نگاهی به رهنمودهای رهبر انقلاب در جمع نخبگان جوان و جایگاه معلمان در نخبه پروری
نخبگان در جنگ نرم نباید اسیر شوند
دکتر شعبانعلی رمضانیان
رهبر انقلاب در جمع نخبگان جوان فرمودند: «نخبگان عزیز خودشان از خودشان مراقبت کنند. جنگ است و در جنگ هم شهید داریم و هم جانباز، اما نخبه و دانشمند نباید اسیر بشود. این در درجه اول به عهده خود نخبه است باید مراقبت کند از خودش و...»
ظاهرا این مطالب خطاب به همان جمع جوانان و کسانی است که در آن جلسه حضور داشتند و آن روز مخاطب مستقیم حضرت آقا محسوب میشدند اما حقیقت چیز دیگری است و مثل همیشه، عبارات ایشان کل جامعه نخبه کشور را شامل است و این تذکرات مربوط به همه آنهایی است که از هوش و خلاقیت و نبوغ فکری و کارآفرینی برخوردارند و در یک زمینه و کار و رشته نسبت به سایر افراد توانایی بالاتری دارند و در تولید و گسترش علم، هنر، فرهنگ، مدیریت و امثال آن اثر محسوس میگذارند و به رشد و توسعه علم و اعتلای جامعه کمک میکنند.
به عبارت دیگر، اگرچه این مطالب در جمع تعداد محدودی با عنوان نخبه مطرح شده ولی مخاطب آن خواص جامعه، دانشمندان، برجستگان، اهالی فکر و اندیشه و صاحبان علم و فرهنگ هستند که به نوعی جامعه عظیم فکری و نخبگی کشور را شامل میشوند و در تولید و گسترش دانش و فرهنگ نقش و تاثیر بسزایی دارند. اکنون رهبر انقلاب به همه آنها توجه میدهند که بدانند شرایط، شرایط جنگ نرم است و در این جنگ اگر کشته یا مجروح شوند، ایرادی نیست ولی باید مراقب باشند که اسیر نشوند.
اسارت در جنگ نرم
به چه معناست؟
اهل نظر نسبت به کلمه اسیر و اسارت توجه زیادی نشان داده و از آن برداشتهای مختلفی ارائه دادهاند. معروفترین تعریف اسیر، کسی است که هنگام جنگ نظامی به دست دشمن گرفتار شود و به اسارت (دربند) درآید، اما بعضی این عبارت را برای بردگان و کنیزان نیز به کار بردهاند که در حقیقت آنها خریداری میشوند و به ملکیت ارباب در میآیند.
در جاهایی نیز عبارت اسیر برای بدهکار و مقروض و مدیون نیز به کار برده شده است که وجه اشتراک همه آنها، معنای دربند، بیاراده و کسی است که اختیار و آزادی از او گرفته شده است. به نظر میرسد مراد حضرت آقا نیز همین عبارت و همین معنا بوده است. یعنی انسان دربند، بیاراده و کسی که به دلایل مختلف، اختیار و آزادی او را گرفتهاند و جسم و جانش را در حصار کردهاند. بنابراین اسیر در این معنا یعنی آن کسی که به هر دلیلی دشمن بر او تسلط پیدا کرده و به او اجازه نمیدهد به میل و خواست خویش عمل کند و مجبور است، همان کاری را بکند که اسیرکننده از او میخواهد.
این اسارت میتواند بیاختیار، در اثر بیدقتی و گرفتار آمدن در محدوده دشمن واقع شده باشد و یا با دست خود و به میل و اختیار به وجود آید.
مغرور شدن، مقروض شدن، زیر دین کسی قرار گرفتن و مدیون شدن، خود فروختن و واگذار کردن اختیار و افکار و اندیشهها به غیر، اینها همه میتوانند از مصادیق اسارت باشد که دانشمند و محقق باید نسبت به آنها پرهیز کند و مراقب باشد به چنین دامهایی نیافتد.
انسانها در همه حال دارای امیال، خواستهها و مصالحی هستند و به تناسب آن، اختیارات و تواناییها و امکاناتی دارند که میتوانند برای تحقق خواستهها به کار گیرند، وقتی که به هر دلیلی از خود سلب اختیار و اراده میکنند و تحت اراده دیگران قرار میگیرند، داشتههایشان کمکی به آنها نمیکند و قادر به پیگیری خواستههای خود نبوده و باید همان چیزی را بخواهند و برای تحقق آن تلاش کنند که صاحب اختیارشان از آنها طلب میکند و میخواهد.
همه طمعورزان و زیادهخواهان برآنند تا اختیار و اراده انسانهای دیگر را به دست بگیرند و کاری کنند تا دیگران مطابق میل آنها و برای آنها کار کنند. دشمنان ایمانی از داخل و دشمنان سیاسی از خارج علاقهمندند انسان را به اسارت بگیرند. کفار، مشترکان، منافقان و جریانها و گروههای سیاسی، ابلیس و نفس اماره هر کدام چنین میلی دارند و حتی زن و فرزند و مال و امیال نیز اگر بر انسان سیطره پیدا کند، همین خاصیت را دارد. همه با فرد مبتلابه و اسیر، همان میکنند که دشمن بیرونی و ابلیس میکند.
چرا تسلط بر نخبگان
برای دشمن مهم است؟
اینکه رهبر انقلاب خطاب به جمع نخبگان جوان میفرمایند: «جنگ است و در جنگ شهید و جانباز پذیرفته شده است ولی اسارت نه» به این خاطر است که دانشمند و نخبه در وسط میدان جنگ نرم(میداندار) است، او نباید از خود سلب اختیار کند و نباید بگذارد اراده و اختیارش به دست دشمن بیفتد. دشمنان ایمانی و سیاسی از داخل و خارج، به دنبال نفوذ در خواص و نخبگان هستند تا از آن طریق در امور اجتماع و عموم مردم تسلط پیدا کنند. لذا به انحاء مختلف سعی میکنند نخبگان را خریداری و یا وامدار و مدیون خود کنند تا به واسطه آنها یا حتی به دستشان، آن کاری را بکنند که میخواهند. اینجاست که نخبه باید مراقب خود باشد و نسبت به همه طمعورزان خارجی و داخلی حساسیت داشته باشد و اجازه ندهد مدیون و مقروض و وابسته و دلبسته به آنها شود تا مجبور شود پا بر روی وظیفه و حق بگذارد و به خود و میهن خود خیانت کند.
جایگاه معلمان
در نخبهپروری
هم از لحن و بیان رهبر انقلاب و هم از تعریف نخبه و دانشمند حاصل میشود که منظور از این سخنان، تمامی خواص و اهالی فکر و فرهنگ هستند و لذا معلمان در این میان نه یکی از نخبگان، بلکه از مهمترین آنها هستند.
به فرمایشات معظمله در هفته معلم سال ۹۵ توجه کنید. در آن سخنان که تمام مخاطبین ایشان جامعه معلمی بودند نیز تحت عنوان اینکه «ما به دنبال چگونه نسلی هستیم و استکبار به دنبال چگونه نسلی است» بیان کردند که «نظام استکبار بسیار علاقهمند است و برای علاقه خود کار و تلاش میکند که در کشوری مثل ما، نسلی به وجود آورد وابسته و دلبسته به غرب به گونهای که نه تنها در مقابل غرب نایستد و تسلیم باشد، بلکه به میل و اراده خود، برای استکبار کار کند و حتی حاضر باشد از مال و جان و آبروی خویش نیز هزینه کند تا خواست و اراده آنها (دشمن) محقق شود...»
لذا حتما معلمان یکی از نخبگان و ازمخاطبان اصلی فرمایشات حضرت آقا هستند چون قاطبه آنان صاحبان هوش، خلاقیت، نبوغ وتوانایی بالا هستند و شغلشان هم، جزو مشاغل مهم و اثرگذار است. بنابراین از این منظر معلمان جزو نخبگان جامعه هستند و علاوهبر آن، به لحاظ آنکه تعلیم و تربیت جامعه را در اختیار دارند و به نوعی با نخبگان آینده سر و کار دارند و آنها را میپرورانند، میزان تاثیر آنها بیشتر شده و اهمیتشان افزایش پیدا میکند لذا؛ حتما باید خود را مسئول بدانند و شرایط این روزها را به خوبی درک کنند و مراقب اسارت به دست دشمن باشند.
متاسفانه هم دشمنان بیرونی و هم دشمنان درونی، به اهمیت این قشر پی بردهاند و تمایل زیادی دارند که بتوانند آنها را به نحوی در بند خودشان بگیرند. دشمنان علاقه زیادی دارند که معلم را بخرند یا او را وامدار خود کنند، کاری کنند که معلم مقروض و مدیون آنها باشد تا به واسطه همان دین، میل و اراده آنها را بکار بگیرد.
سیاستزدگی در آموزش و پرورش، غربزدگی و وابستگی فکری و فرهنگی به غرب، بازیچه زرمداران و زورمداران سیاسی شدن، اسیر مادیات شدن، دنیاخواهی و دنیا طلبی، زیر پرچم احزاب و تفکرات آنها (خارج از اسلام و انقلاب) قرار گرفتن، اسیر هوا و هوس شدن، فساد از هر نوعی، خود بزرگ بینی، بیتفاوتی، نداشتن احساس مسئولیت، فریب وعدههای دروغین دیگران را خوردن، اسیر علم و عبارات و واژههای محدود علوم تجربی شدن، خودباختگی و از دست دادن روحیه اعتماد به نفس؛ همه و همه به نوعی آزادی و اختیار و تفکر معلم را محدود و جسم و جانش را دربند میکند، لذا در درجه اول خود معلم باید از خودش، از اختیار و ارادهاش، از شأن و منزلتش مراقبت کند و مواظب باشد که به دست دشمنان نیفتد و بداند که تزکیه نفس، رعایت تقوا، مراقبت از خود، مراقبت از فکر و عقیده، دچار غفلت نشدن، دچار غرور نشدن، دلبسته به غرب نبودن، فریب احزاب و گروهها را نخوردن، فریب وسوسههای درونی را نخوردن، بیاعتماد به خدا نشدن، روحیه اعتماد به نفس را از دست ندادن، جذب افراد دلبسته به دنیا نشدن، هم نشینی و مجالست با افراد ضعیفالنفس پیدا نکردن، آگاهی و دشمنشناسی و پرهیز از دشمن و...اینها مراقبتهای فردی معلم به حساب میآید که میبایست رعایت کند و به همین نسبت دیگران نیز باید به او کمک کنند و مراقبت و مواظبت کنند تا او به اسارت دشمن در نیاید و اسیر خواستههای دیگران نشود.
تامین نیازهای اساسی معلم، فراهم آوردن حداقلهای زندگی معمولی، تقویت معرفت، تقویت ایمان، تقویت باورها و اعتقادات، افزایش به موقع و متناسب آگاهیها و اطلاعات، مراقبتهای درونی، مراقبتهای محیطی یا بیرونی، امر به معروف، نهی از منکر، نظارت و کنترل سازمانی و تشکیلاتی و تذکر و یادآوری به موقع و... نیز از مصادیق کمک دیگران به حساب میآید که انتظار است برای حفظ مقام معلم و برای پرهیز از وابستگی و دلبستگی و مقروض شدن و مدیون شدن معلم و واگذاری اراده و اختیار او به غیر، صورت گیرد و اجازه داده نشود معلم اسیر دشمن شود و برای او و به جای او، نسل آینده را پرورش دهد.