به مناسبت سالگرد سرلشکر شهید «سید احمد طباطبایی زوارهای»
خاک قبرم را به فضا بپاشید تا همه شاهد آزادگیمان باشند (حدیث دشت عشق)
«خدمت خانواده عزیزم سلام؛ اگر از حال من خواسته باشید، بحمدالله سلامت بوده و در سنگرهای عشق و حماسه دعاگوی تمامی عاشقانی که به عناوین مختلف، قلبهایشان برای نصرت مسلمین عالم شیعه میتپد میباشم.
دوری از شما آنهم در شرایط حماسی که اینک دارم برایم بس دشوار است. اما آنچه که این دشواری را بر من سهل میگرداند جبهههایی است که وسعتش وسعت قلبهایی پاک و به عمق جان مستمندان و مشتعل آزاد مردانی است که دم گرم و گدازنده آنان از لولههای آتشین سلاحهایشان بیرون زده و مشتهای بیتکیه شان به رعشه ترسی نشانیده است.
لذا آن چیزی که مرا و سایر هم رزمانم را مصمم ساخته، فریاد مظلومانه کودکانی است که چشمهای پاک و معصومشان هر لحظه به ماتم پدران و مادرانشان نشسته و اشکهایشان از کین ستمگران بر گونههای کودکانهشان جاری است و این ماتمها و اشکها و مظلومیتها چنان در قلبهای رزمندگان خداجویمان تأثیر گذارده که جان برکفان جبههها، به دستی سلاح و به دستی دعای زوال ظلم و آرزوی زدن لبخند پیروزی را بر چهرههای امت اسلامی دارند.
والده عزیزم! آنطوری که که محاسبه کردهام، در آیندهای نزدیک فرزندم به دنیا خواهد آمد.
به او بگویید که اگر دختر است اولین کسی باشد که جانش را فدای ارزشهایش میکند.
آنطور که سکینه بود. و بهترین کسی باشد که ارزشهایش را محافظت نموده، درست آن طور که زینب(س) بود.
و به او بگویید که اگر پسر است چون ابوذر باشد. به او بگویید که پدرش چه کرد تا او هم چنین کند.
خاک قبرم را به فضا بپاشید تا همه شاهد آزادگیمان باشند و بگذار باز خاکم بسوی خونم به عالم برسد. تا همه بفهمند که خون من و سایر هم سالانم به پاکی ریخته شده است. به پاکی!»
سید احمد طباطبایی زوارهای، سیزدهم بهمن ۱۳۳۳ در شهر گرگان به دنیا آمد. پدرش سیدصادق، راننده بود و مادرش صدیقهبیگم نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان ستوانیکم ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم دی ۱۳۵۹، در هویزه بر اثر اصابت ترکش موشک به شهادت رسید. مزار او در امامزاده حسین شهر قزوین قرار دارد.