تزکیه نفس در مکتب اخلاقی امام حسين(ع)
محسن خدامی
شاید اصلیترین فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب آسمانی، تزکیه نفس از سوی پیامبران و پاک کردن جانها از رذایل اخلاقی و کسب تقوا و مراتب یقین از سوی انسانها باشد. بنابراین، اگر بخواهیم فلسفه و هدف دین اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) را در یک کلمه خلاصه کنیم، باید آن را تزکیه نفوس آدمی از سوی خدا و پیامبران در چارچوب آموزههای معرفتی و دستوری آن بدانیم. نویسنده با توجه به اهمیت این مسئله با استفاده از آموزههای معرفتی امام حسین(ع) نگرش ایشان را در این حوزه تبیین کرده است.
تزکیه نفوس، هدف والای دین اسلام
خداوند در آیاتی از قرآن به این نکته توجه میدهد که هدف از بعثت پیامبران و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی، تزکیه و تعلیم است.
تزکیه برگرفته از مادّه «زكو» به معناى پاكى، نموّ و رشد، صلاح، شايستگى و مدح است.(لسانالعرب، ج6، ص64-65، «زكا»)
با نگاهی به اشتقاق در زبان عربی نزدیکترین کلمه به «زکو معتل الواوی»، «زکی معتل الیایی» است. «زکو» و «زکی» در ارتباط با زمین و کشت و زرع، به زمین قابل کشت و رویش میگویند که رویش گیاه در آن همراه با برکت و فراوانی و ماندگاری است. وقتی زمین را از سنگلاخ و دیگر موانع پاک کرده و آماده کشت و زرع کنند، این عمل را تزکیه زمین میگویند و وقتی با این عمل زمین آماده شد، آن گاه هر چیزی که در آن کشت شود، به فراوانی و خوبی و نیکی رویش میکند؛ چرا که زمینه و بستر رویش و رشد و نمو و نیز فزونی را داراست.
پس کسی که تزکیه نفس میکند، یا بستر جان و دلش را برای کشت و زرع الهی فراهم میآورد و با مانع زدایی و پاک کردن آن از رذایل اخلاقی بستری برای کشت فضایل اخلاقی یا بروز و ظهور آن فراهم میآورد، یا آنکه جان دیگران را پاک کرده و با مانعزدایی، آن جان را برای کسب فضایل یا ظهور و بروز آن آماده میکند.
پس فاعل در این اضافه یعنی «تزکیه نفس» میتواند خود شخص یا دیگری باشد. بر اساس آموزههای قرآنی، فاعل حقیقی در تزکیه خداوند است و هر کس هر اندازه تلاش کند بیعنایت و افاضه الهی نمیتواند تزکیه نفس داشته باشد و زمین دل و وجودش را از رذایل و ناپاکیها پاک کرده و فضایل را رشد دهد. خداوند میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ الله عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُْ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ الله يُزَكِّي مَن يَشَاء والله سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد بداند كه او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد، ولى اين خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خداست كه شنواىِ داناست.(نور، آیه 21)
خداوند در آیه 49 سوره نساء نیز میفرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً؛ آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مىشمارند ننگريستهاى؟ چنين نيست، بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند، و به قدر نخِ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند.
از آنجا که پیامبران(ع) از ولایت تکوینی و تشریعی برخوردارند، پس از خداوند تنها پیامبران هستند که میتوانند به تزکیه نفوس انسانی بپردازند و چون انسانها هر چه تلاش کنند نمیتوانند نفوس خویش را تزکیه کنند، نیازمند امدادهای الهی به دست پیامبران هستند؛ از این رو خداوند پیامبران(ع) را فرستاد تا نفوس و جانهای مردمان را تزکیه کنند. پس اگر منت الهی بر مردمان نبود، کسی تزکیه نمیشد. از همین رو خداوند در آیه 164 سوره آل عمران میفرماید: به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
از آیات قرآن به دست میآید که انسانها باید تحت ربوبیت الهی و مظاهر ربوبیت خداوندی یعنی پیامبران به ویژه حضرت محمد مصطفی(ص) به تزکیه نفس اقدام کنند. کاری که مردمان انجام میدهند همان تقوا و پرهیز از گناه و فجور است. با این بسترسازی مقدماتی که از سوی مردم انجام میگیرد، بذر الهی قابل کشت و نمو و رشد در کشتزار جان آدمی میشود. از همین رو خداوند در آیه 9 سوره شمس از مردم خواسته تا مقدمات تزکیه نفس را فراهم آورند و با حفظ نفس از رذایل و فجور اجازه دهند تا نفس در همان حالت طبیعی اعتدال باقی بماند و بتواند از الهامات فطری بهره گیرد.
از نظر قرآن دو امر به عنوان مقدمه مطرح است: 1. مراقبت و حفظ نفس استوار شده بر اساس ساختار فطری(شمس، آیات 7 تا 10)؛ 2. استفاده از تعلیمات تکوینی و تشریعی.
در آیات قرآن، وقتی سخن از فلسفه بعثت پیامبر(ص) به میان میآید گاه تعلیم بر تزکیه مقدم میشود (بقره، آیه 129) و گاه دیگر تزکیه بر تعلیم مقدم میگردد. (بقره، آیه 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
اینکه در آیه 129 سوره بقره تعلیم مقدم شده به معنای اهمیت و ارزش آن نسبت به تزکیه نیست، بلکه به معنای آن است که تعلیم نقش مقدماتی برای تزکیه دارد؛ زیرا تزکیه در سایه تعلیم و علم، شدنی است. در مواردی هم که تزکیه مقدم شده به دلیل تاکید بر اهمیت تزکیه بر تعلیم به عنوان هدف اصلی و غایی است؛ به این معنا که تعلیم میبایست به هدف تزکیه انجام گیرد و علم بدون تزکیه هیچ سودی ندارد یا کمترین سود را برای بشر خواهد داشت.
نکته جالب آنکه در مواردی که تزکیه بر تعلیم مقدم شده ، جمله از سوی خداوند بیان شده در حالی که در تقدیم تعلیم بر تزکیه سخن از سوی بشری چون ابراهیم (ع) در قالب یک جمله دعایی مطرح شده است. بنابراین خداوند هر گاه به مسئله فلسفه و هدف بعثت پیامبر(ص) توجه میدهد، با توجه به ارزش و اهمیت تزکیه آن را بر تعلیم مقدم داشته است.
تزکیه نفس ارزشی و ضد ارزشی
از آیات قرآن این مطلب نیز به دست میآید که تزکیه نفس بر دو نوع است: تزکیه نفس ارزشی که از سوی خدا، پیامبر(ص) و شخص انجام میگیرد؛ این مطلب از آنچه از آیات نقل شده به روشنی به دست میآید؛ 2. تزکیه نفس ضد ارزشی که تنها از سوی خود شخص انجام میگیرد. خداوند درباره این نوع از تزکیه نفس میفرماید: آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها- جز لغزشهاى كوچك- خوددارى مىورزند، پروردگارت نسبت به آنها فراخ آمرزش است. او از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همانگاه كه در شكمهاى مادرانتان در زهدان نهفته بوديد به حال شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد. او به حال كسى كه پرهيزکارى کرده داناتر است. (نجم، آیه 32)
میتوان چنین برداشت کرد که تزکیه را نمیتوان به خود نسبت داد و هر گونه اجتنابی که انسان نسبت به گناهی دارد، به فضل و منت و عنایت الهی است. پس نباید تزکیهای که انجام میدهد و پرهیزی که دارد به خود نسبت دهد. این برداشت با توجه به آنچه پیش از این آیات به دست آمده همخوانی دارد؛ زیرا خداوند است که تزکیه نفس میکند و انسان به یک معنا کارهای نیست.
البته یک برداشت دیگر آن است که مراد از این تزکیه نفس که ضد ارزشی و منفی دانسته شده و خداوند از آن نهی فرموده، همان خودستایی باشد. به اینکه شخص با گفتار یا رفتار خویش نشان دهد آدمی پاک و منزه است و در حقیقت انسان خوب و پاکی است که به این درجه و مرتبه و مقام رسیده است.
بر اساس برداشت دوم است که راغب اصفهانی درباره اقسام تزکیه نفس نوشته است: تزكيه نفس، تلاش براى دستيابى به سبب هايى است كه به پاكى نفس مىانجامد و اين داراى دو قسم است: 1. با عمل شايسته كه اين طريقه پسنديده است؛ 2. باگفتار و ستايش كه اگر نسبت به خويشتن باشد مذموم است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 380، «زكا».)
تزکیه نفس در سخنان امام حسین(ع)
از آنجا که تزکیه نفس هدف بعثت و فلسفه دین اسلام است، امامان معصوم(ع) و همچنین امام حسین(ع) به این مهم توجه داشتهاند. از نظر امام حسین(ع) انسان میبایست همواره خودش را مهار و مدیریت کند و سخن و رفتار و کرداری نداشته باشد که مجبور به عذرخواهی باشد. انسانی که همواره مراقب نفس خویش است تا خطا و گناه و فجوری نداشته باشد، هرگز نیازی به عذرخواهی نمیبیند و ایشان با اشاره به همین ویژگی به توصیف مومن میپردازد و میفرماید: اِيّاكَ وَما تَعْتَذِرُ مِنْهًُْ، فَاِنَّ الْمُؤْمِنَ لايُسِى ءُ وَلا يَعْتَذِرُ وَالْمُنافِقَ كُلُّ يَوْمٍ يُسِى ءُ وَيَعْتَذِرُ؛ از آنچه موجب عذرخواهى مىشود بپرهيز، زيرا مؤمن بد نمىكند، عذرخواهى هم نمىكند، ولى منافق هر روز كار بد مىكند و بعد عذرخواهى مىكند. (تحف العقول، ص 177 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 120)
پس انسان مومن باید همواره مراقب نفس خویش باشد و اجازه ندهد تا فجور داشته و برخلاف تقوا رفتار کند. اگر چنین چیزی تحقق یابد دیگر جایی برای عذرخواهی باقی نمیماند؛ اما کسی که دل و زبان وی با هم موافق نیست، دل راهی میرود و زبان و رفتارش کاری دیگر انجام میدهد. این گونه است که بر حالت اعتدال باقی نخواهد ماند و به یک معنا منافق و دورو است.
البته در اصطلاح قرآنی و روایی، مومن غیر از مسلمان است؛ زیرا مومن کسی است که تحت ولایت مطلق الهی است و آزمونها را گذرانده است. چنین شخصی در همه امور زندگیاش مراعات میکند تا خلاف شرع و عقل و عرفی انجام ندهد. از این رو امام حسین(ع) درباره ویژگیهای شیعیان به ویژگیهای مومن اشاره میکند. به عنوان نمونه میتوان به این روایت اشاره کرد. مردى به امام حسين (ع)گفت: يا ابْنَ رَسُولِ الله أَنَا مِنْ شيعَتِكُمْ، قالَ: اتَّـقِا الله وَ لا تَدّْعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ الله لَكَ كَذِبْتَ وَفَجَرْتَ فِى دَعْواكَ، إِنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ، وَلكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوالِيكُمْ وَمُحِبّيكُمْ؛ اى فرزند رسول خدا، من از شيعيان شمايم، فرمود: از خدا بترس! چيزى را ادّعا نكن كه خدا بگويدت دروغ گفتى و ادّعاى گزافى كردى، شيعيان ما كسانىاند كه دلهايشان از هر نوع غلّ و غشّ و کینه و دغلكارى پاك باشد، ولى تو بگو: من از دوستان و علاقهمندان شمايم. (بحارالانوار، ج 68، ص 156)
مذمت خودستایی در هر شکل
از نظر آموزههای قرآن هر گونه تزکیه نفسی که به خودستایی بینجامد به هر شکلی نادرست و ناروا است. بنابراین اختصاصی به گفتار ندارد که راغب اصفهانی گفته است.
بر این اساس کسی که به زبان و یا گفتار به خودستایی میپردازد و تزکیه نفس مذموم و ناپسند دارد، زمینه و اسباب سقوط خود را فراهم میآورد؛ زیرا دیگر به خودش اجازه نمیدهد تا عیبهایش را ببیند و به اصلاح آن بپردازد. کسی که میکوشد تا به هر شکلی شده خودش را از دیگران جدا کند و به نوعی تفاخر حتی دروغین متمسک شود تا خودنمایی کند و شهرت و نام و نشانی در جامعه کسب کند، خودش را در جاده بیتقوایی قرار داده و زمینه فجور را برای خویش فراهم آورده که غایت این مسیر دوزخ و آتش سوزان آن است. بنابراین، خودستایی تنها با زبان و گفتار نیست، بلکه گاه با منش و کنش و واکنشها انجام میگیرد و اینکه بخواهیم خودستایی را محدود به خودستایی زبانی و گفتاری کنیم شاید نادرست و ناروا باشد؛ بلکه باید گفت هر گونه خودستایی به هر شکل و قالبی در زبان و گفتار یا در منش و کردار و رفتار ناپسند است. به عنوان نمونه کسی که جامههای زیبا میپوشد تا برجسته و تک شود و در چشم دیگران معروف و مشهور شود؛ در حقیقت چنین شخصی نیز خودستایی کرده و گرفتار تزکیه نفس باطل و دروغین و مذموم شده است. از این رو امام حسین(ع) به این نوع تزکیه نفس و خودستایی در قالب لبـاس شهـرت هشدار داده و میفرماید: مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يُشْهِرُهُ كَساهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَهًِْ ثَوْباً مِنَ النّارِ؛ كسى كه لباسى بپوشد كه او را مشهور (وانگشت نما) كند، خداوند روز قيامت لباسى از آتش بر او خواهد پوشاند.(فروع كافى، ج 6، ص 445 ـ وسائل الشيعة، ج 3، ص 354)
کسی که میخواهد تزکیه نفس کند، باید از هر گونه ظلمی خود را دور نگه دارد که شامل ظلم به خدا و خود و دیگران است. ظلم به خدا مانند شرک (لقمان، ایه 13) و ظلم به خود مانند فراموش کردن یاد خدا و ظلم به دیگران چون نادیده گرفتن حقوق مردم است. اجتناب، مهمترین شیوه تزکیه نفس است. پس شخص باید از هر گونه ظلم و ستمی دوری کند. در این میان ظلم به دیگران به ویژه کسانی که یاوری ندارند بس ظالمانهتر و زشتتر است. از این رو ایشان سـتم بر بىكسان را بسیار زشت دانسته و میفرماید: يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلا الله؛ فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد. (بحارالانوار، ج 75، ص 308 ـ اعيان الشيعهًْ، ج 1، ص 620)
آن حضرت (ع) با اشاره به بدترين خصلتهاى پادشاهان بر آن میشود تا نسبت به برخی از زشتترین کارها توصیه کرده و مردم را به اجتناب از آن تشویق نماید. از این رو، میفرماید: شَرُّ خِصالِ الْمُلُوكِ: اَلْجُبْنُ مِنَ الاَعْداءِ، وَالْقَسْوَهًْ عَلَى الضُّعَفاءِ وَالْبُخْلُ عِنْدَ الاِعْطاءِ؛ بدترين خصلت پادشاهان عبارت است از: 1- ترس در مقابل دشمنان 2- قساوت در مورد ضعيفان 3- بخل ورزيدن هنگام بخشش. (مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص65- بحارالانوار، ج44، ص189)
در حقیقت این گونه منشها و کنشها و واکنشهای زشت است که انسان را از مسیر انسانیت بیرون برده و اجازه نمیدهد تا فضایل اخلاقی و مکارم اخلاقی جایگزین رذایل شود و هم چنان انسان را در مسیر هبوط و سقوط قرارمیدهد تا جایی که رذایل حیوانی نخست حالت انسان و سپس ملکه او شده و در نهایت به عنوان فصل مقوم، او را انسان گرگ یا انسان خوک یا انسان میمون و مانند آن میکند.
برای اینکه قلب به سمت خیر و تقوا متمایل بماند و از حالت فطری خود بیرون نرود، باید در تزکیه نفس خویش به گونهای بکوشد که قلب هیچ گرایشی به فجور پیدا نکند و اگر منکری دید آن را ناخوش دارد و از آنگریزان باشد. گرایش به خیر و دوری از شرور و زشتی باید همچنان در قلب مومن باقی و برقرار بماند و با زنگار و پرده گناه یا خاک زشت فجور دفن نشود. این تزکیه نفس باید همواره در دستور باشد و برای تحقق آن وقتی با منکری حتی از سوی دیگران مواجه شد به انـكار منـكرات در قلب و زبان و رفتار اقدام کند. این گونه است که نه تنها زشتی را در خود نمیپسندد و از آنگریزان است بلکه در دیگران نیز ناپسند داشته و هیچ گرایش و تمایلی به آن نخواهد یافت. این توصیهای است که امام حسین(ع) درباره مواجه شدن انسان با منکرات بیان میکند. آن حضرت(ع) به عنوان آمر به معروف و ناهی از منکر شناخته میشود و اصولا قیام ونهضت وی در همین چارچوب انجام گرفته است. به نظر امام حسین(ع) انسان میبایست به هر شکلی شده منکرات را منکر شمارد و نه در خود بلکه در دیگران و جامعه اجازه حضور و ظهور ندهد و به هر شکلی شده با آن مقابله کند. از این رو میفرماید: لا يَنْبَغى لِنَفْسٍ مُؤْمِنَهًٍْ تَرى مَنْ يَعْصِى الله فَلا تُنْكِرُ؛ امام حسين(ع) فرمود: براى مؤمن شايسته نيست كه ببيند كسى خدا را معصيت مى كند و از آن جلوگيرى و نهى نكند. (كنزالعمال، ج 3، ص 85)
انسانها به منکرات زیادی گرفتار هستند که از جمله آنها گناهان زبانی است که به آسانی انجام میشود و با آنکه هزینه کمی دارد ولی پرهزینهترین گناهان و سنگینترین آنها به شمار میآید. از جمله این گناهان زبانی میتوان به دروغ و تهمت و غیبت اشاره کرد. کسی که به تزکیه نفس میپردازد باید بسیار مراقب زبان خود باشد تا گفتار، آلوده به ناپاکی و زشتیها نشود. امام حسین(ع) با هشدار نسبت به پیامدهای زشت اخروی غیبت بر آن است تا مردم را به سمت پاکی و داوری از آن سوق دهد. ایشان درباره آن میفرماید: قالَ الْحُسَيْنُ (ع) لِرَجُلٍ اغْتابَ عِنْدَهُ رَجُلاً: يا هَذا كُفَّ عَنِ الْغيبَهًْ فَاِنَّها اِدامُ كِلابِ النّارِ؛ امام حسين به مردى كه پيش او غيبت مرد ديگرى را كرد فرمود: فـلانى! از غيبت بپرهيز زيرا غيبت، خورشت سگهاى دوزخ است. (تحف العقول، ص 175 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 117)
آنچه بیان شد تنها گوشهای از سخنان آن حضرت(ع) درباره تزکیه نفس است. از همین مقدار میتوان اصول تزکیه در سخنان ایشان را دانست و به کار گرفت و رستگاری را برای دنیا و آخرت خود و دیگران تضمین کرد.
شاید اصلیترین فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب آسمانی، تزکیه نفس از سوی پیامبران و پاک کردن جانها از رذایل اخلاقی و کسب تقوا و مراتب یقین از سوی انسانها باشد. بنابراین، اگر بخواهیم فلسفه و هدف دین اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) را در یک کلمه خلاصه کنیم، باید آن را تزکیه نفوس آدمی از سوی خدا و پیامبران در چارچوب آموزههای معرفتی و دستوری آن بدانیم. نویسنده با توجه به اهمیت این مسئله با استفاده از آموزههای معرفتی امام حسین(ع) نگرش ایشان را در این حوزه تبیین کرده است.
تزکیه نفوس، هدف والای دین اسلام
خداوند در آیاتی از قرآن به این نکته توجه میدهد که هدف از بعثت پیامبران و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی، تزکیه و تعلیم است.
تزکیه برگرفته از مادّه «زكو» به معناى پاكى، نموّ و رشد، صلاح، شايستگى و مدح است.(لسانالعرب، ج6، ص64-65، «زكا»)
با نگاهی به اشتقاق در زبان عربی نزدیکترین کلمه به «زکو معتل الواوی»، «زکی معتل الیایی» است. «زکو» و «زکی» در ارتباط با زمین و کشت و زرع، به زمین قابل کشت و رویش میگویند که رویش گیاه در آن همراه با برکت و فراوانی و ماندگاری است. وقتی زمین را از سنگلاخ و دیگر موانع پاک کرده و آماده کشت و زرع کنند، این عمل را تزکیه زمین میگویند و وقتی با این عمل زمین آماده شد، آن گاه هر چیزی که در آن کشت شود، به فراوانی و خوبی و نیکی رویش میکند؛ چرا که زمینه و بستر رویش و رشد و نمو و نیز فزونی را داراست.
پس کسی که تزکیه نفس میکند، یا بستر جان و دلش را برای کشت و زرع الهی فراهم میآورد و با مانع زدایی و پاک کردن آن از رذایل اخلاقی بستری برای کشت فضایل اخلاقی یا بروز و ظهور آن فراهم میآورد، یا آنکه جان دیگران را پاک کرده و با مانعزدایی، آن جان را برای کسب فضایل یا ظهور و بروز آن آماده میکند.
پس فاعل در این اضافه یعنی «تزکیه نفس» میتواند خود شخص یا دیگری باشد. بر اساس آموزههای قرآنی، فاعل حقیقی در تزکیه خداوند است و هر کس هر اندازه تلاش کند بیعنایت و افاضه الهی نمیتواند تزکیه نفس داشته باشد و زمین دل و وجودش را از رذایل و ناپاکیها پاک کرده و فضایل را رشد دهد. خداوند میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ الله عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُْ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ الله يُزَكِّي مَن يَشَاء والله سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد بداند كه او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد، ولى اين خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خداست كه شنواىِ داناست.(نور، آیه 21)
خداوند در آیه 49 سوره نساء نیز میفرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً؛ آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مىشمارند ننگريستهاى؟ چنين نيست، بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند، و به قدر نخِ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند.
از آنجا که پیامبران(ع) از ولایت تکوینی و تشریعی برخوردارند، پس از خداوند تنها پیامبران هستند که میتوانند به تزکیه نفوس انسانی بپردازند و چون انسانها هر چه تلاش کنند نمیتوانند نفوس خویش را تزکیه کنند، نیازمند امدادهای الهی به دست پیامبران هستند؛ از این رو خداوند پیامبران(ع) را فرستاد تا نفوس و جانهای مردمان را تزکیه کنند. پس اگر منت الهی بر مردمان نبود، کسی تزکیه نمیشد. از همین رو خداوند در آیه 164 سوره آل عمران میفرماید: به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
از آیات قرآن به دست میآید که انسانها باید تحت ربوبیت الهی و مظاهر ربوبیت خداوندی یعنی پیامبران به ویژه حضرت محمد مصطفی(ص) به تزکیه نفس اقدام کنند. کاری که مردمان انجام میدهند همان تقوا و پرهیز از گناه و فجور است. با این بسترسازی مقدماتی که از سوی مردم انجام میگیرد، بذر الهی قابل کشت و نمو و رشد در کشتزار جان آدمی میشود. از همین رو خداوند در آیه 9 سوره شمس از مردم خواسته تا مقدمات تزکیه نفس را فراهم آورند و با حفظ نفس از رذایل و فجور اجازه دهند تا نفس در همان حالت طبیعی اعتدال باقی بماند و بتواند از الهامات فطری بهره گیرد.
از نظر قرآن دو امر به عنوان مقدمه مطرح است: 1. مراقبت و حفظ نفس استوار شده بر اساس ساختار فطری(شمس، آیات 7 تا 10)؛ 2. استفاده از تعلیمات تکوینی و تشریعی.
در آیات قرآن، وقتی سخن از فلسفه بعثت پیامبر(ص) به میان میآید گاه تعلیم بر تزکیه مقدم میشود (بقره، آیه 129) و گاه دیگر تزکیه بر تعلیم مقدم میگردد. (بقره، آیه 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
اینکه در آیه 129 سوره بقره تعلیم مقدم شده به معنای اهمیت و ارزش آن نسبت به تزکیه نیست، بلکه به معنای آن است که تعلیم نقش مقدماتی برای تزکیه دارد؛ زیرا تزکیه در سایه تعلیم و علم، شدنی است. در مواردی هم که تزکیه مقدم شده به دلیل تاکید بر اهمیت تزکیه بر تعلیم به عنوان هدف اصلی و غایی است؛ به این معنا که تعلیم میبایست به هدف تزکیه انجام گیرد و علم بدون تزکیه هیچ سودی ندارد یا کمترین سود را برای بشر خواهد داشت.
نکته جالب آنکه در مواردی که تزکیه بر تعلیم مقدم شده ، جمله از سوی خداوند بیان شده در حالی که در تقدیم تعلیم بر تزکیه سخن از سوی بشری چون ابراهیم (ع) در قالب یک جمله دعایی مطرح شده است. بنابراین خداوند هر گاه به مسئله فلسفه و هدف بعثت پیامبر(ص) توجه میدهد، با توجه به ارزش و اهمیت تزکیه آن را بر تعلیم مقدم داشته است.
تزکیه نفس ارزشی و ضد ارزشی
از آیات قرآن این مطلب نیز به دست میآید که تزکیه نفس بر دو نوع است: تزکیه نفس ارزشی که از سوی خدا، پیامبر(ص) و شخص انجام میگیرد؛ این مطلب از آنچه از آیات نقل شده به روشنی به دست میآید؛ 2. تزکیه نفس ضد ارزشی که تنها از سوی خود شخص انجام میگیرد. خداوند درباره این نوع از تزکیه نفس میفرماید: آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها- جز لغزشهاى كوچك- خوددارى مىورزند، پروردگارت نسبت به آنها فراخ آمرزش است. او از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همانگاه كه در شكمهاى مادرانتان در زهدان نهفته بوديد به حال شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد. او به حال كسى كه پرهيزکارى کرده داناتر است. (نجم، آیه 32)
میتوان چنین برداشت کرد که تزکیه را نمیتوان به خود نسبت داد و هر گونه اجتنابی که انسان نسبت به گناهی دارد، به فضل و منت و عنایت الهی است. پس نباید تزکیهای که انجام میدهد و پرهیزی که دارد به خود نسبت دهد. این برداشت با توجه به آنچه پیش از این آیات به دست آمده همخوانی دارد؛ زیرا خداوند است که تزکیه نفس میکند و انسان به یک معنا کارهای نیست.
البته یک برداشت دیگر آن است که مراد از این تزکیه نفس که ضد ارزشی و منفی دانسته شده و خداوند از آن نهی فرموده، همان خودستایی باشد. به اینکه شخص با گفتار یا رفتار خویش نشان دهد آدمی پاک و منزه است و در حقیقت انسان خوب و پاکی است که به این درجه و مرتبه و مقام رسیده است.
بر اساس برداشت دوم است که راغب اصفهانی درباره اقسام تزکیه نفس نوشته است: تزكيه نفس، تلاش براى دستيابى به سبب هايى است كه به پاكى نفس مىانجامد و اين داراى دو قسم است: 1. با عمل شايسته كه اين طريقه پسنديده است؛ 2. باگفتار و ستايش كه اگر نسبت به خويشتن باشد مذموم است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 380، «زكا».)
تزکیه نفس در سخنان امام حسین(ع)
از آنجا که تزکیه نفس هدف بعثت و فلسفه دین اسلام است، امامان معصوم(ع) و همچنین امام حسین(ع) به این مهم توجه داشتهاند. از نظر امام حسین(ع) انسان میبایست همواره خودش را مهار و مدیریت کند و سخن و رفتار و کرداری نداشته باشد که مجبور به عذرخواهی باشد. انسانی که همواره مراقب نفس خویش است تا خطا و گناه و فجوری نداشته باشد، هرگز نیازی به عذرخواهی نمیبیند و ایشان با اشاره به همین ویژگی به توصیف مومن میپردازد و میفرماید: اِيّاكَ وَما تَعْتَذِرُ مِنْهًُْ، فَاِنَّ الْمُؤْمِنَ لايُسِى ءُ وَلا يَعْتَذِرُ وَالْمُنافِقَ كُلُّ يَوْمٍ يُسِى ءُ وَيَعْتَذِرُ؛ از آنچه موجب عذرخواهى مىشود بپرهيز، زيرا مؤمن بد نمىكند، عذرخواهى هم نمىكند، ولى منافق هر روز كار بد مىكند و بعد عذرخواهى مىكند. (تحف العقول، ص 177 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 120)
پس انسان مومن باید همواره مراقب نفس خویش باشد و اجازه ندهد تا فجور داشته و برخلاف تقوا رفتار کند. اگر چنین چیزی تحقق یابد دیگر جایی برای عذرخواهی باقی نمیماند؛ اما کسی که دل و زبان وی با هم موافق نیست، دل راهی میرود و زبان و رفتارش کاری دیگر انجام میدهد. این گونه است که بر حالت اعتدال باقی نخواهد ماند و به یک معنا منافق و دورو است.
البته در اصطلاح قرآنی و روایی، مومن غیر از مسلمان است؛ زیرا مومن کسی است که تحت ولایت مطلق الهی است و آزمونها را گذرانده است. چنین شخصی در همه امور زندگیاش مراعات میکند تا خلاف شرع و عقل و عرفی انجام ندهد. از این رو امام حسین(ع) درباره ویژگیهای شیعیان به ویژگیهای مومن اشاره میکند. به عنوان نمونه میتوان به این روایت اشاره کرد. مردى به امام حسين (ع)گفت: يا ابْنَ رَسُولِ الله أَنَا مِنْ شيعَتِكُمْ، قالَ: اتَّـقِا الله وَ لا تَدّْعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ الله لَكَ كَذِبْتَ وَفَجَرْتَ فِى دَعْواكَ، إِنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ، وَلكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوالِيكُمْ وَمُحِبّيكُمْ؛ اى فرزند رسول خدا، من از شيعيان شمايم، فرمود: از خدا بترس! چيزى را ادّعا نكن كه خدا بگويدت دروغ گفتى و ادّعاى گزافى كردى، شيعيان ما كسانىاند كه دلهايشان از هر نوع غلّ و غشّ و کینه و دغلكارى پاك باشد، ولى تو بگو: من از دوستان و علاقهمندان شمايم. (بحارالانوار، ج 68، ص 156)
مذمت خودستایی در هر شکل
از نظر آموزههای قرآن هر گونه تزکیه نفسی که به خودستایی بینجامد به هر شکلی نادرست و ناروا است. بنابراین اختصاصی به گفتار ندارد که راغب اصفهانی گفته است.
بر این اساس کسی که به زبان و یا گفتار به خودستایی میپردازد و تزکیه نفس مذموم و ناپسند دارد، زمینه و اسباب سقوط خود را فراهم میآورد؛ زیرا دیگر به خودش اجازه نمیدهد تا عیبهایش را ببیند و به اصلاح آن بپردازد. کسی که میکوشد تا به هر شکلی شده خودش را از دیگران جدا کند و به نوعی تفاخر حتی دروغین متمسک شود تا خودنمایی کند و شهرت و نام و نشانی در جامعه کسب کند، خودش را در جاده بیتقوایی قرار داده و زمینه فجور را برای خویش فراهم آورده که غایت این مسیر دوزخ و آتش سوزان آن است. بنابراین، خودستایی تنها با زبان و گفتار نیست، بلکه گاه با منش و کنش و واکنشها انجام میگیرد و اینکه بخواهیم خودستایی را محدود به خودستایی زبانی و گفتاری کنیم شاید نادرست و ناروا باشد؛ بلکه باید گفت هر گونه خودستایی به هر شکل و قالبی در زبان و گفتار یا در منش و کردار و رفتار ناپسند است. به عنوان نمونه کسی که جامههای زیبا میپوشد تا برجسته و تک شود و در چشم دیگران معروف و مشهور شود؛ در حقیقت چنین شخصی نیز خودستایی کرده و گرفتار تزکیه نفس باطل و دروغین و مذموم شده است. از این رو امام حسین(ع) به این نوع تزکیه نفس و خودستایی در قالب لبـاس شهـرت هشدار داده و میفرماید: مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يُشْهِرُهُ كَساهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَهًِْ ثَوْباً مِنَ النّارِ؛ كسى كه لباسى بپوشد كه او را مشهور (وانگشت نما) كند، خداوند روز قيامت لباسى از آتش بر او خواهد پوشاند.(فروع كافى، ج 6، ص 445 ـ وسائل الشيعة، ج 3، ص 354)
کسی که میخواهد تزکیه نفس کند، باید از هر گونه ظلمی خود را دور نگه دارد که شامل ظلم به خدا و خود و دیگران است. ظلم به خدا مانند شرک (لقمان، ایه 13) و ظلم به خود مانند فراموش کردن یاد خدا و ظلم به دیگران چون نادیده گرفتن حقوق مردم است. اجتناب، مهمترین شیوه تزکیه نفس است. پس شخص باید از هر گونه ظلم و ستمی دوری کند. در این میان ظلم به دیگران به ویژه کسانی که یاوری ندارند بس ظالمانهتر و زشتتر است. از این رو ایشان سـتم بر بىكسان را بسیار زشت دانسته و میفرماید: يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلا الله؛ فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد. (بحارالانوار، ج 75، ص 308 ـ اعيان الشيعهًْ، ج 1، ص 620)
آن حضرت (ع) با اشاره به بدترين خصلتهاى پادشاهان بر آن میشود تا نسبت به برخی از زشتترین کارها توصیه کرده و مردم را به اجتناب از آن تشویق نماید. از این رو، میفرماید: شَرُّ خِصالِ الْمُلُوكِ: اَلْجُبْنُ مِنَ الاَعْداءِ، وَالْقَسْوَهًْ عَلَى الضُّعَفاءِ وَالْبُخْلُ عِنْدَ الاِعْطاءِ؛ بدترين خصلت پادشاهان عبارت است از: 1- ترس در مقابل دشمنان 2- قساوت در مورد ضعيفان 3- بخل ورزيدن هنگام بخشش. (مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص65- بحارالانوار، ج44، ص189)
در حقیقت این گونه منشها و کنشها و واکنشهای زشت است که انسان را از مسیر انسانیت بیرون برده و اجازه نمیدهد تا فضایل اخلاقی و مکارم اخلاقی جایگزین رذایل شود و هم چنان انسان را در مسیر هبوط و سقوط قرارمیدهد تا جایی که رذایل حیوانی نخست حالت انسان و سپس ملکه او شده و در نهایت به عنوان فصل مقوم، او را انسان گرگ یا انسان خوک یا انسان میمون و مانند آن میکند.
برای اینکه قلب به سمت خیر و تقوا متمایل بماند و از حالت فطری خود بیرون نرود، باید در تزکیه نفس خویش به گونهای بکوشد که قلب هیچ گرایشی به فجور پیدا نکند و اگر منکری دید آن را ناخوش دارد و از آنگریزان باشد. گرایش به خیر و دوری از شرور و زشتی باید همچنان در قلب مومن باقی و برقرار بماند و با زنگار و پرده گناه یا خاک زشت فجور دفن نشود. این تزکیه نفس باید همواره در دستور باشد و برای تحقق آن وقتی با منکری حتی از سوی دیگران مواجه شد به انـكار منـكرات در قلب و زبان و رفتار اقدام کند. این گونه است که نه تنها زشتی را در خود نمیپسندد و از آنگریزان است بلکه در دیگران نیز ناپسند داشته و هیچ گرایش و تمایلی به آن نخواهد یافت. این توصیهای است که امام حسین(ع) درباره مواجه شدن انسان با منکرات بیان میکند. آن حضرت(ع) به عنوان آمر به معروف و ناهی از منکر شناخته میشود و اصولا قیام ونهضت وی در همین چارچوب انجام گرفته است. به نظر امام حسین(ع) انسان میبایست به هر شکلی شده منکرات را منکر شمارد و نه در خود بلکه در دیگران و جامعه اجازه حضور و ظهور ندهد و به هر شکلی شده با آن مقابله کند. از این رو میفرماید: لا يَنْبَغى لِنَفْسٍ مُؤْمِنَهًٍْ تَرى مَنْ يَعْصِى الله فَلا تُنْكِرُ؛ امام حسين(ع) فرمود: براى مؤمن شايسته نيست كه ببيند كسى خدا را معصيت مى كند و از آن جلوگيرى و نهى نكند. (كنزالعمال، ج 3، ص 85)
انسانها به منکرات زیادی گرفتار هستند که از جمله آنها گناهان زبانی است که به آسانی انجام میشود و با آنکه هزینه کمی دارد ولی پرهزینهترین گناهان و سنگینترین آنها به شمار میآید. از جمله این گناهان زبانی میتوان به دروغ و تهمت و غیبت اشاره کرد. کسی که به تزکیه نفس میپردازد باید بسیار مراقب زبان خود باشد تا گفتار، آلوده به ناپاکی و زشتیها نشود. امام حسین(ع) با هشدار نسبت به پیامدهای زشت اخروی غیبت بر آن است تا مردم را به سمت پاکی و داوری از آن سوق دهد. ایشان درباره آن میفرماید: قالَ الْحُسَيْنُ (ع) لِرَجُلٍ اغْتابَ عِنْدَهُ رَجُلاً: يا هَذا كُفَّ عَنِ الْغيبَهًْ فَاِنَّها اِدامُ كِلابِ النّارِ؛ امام حسين به مردى كه پيش او غيبت مرد ديگرى را كرد فرمود: فـلانى! از غيبت بپرهيز زيرا غيبت، خورشت سگهاى دوزخ است. (تحف العقول، ص 175 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 117)
آنچه بیان شد تنها گوشهای از سخنان آن حضرت(ع) درباره تزکیه نفس است. از همین مقدار میتوان اصول تزکیه در سخنان ایشان را دانست و به کار گرفت و رستگاری را برای دنیا و آخرت خود و دیگران تضمین کرد.