیمارستانها بود.
با اینکه بیمارستانهای مسلمانان اغلب از طریق بخشش افراد مذهبی (وقف) حمایت میشد اما بخشهای جداگانهای هم برای بیمارانی که از امراض مختلف رنج میبردند وجود داشت. یافتههای اطباء و دانشمندان اسلامی در آناتومی بسیار پیشرفته بود تا جایی که از آنها در طب اسلامی و اروپایی به مدت 600 سال استفاده میشد.
در همان ابتدای حضور اسلام و مسلمین در سرزمینهای ایران و مصر در قرن اول هجری، مجموعهای متشکل از بیمارستان و دانشکده پزشکی (که در جندی شاپور ایجاد شده بود) و همچنین حلقه اتصال عمدهای مابین پزشکی یونانی، اسکندرانی، هندی و ایرانی به جهان اسلام انتقال یافت. پیش از این، بیزانسیها (رومیان شرقی)، درایالات شرقی همچون سوریه بیمارستانهایی تأسیس کرده بودند که دانش آنها نیز به تدریج وارد جهان اسلام شد و اندکی بعد، جزئی از موسسات پزشکی اسلامی محسوب گردید. مسلمانان با استفاده از این موسسات، به زودی بیمارستانهای خود را تأسیس کردند. در قرن اول هجری، نخستین بیمارستان را ولیدبن عبدالملک ایجاد کرد و بعد اولین بیمارستان واقعی با همه لوازم آن، به مقتضای روز، در قرن دوم هجری در بغداد تأسیس شد که طی آن، پزشک معروف «جبرئیل بن بختیشوع» را از جندی شاپور فرا خوانده و به ریاست آن گماشتند.
همین بیمارستان بود که بعدها محور فعالیت و مرکز طلوع پزشکی اسلامی شد. ریاست این بیمارستان در سالهای بعد، برعهده پزشک نامداری چون «یوحنابن ماسویه» گذاشته شد و بیمارستان بغداد، نمونهای برای تأسیس بیمارستانهای دیگری شد که مهمترین آنها بیمارستان عضدی، ساخته شده به فرمان «عضدالدوله دیلمی» در قرن چهارم هجری بود.
در شهرهای دیگر سرزمینهای اسلامی نیز بیمارستانهایی دایر شد، همچون بیمارستان ری، که محمدبن زکریای رازی پیش از مسافرت به بغداد، ریاست آن را به عهده داشت. بیمارستان بزرگ دیگری نیز در قرن ششم هجری توسط نورالدین زنگی در دمشق تأسیس شد. گفتهاند هزینه این بیمارستان از محل فدیهای که مسلمانان در قبال آزاد کردن یکی از شاهان فرانکی اسیر شده دریافت میکردند، تأمین میشد. بیمارستان دیگری نیز در حلب ساخته شد. اندکی پس از آن، صلاحالدین ایوبی بیمارستان ناصری را در قاهره بنا کرد. از آن زمان به بعد، تا مدت چندین قرن، میان مراکز پزشکی سوریه و مصر ارتباطهای نزدیکی برقرار بود.
اما مهمترین بیمارستان مصر، بیمارستان منصوری بود که در قرن هفتم هجری توسط منصور قلاوون، در کاخ قدیمی فاطمیان تأسیس شد. در این بیمارستان، چند هزار بیمار میتوانستند بستری شوند و برای بیماریهای گوناگون، قسمتهای خاصی و برای زنان و مردان، بخشهای جداگانه وجود داشت.
در دوره اسلامی، بیمارستانهای متحرک نیز وجود داشتند که در لشکرکشیها در اختیار سپاهیان قرار داشتند. این بیمارستانها به کلیه وسایل و تجهیزات، مثل دارو، چادر، اطباء مورد نیاز و وسایل حمل و نقل مجهز بودند. جالب اینکه عزیزالدین (در قرن پنجم هجری)، در مقررات این بیمارستانهای سیار، این نکته را نیز گنجاند که، اسراء و سربازان زخمی دشمن نیز باید به طور مساوی درست مثل سربازان خودی، از این تسهیلات طبی استفاده کرده و معالجه شوند.
«علی بن عیسی» به «سنان بن ثابت» دستور داد:
«بر تو واجب است به دهکدههایی که به من اطلاع دادهاند در چنگال بیماری گرفتار شدهاند، بروی و پزشک و داروی کافی با خود داشته باشی و آنها را معالجه کنی و به اهالی روستا دستور بده که تا ریشهکن نشدن بیماری از محلهای خود خارج نشوند...»
در دوره اسلامی، ابزار کار اطباء جهت احتیاط بیشتر مورد بررسی قرار میگرفت و حتی برای اطمینان خاطر از صحت کار آن ابزار در موقع عمل، بر آن نظارت میشد. همچنین، بر تهیه دارو و ارائه آن و فروش مواد غذایی، مثل گوشت و لبنیات نیز نظارتهایی اعمال میگشت. ضمنا درباره آب آشامیدنی و شیر که سر منشأ بسیاری از بیماریهای بودند، دقیقترین و در عین حال مهمترین قوانین بهداشتی و پزشکی وضع شده بود، و خلافکاران طبق قانون مواخذه میشدند. از قرن دوم هجری، تعداد بیمارستانها بسیار زیاد شد، به خصوص در جاهای مثل بغداد، بصره، کوفه و ری.
در قرن چهارم هجری نیز، برمکیان، المقتدر عباسی، معزالدوله بویه و عضدالله در این امر کوشش میکردند. دراین زمان، در مصر نیز بیمارستانهای زیادی ساخته شد.
بیمارستانهای بزرگ اسلامی، در واقع، نقش مدرسه عالی پزشکی را نیز به عهده داشتند. پزشکان و دانشجویان پزشکی در کنار بیماران، میتوانستند تئوری را همیشه با عینیات و تجربهها مقایسه کنند. پزشک با کار پزشکی، میتوانست بیاموزد و مشکلات و راه علاج بیماری را پیدا کند. هنگام جراحی، مثل جراحیهای اروپای امروزی، پزشک بیهوشی و پزشکی که متوجه نبض بیمار باشد، نیز وجود داشت. در بیمارستانهای اسلامی، هر بیمار پروندهای برای ثبت معاینه، نظریه پزشک، دستورات پزشک، تغییرات بیماری و تأثیر آنها داشت. پزشکان اروپایی، از این پروندهها صدها سال به عنوان کتب علمی استفاده میکردند. فقط در بغداد،50 بیمارستان و860 پزشک ودر قاهره حدود 1400 حمام وجود داشت.