یادداشت دانشجویی
دیدی که چگونه گور «برجام» گرفت؟!
محمد زندی*
فرق انسان با سایر جانداران در برخورداری از نعمت عقل و به تبع آن، انباشتگی تجارب است. در نظر بگیرید که در جادهها و محورهای مواصلاتی برون شهری، وقوع تصادفات متعدد میان خودروهای عبوری و حیوانات، انسان را به این تجربه رسانده است که باید با نصب علائم هشدار در مقاطع پرخطر، مانع از تکرار حوادث مشابه شود. حال اینکه چرا سایر جانوران از این تصادفات مکرر، عبرت نمیگیرند تا دستکم مسیر ترددشان را بگونهای تغییر دهند که جاده را قطع نکند یا همچون آدمی، به نحوی خطر را به همنوعانشان گوشزد کنند؛ سؤالی است مضحک چراکه جوابش از پیش معلوم است!
اگرچه در مَثَل مناقشه نیست اما در نگاه نخست، شاید مقدمه فوقالذکر، بیربط با عنوان این وجیزه به نظر برسد؛ درحالیکه غرض آن بود که بدانیم «من جرب المجرب حلت به الندامه» یعنی تکرار تجارب تلخ، جز یأس و پشیمانی، حاصلی به همراه نخواهد داشت.
تجربه «برجام» از جمله تجارب تلخی بود که بر نقض تمثیل «انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود!» صحه گذاشت و نشان داد که هم میتوان در «ماجرای مک فارلین» نقش ایفا نمود و هم پدیدآورنده «توافق برجام» بود و کماکان از هیچیک از این دو رسوایی بزرگ نیز عبرت نگرفت!
حال وقت آن رسیده که از 5 سال پیش تاکنون را مُجسم کنیم!
آن وعدههای سَر خرمن و نمایش درِ باغِ سبز را بخاطر بیاوریم: «سانتریفیوژ باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد.»، «تحریمهای باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیطزیست، اشتغال و آبِ خوردن مردم حل شود.»، «در روز اجرای برجام، همه تحریمها بالمره لغو خواهد شد و نه تعلیق.»، «برجام فتحالفتوح است.»، «برجام مانند آفتاب تابان بود.»، «برجام را خدا آورد.»، «برجام معجزه قرن و بزرگترین دستاورد تاریخ ایران است.»، «برجام نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت ایران است.»، «پیروزی برجام بزرگتر از فتح خرمشهر بود.»!
آن معرکه خَر بِرفت و خَر بِرفت را دوباره به نظاره بنشینیم: «با برجام، هر دلار هزار تومان میشود.»، «خسارت تاخیر در برجام، روزانه 400 میلیارد تومان است.»، «برجام باید به عنوان یک افتخار ملی در مدارس تدریس شود.»، «برجام در نگاهی کلی، بدون شک موفقیت بزرگی است.»، «اگر برجام نبود، گزینه بعدی جنگ بود.»، «منتظر هجوم سرمایه خارجی بعد از برجام باشید.»، «با برجام، بذر اقتصاد ایران به ثمر مینشیند.»، «برجام خروج سریع کشور از رکود را رقم خواهد زد.»، «برجام متوازن است.»، «والله، والله، والله با برجام، در مسائل هستهای نه با کندی روبهرو خواهیم شد نه توقف.»، «برجام، تاج و سند افتخار برای ملت ایران خواهد بود.»!
آن تیترهای روزنامههای مشاطهگر زنجیرهای را باز بخوانیم: «اینک بدون تحریم»، «فتحالفتوح دیپلماسی ایران»، «سد تحریم شکست»، «برچیده شدن ظرف تحریمها»، «روز شکست حصر اقتصادی»، «تحریمها هم رفت»، «کلید چرخید؛ ایران خندید»، «مُهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «پیروزی تدبیر بر تحریم»، «غروب تحریم؛ ساحل توافق»، «ظریف گُل زد؛ ایران خندید»، «تحریم به تاریخ پیوست»، «سلام بر ایران بیتحریم؛ خلاص شدیم»، «پیروزی بدون جنگ»، «انقلاب دیپلماسی»، «حصر ایران شکست»، «انفجار اتمی بدون بمب»، «توافق قهرمانانه ایران»، «گذار از مصدق به ظریف»، «امضای کری تضمین است.»!
اینک اما بعد از 5 سال آزگار، انگار نه انگار که این دور تسلسل باطل مجدداً به خانه اول بازگشته و عمر ملتی به هیچ و پوچ سپری شده است!
این همه در حالی بود که در همان ایام، بسیاری از دلسوزان و علاقهمندان به اسلام و انقلاب، چنین فرجامی را برای برجام پیشبینی میکردند و با خیرخواهی و دلواپسی، دولتمردان را از این خسارت محض انذار میدادند اما در پاسخ تنها با توهین و تمسخر روبهرو میشدند: «یک عده بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش میآید میگویند ما میلرزیم. به جهنم! بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید؛ خدا شما را ترسو و لرزان آفریده است.»، «یک عده تازه به دوران رسیده، نمیخواهند اینقدر نسبت به آینده انقلاب و اسلام دلنگران باشند.»، «روزی که میخواستیم به توافق برسیم، بددلها و بدبینها و بدگمانها گفتند که قابل اجرا نیست و آن روز که به برجام رسیدیم، باز همانها گفتند که آنان به وعده عمل نخواهند کرد.»، «والله، بالله این دروغها درباره برجام مثل آبِ شور است؛ آبِ شور نخورید، آبِ شیرین هم وجود دارد.»، «چطور آب و صابون بياوريم تا رويتان را بشوريد؟! ناراحتید تحریم برداشته شد؟ کاسبان تحریم ناراحتید؟ میخواهید تحریم برگردانید؟ تحریم برنمیگردد.»!
اگرچه دلواپسان از اعتماد به شیطان بزرگ بیمناک بودند و فقط کشتیِ خودساختهیِ اقتصاد مقاومتی را جانپناه میدانستند اما امیدواران به غرب، ایشان را به طعنه و سخره میگرفتند و نقض عهد را دروغ، و عذاب تحریم را بعید میپنداشتند! اکنون که صدق گفتار دلواپسان اثبات شده و سیل تحریمهای ثانویه باز فرا رسید است، برآنند تا پناهندهیِ سُست تپهیِ اروپا شوند، غافل از اینکه در هنگامه عذاب تحریم، تنها جای امن، داخل کشتیِ اقتصاد مقاومتی است و نه هیچ مأمن واهی دیگر!
با این همه، سؤال اساسی اینجاست که مسئولیت پاسخگویی درخصوص «امیدواری» ملت در سال 92 و سپس «سرخوردگی» ایشان در سال 97 به گردن چه کسانی است؟! به راستی چه کسانی مردم را «شاد و پشیمان» کردند؟! آیا سرتیم مذاکرهکنندگان هستهای که در جلسه کمیسیون امنیت ملی، صراحتاً براشتباهات پرشمار طرف ایرانی در برجام اعتراف میکند و عاجزانه میخواهد تا سخنانش رسانهای نشود، تقصیر ندارد و مقصر، بنیه دفاعی کشور و شعارهای روی موشک است؟! آیا تصویب 20 دقیقهای، بدون تشریفات و سازماندهیشده برجام در بهارستان تقصیر ندارد و مقصر، اشکهای دلواپسانه نماینده سابق و غیور مجلس است؟! آیا تحریمهای «ایسا» و «کاتسا» و ایراد جمله «دستاورد تقریباً هیچ ایران از برجام» از سوی رئیس بانک مرکزی، مقصر نیستند و تقصیر بالا رفتن چند جوان از دیوار سفارتخانهیِ خالی از سکنهیِ کشوری است که 464 حاجی ایرانی را در فاجعه مشکوک منا، شهید کرد؟! اینجاست که باید گفت، امان از بلندی دیوار حاشا! فغان از فرافکنی!
در پایان، امید است تا گوینده جمله «همه مسئولیت مذاکرات هستهای با من است.» با عذرخواهی از پیشگاه ملت کریم ایران، از گذشته درس گرفته و با خروج از ضرر محض برجام، منافع مردم را بیش از این به خطر نیاندازد.
* فعال دانشجویی
فرق انسان با سایر جانداران در برخورداری از نعمت عقل و به تبع آن، انباشتگی تجارب است. در نظر بگیرید که در جادهها و محورهای مواصلاتی برون شهری، وقوع تصادفات متعدد میان خودروهای عبوری و حیوانات، انسان را به این تجربه رسانده است که باید با نصب علائم هشدار در مقاطع پرخطر، مانع از تکرار حوادث مشابه شود. حال اینکه چرا سایر جانوران از این تصادفات مکرر، عبرت نمیگیرند تا دستکم مسیر ترددشان را بگونهای تغییر دهند که جاده را قطع نکند یا همچون آدمی، به نحوی خطر را به همنوعانشان گوشزد کنند؛ سؤالی است مضحک چراکه جوابش از پیش معلوم است!
اگرچه در مَثَل مناقشه نیست اما در نگاه نخست، شاید مقدمه فوقالذکر، بیربط با عنوان این وجیزه به نظر برسد؛ درحالیکه غرض آن بود که بدانیم «من جرب المجرب حلت به الندامه» یعنی تکرار تجارب تلخ، جز یأس و پشیمانی، حاصلی به همراه نخواهد داشت.
تجربه «برجام» از جمله تجارب تلخی بود که بر نقض تمثیل «انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود!» صحه گذاشت و نشان داد که هم میتوان در «ماجرای مک فارلین» نقش ایفا نمود و هم پدیدآورنده «توافق برجام» بود و کماکان از هیچیک از این دو رسوایی بزرگ نیز عبرت نگرفت!
حال وقت آن رسیده که از 5 سال پیش تاکنون را مُجسم کنیم!
آن وعدههای سَر خرمن و نمایش درِ باغِ سبز را بخاطر بیاوریم: «سانتریفیوژ باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد.»، «تحریمهای باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیطزیست، اشتغال و آبِ خوردن مردم حل شود.»، «در روز اجرای برجام، همه تحریمها بالمره لغو خواهد شد و نه تعلیق.»، «برجام فتحالفتوح است.»، «برجام مانند آفتاب تابان بود.»، «برجام را خدا آورد.»، «برجام معجزه قرن و بزرگترین دستاورد تاریخ ایران است.»، «برجام نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت ایران است.»، «پیروزی برجام بزرگتر از فتح خرمشهر بود.»!
آن معرکه خَر بِرفت و خَر بِرفت را دوباره به نظاره بنشینیم: «با برجام، هر دلار هزار تومان میشود.»، «خسارت تاخیر در برجام، روزانه 400 میلیارد تومان است.»، «برجام باید به عنوان یک افتخار ملی در مدارس تدریس شود.»، «برجام در نگاهی کلی، بدون شک موفقیت بزرگی است.»، «اگر برجام نبود، گزینه بعدی جنگ بود.»، «منتظر هجوم سرمایه خارجی بعد از برجام باشید.»، «با برجام، بذر اقتصاد ایران به ثمر مینشیند.»، «برجام خروج سریع کشور از رکود را رقم خواهد زد.»، «برجام متوازن است.»، «والله، والله، والله با برجام، در مسائل هستهای نه با کندی روبهرو خواهیم شد نه توقف.»، «برجام، تاج و سند افتخار برای ملت ایران خواهد بود.»!
آن تیترهای روزنامههای مشاطهگر زنجیرهای را باز بخوانیم: «اینک بدون تحریم»، «فتحالفتوح دیپلماسی ایران»، «سد تحریم شکست»، «برچیده شدن ظرف تحریمها»، «روز شکست حصر اقتصادی»، «تحریمها هم رفت»، «کلید چرخید؛ ایران خندید»، «مُهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «پیروزی تدبیر بر تحریم»، «غروب تحریم؛ ساحل توافق»، «ظریف گُل زد؛ ایران خندید»، «تحریم به تاریخ پیوست»، «سلام بر ایران بیتحریم؛ خلاص شدیم»، «پیروزی بدون جنگ»، «انقلاب دیپلماسی»، «حصر ایران شکست»، «انفجار اتمی بدون بمب»، «توافق قهرمانانه ایران»، «گذار از مصدق به ظریف»، «امضای کری تضمین است.»!
اینک اما بعد از 5 سال آزگار، انگار نه انگار که این دور تسلسل باطل مجدداً به خانه اول بازگشته و عمر ملتی به هیچ و پوچ سپری شده است!
این همه در حالی بود که در همان ایام، بسیاری از دلسوزان و علاقهمندان به اسلام و انقلاب، چنین فرجامی را برای برجام پیشبینی میکردند و با خیرخواهی و دلواپسی، دولتمردان را از این خسارت محض انذار میدادند اما در پاسخ تنها با توهین و تمسخر روبهرو میشدند: «یک عده بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش میآید میگویند ما میلرزیم. به جهنم! بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید؛ خدا شما را ترسو و لرزان آفریده است.»، «یک عده تازه به دوران رسیده، نمیخواهند اینقدر نسبت به آینده انقلاب و اسلام دلنگران باشند.»، «روزی که میخواستیم به توافق برسیم، بددلها و بدبینها و بدگمانها گفتند که قابل اجرا نیست و آن روز که به برجام رسیدیم، باز همانها گفتند که آنان به وعده عمل نخواهند کرد.»، «والله، بالله این دروغها درباره برجام مثل آبِ شور است؛ آبِ شور نخورید، آبِ شیرین هم وجود دارد.»، «چطور آب و صابون بياوريم تا رويتان را بشوريد؟! ناراحتید تحریم برداشته شد؟ کاسبان تحریم ناراحتید؟ میخواهید تحریم برگردانید؟ تحریم برنمیگردد.»!
اگرچه دلواپسان از اعتماد به شیطان بزرگ بیمناک بودند و فقط کشتیِ خودساختهیِ اقتصاد مقاومتی را جانپناه میدانستند اما امیدواران به غرب، ایشان را به طعنه و سخره میگرفتند و نقض عهد را دروغ، و عذاب تحریم را بعید میپنداشتند! اکنون که صدق گفتار دلواپسان اثبات شده و سیل تحریمهای ثانویه باز فرا رسید است، برآنند تا پناهندهیِ سُست تپهیِ اروپا شوند، غافل از اینکه در هنگامه عذاب تحریم، تنها جای امن، داخل کشتیِ اقتصاد مقاومتی است و نه هیچ مأمن واهی دیگر!
با این همه، سؤال اساسی اینجاست که مسئولیت پاسخگویی درخصوص «امیدواری» ملت در سال 92 و سپس «سرخوردگی» ایشان در سال 97 به گردن چه کسانی است؟! به راستی چه کسانی مردم را «شاد و پشیمان» کردند؟! آیا سرتیم مذاکرهکنندگان هستهای که در جلسه کمیسیون امنیت ملی، صراحتاً براشتباهات پرشمار طرف ایرانی در برجام اعتراف میکند و عاجزانه میخواهد تا سخنانش رسانهای نشود، تقصیر ندارد و مقصر، بنیه دفاعی کشور و شعارهای روی موشک است؟! آیا تصویب 20 دقیقهای، بدون تشریفات و سازماندهیشده برجام در بهارستان تقصیر ندارد و مقصر، اشکهای دلواپسانه نماینده سابق و غیور مجلس است؟! آیا تحریمهای «ایسا» و «کاتسا» و ایراد جمله «دستاورد تقریباً هیچ ایران از برجام» از سوی رئیس بانک مرکزی، مقصر نیستند و تقصیر بالا رفتن چند جوان از دیوار سفارتخانهیِ خالی از سکنهیِ کشوری است که 464 حاجی ایرانی را در فاجعه مشکوک منا، شهید کرد؟! اینجاست که باید گفت، امان از بلندی دیوار حاشا! فغان از فرافکنی!
در پایان، امید است تا گوینده جمله «همه مسئولیت مذاکرات هستهای با من است.» با عذرخواهی از پیشگاه ملت کریم ایران، از گذشته درس گرفته و با خروج از ضرر محض برجام، منافع مردم را بیش از این به خطر نیاندازد.
* فعال دانشجویی