kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۸۷۷۲
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۴

حرف آخر : رهایی اخلاقی!...

علیرضا چخماقی
 این نکته مهم که وزارت عریض و طویل ارشاد بابت چه چیزی به بعضی فیلمسازان و نویسندگان و افراد خاصی از هنرمندان، بدهکاری دارد که همواره در برابر آنها در حال عقب‌نشینی و باج‌دهی است و قوانین ناقص و مقررات نیم بند خودش را هم، به خاطر خوشایند و جلب رضایت ایشان زیر پا می‌گذارد، اگر چه موضوعی است درخور توجه و قابل تأمل، اما در این نوشتار، فعلا قصد پرداختن به آن را نداریم بلکه فقط می‌خواهیم به یکی از عوارض نامیمون چنین سیاستی بپردازیم که همانا طلبکار شدن مدعیان درون تهی، اما گزافه گویی است که زیادی خود را هنرمند و روشنفکر، آن هم از نوع ویژه‌اش به حساب می‌آورند!...
برج عاج‌نشینانی مغرور و طلبکارانی همیشگی از عالم و آدم، که خود را تافته‌های جدا بافته می‌پندارند و گویا حق دارند افکار و تمنیات آمیخته با جهل و تفرعن خود را در قالب فیلم، داستان، نمایشنامه، نقاشی و مانند اینها، به جامعه تزریق کنند و البته درپی آن نیز انتظار داشته باشند از آثارشان استقبال به عمل آید و ایده‌ها و نظریاتشان توسط مردم، تمام و کمال پذیرفته شود.
 اینان گر چه غالبا وانمود می‌کنند با مردم معاشر و مرتبطند و از درد ایشان و واقعیت‌های جامعه می‌نویسند، اما آنگونه که تعمق در آثارشان، اعم از شعر و داستان و فیلم نشان می‌دهد، در واقع امر، از جامعه به مفهوم متنوع و متکثر آن، بریده و ارتباطات آنها از دایره گسترده پیرامونشان، شعاع ناچیز و قطاع محدودی را در بر می‌گیرد و به بیان دیگر، تنها از دور دستی بر آتش دارند.
ارتباط و پیوند این قبیل مدعیان هنر و روشنفکری با عامه مردم، سطحی و محدود به این است که تکیه کلام‌ها و انواع فحاشی‌های رکیک و اصطلاحات زننده‌ای را که در میان پاره‌ای از پست‌ترین افراد و فروافتادگان در منجلاب گمراهی و مفاسداجتماعی رایج است بر معلومات شخصی خود بیفزایند و دستمایه آثارشان قرار دهند .
 این گونه آلودن ساحت هنر و ادب به وقاحت کلام و رکاکت الفاظ، اگر چه از سال‌های دور و تقریبا از زمان صادق هدایت به بعد، در بین طیفی از نویسندگان مفتون مغرب زمین رواج پیدا کرده است و خود آنها معمولا در چرایی و توجیه آن، بیان واقعگرایانه رویدادها را بهانه آورده و می‌آورند؛ اما به نظر می‌رسد در دو - سه دهه اخیر، گروهی از این دست از نویسندگان، گویا برای کسب شهرت یا عقب نماندن از قافله روشنفکری، برای چرکین کردن اخلاقیات و محو هنجارهای عرفی و اجتماعی، در این زمینه با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند.  
اگر چه شاهد مثال آوردن برای آنچه که گفته شد بسیار فراوان است، اما از آن جا که حفظ حرمت کلمه و قداست کلام، ما را از درج اینگونه بی‌بندو‌باری‌های نوشتاری و هرزه‌نگاری‌ها معذور می‌دارد؛ بنابراین با یادآوری سطر‌های نخستین این مطلب و با این امید که مسؤلین امر، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دست کم از این پس، در برابر این دسته از نویسندگان و فیلم‌سازانی که بی‌هرزه‌نگاری و مستهجن‌سازی داستانشان پیش نمی‌رود و فیلمشان ساخته نمی‌شود نظارت بیشتری را معمول دارند، بد نیست یکی از نمونه‌های بارز این گروه از نویسندگان، یعنی امیرحسن چهل‌تن را معرفی کنیم ....
نویسنده‌ای که با توجه به قرابت فکری با غربیان و همسویی سیاسی با آنها، از عنایت ویژه‌ای نزد محافل خاص داخلی و خارجی بهره‌مند است وبزرگ‌نمایی و تبلیغ و ترویج آثارش، در دستور کار ایشان قرار دارد .
چهل تن اگر چه مدعی است و به این می‌بالد که داستان‌هایش مبتنی بر اتفاقات تاریخی و مخصوصا رویدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر شکل می‌گیرند و پیش می‌روند، اما خواننده آگاه و اهل مطالعه، تنها باریکه‌ای نازک و نخ مانند از تاریخ، آن هم مبهم و بی‌سر و ته را در نوشته‌های وی مشاهده می‌کند که اگر آشنایی قبلی با تاریخ، برای چنین خواننده‌ای وجود نداشته باشد، نه تنها چیزی بر معلومات وی افزوده نمی‌شود، بلکه دانسته‌های خود را هم در سایه هرج و مرج حاکم براین‌گونه داستان‌نویسی و تاریخ نگاری(!) از یاد می‌برد. از همین رو شاید بهتر این باشد که گفته شود شاکله اصلی اغلب آثار این نویسنده، بیشتر مبتنی بر روابط جنسی زنان و مردان منحرف و هوسبازی است که به طور معمول در بستر روابط نامشروع اتفاق می‌افتند و تنها برای خالی نبودن عریضه و رنگ و لعاب دادن به نوشته است که درلابه‌لای سطر‌ها و صفحات، تصاویری منقطع و رنگ و رو رفته ازوقایع تاریخی هم گنجانده می‌شوند کما اینکه به عنوان مثال، کتاب «تهران، شهر بی‌آسمان»، نمونه شاخصی است از این‌گونه نوشتن‌ها که در کلیت خود، یک فیلم فارسی مکتوب به شمار می‌رود، اثری که قهرمانان اصلی آن، همان مردان کلاه مخملی و زنان هرجایی در مستهجن‌ترین فیلم‌های پیش از انقلابند...
و البته اگر توجه کنیم «تهران، شهر بی‌آسمان» اولین قسمت از سه‌گانه‌ای است که قسمت‌های دوم و سوم آن موفق به اخذ مجوز انتشار نشده‌اند، آنگاه می‌توان حدس زد، میزان پرده‌دری‌های غیراخلاقی در آثار این نویسنده، تا چه اندازه بالاست و در اینجاست که شاید این پرسش‌ها به ذهنمان برسد که به راستی چرا عده‌ای از نویسندگان مدعی روشنفکری ما، بدون استفاده از حجم بالای هرزه‌نویسی، قادر به نوشتن نیستند و اموراتشان بی‌آن نمی‌گذرد و اصلا ریشه‌های فردی و اجتماعی این شکل از داستان‌نویسی، به کجا برمی‌گردد و احیانا ناشی از چه نوع حالات روحی و روانی در پدید آورندگان آنهاست؛ آیا تداوم نا خودآگاه یک مد منسوخ عصر پیش از انقلاب است، یا به قصد آلودن محیط و اجتماع و ترویج ولنگاری و سبکسری در میان جوانان، به رشته تحریر درمی‌آیند؟...
 آیا برآیند جهل و نا آگاهی نویسندگان این‌گونه آثارند و یا فراتر از اینها، آن‌چنان که آقای امیرحسن چهل تن، در تاریخ هشتم خردادماه نود و شش، در گفت‌وگویی مفصل با روزنامه شرق تصریح کرده، حاصل نوشتن «سه‌گانه تهران» برای ایشان نوعی «رهایی اخلاقی» بوده است ...
به نظر می‌رسد همین دو کلمه «رهایی اخلاقی» که ایشان به صراحت و با افتخار از آن یاد کرده‌اند، ضمن این که حرف آخر و منویات قلبی آقای چهل‌تن و امثال ایشان را عیان می‌سازد، در عین حال نیز پاسخی روشن است برای پرسش‌های ما وهر پرسش دیگری در این زمینه و همچنین در بطن خود هشداری به شمار می‌رود برای پی بردن به این که عده‌ای از نویسندگان ما ، به چه افق تیره و تاری (البته از نظر خودشان قطعا روشن و پر فروغ!...) چشم دوخته‌اند و چه خواب و خیال‌هایی در سر می‌پرورانند برای انهدام بنیان‌های دینی و ریشه‌کنی آن دسته از ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی که حافظ امنیت و سلامت یک جامعه به شمار می‌روند.