بازخوانی حوادث فراموش نشدنی ۱۸ تیر ۷۸
فتنهای که «دانشگاه» را هدف گرفته بود!
سیاسی بودن و شدن دانشجو از همان مباحث عمیقی است که بررسی حالات مختلف رسوخ این روح در کالبد دانشجو و دانشگاه نیاز به یک تعمق معقول و منطقی دارد. از آنجایی که این تعمق در گذر زمان همواره دستخوش تغییراتی جدی بوده است، شایسته است که با نگاهی مبناییتر اتفاقات مربوط به گذشته را بازخوانی کرده و از این طریق نتایجی منطقی کسب کرد.
یکی از این مظاهر درآمیختن دانشجو با ساخت «سیاست»، حوادث تیر ماه سال 78 بود. حوادثی که همواره از آن میتوان به عنوان شاخصی برای تمیز «دانشجوی سیاسی» و دانشجوی سیاست زده نام برد که از قضا شناسایی مرز بین این دو مقوله در طول سالیان گذشته بحثی پرتکرار در میان فعالین دانشگاهی بوده است.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی در خرداد 76، افزایش روز افزون توجه نسبی به مسائل سیاسی روز کشور در میان اقشار مختلف امری کاملا محتمل بنظر میرسید و طبیعتا پیشبینی میشد دانشجویان که از فضای بسته سیاسی دولتهای اول و دوم سازندگی به ستوه آمده بودند، درصدد بهرهبرداری مناسب از این فرصت پیش آمده برای سیاسی کردن دانشگاه باشند.
از همان ابتدای امر نیز برخی از چگونگی تفسیر این توسعه سیاسی در دانشگاه از طرف تعدادی از عناصر دانشگاه در هراس بودند که نهایتا دیری نپایید که این هراس به حالتی منتهی شد تا جایی که در تیر ماه سال 78 سختترین روزهای تاریخ جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی فرا رسید. آتشی که در دانشگاهها با هدایت برخی از شخصیتهای سیاسی منتسب به جناح چپ افروخته شده بود، رفته رفته دانشجویان را به کام زبانههای آتش سیاست زدگی جریانها و احزاب سیاسی خارج از دانشگاه میفرستاد که عمدتا در پی سوء استفاده از احساسات سیاسی
دانشجویان بودند.
با کمی دقت نظر بیشتر در حوادث تیر سال 78 به وضوح میتوان ردپای تحریک دانشجویان توسط فعالین سیاسی را مشاهده کرد. برای مثال در همان روزهایی که دانشگاه تهران صحنه درگیری میان دانشجویان مستقر در کوی دانشگاه و نیروهای امنیتی بود، تنی چند از فعالین سیاسی خارج از دانشگاه با حضور خود در میان دانشجویان و یا اظهارات تحریککننده خواسته و یا نخواسته تنش و هیجان در میان دانشجویان معترض را بالا میبردند.
یکی از اشخاصی که به صورت علنی در مسیر تحریک دانشجویان حرکت کرد وزیر علوم دولت اصلاحات بود که با استعفا از سمت وزارت علوم به کوی دانشگاه رفت. مبرهن است که در شرایط تنش و التهاب حاکم شده در کوی دانشگاه تهران استعفای متولی دانشگاه از قوه اجرایی کشور چه پیامی را به همراه دارد. در این بین بسیاری از تحلیلگران حضور امثال او در کوی دانشگاه را پیامی برای صدور فرمان آتش علیه ارکان نظام تعبیر میکنند، چراکه تمامی فضا سازیها به گونهای صورت گرفته بود که بر طبق آن کلیت نظام به دنبال ایجاد محدودیتهای گسترده است و در این بین دولت هفتم در حال مقاومت است!
انتشار یادداشتهایی هماهنگ در روزنامههای جناح چپ و حامی اغتشاشات سال 78، خود به منزله مهر تاییدی بر فرضیه فوق محسوب میشود.
استفاده از جملاتی چون: «نظام باید هزینههای سنگینی بپردازد» در سطرهای این روزنامهها از این سناریوی حامیان رئیسجمهور وقت پرده برمی داشت. حضور بسیاری از شخصیتهای سیاسی جناح دوم خرداد و مسئولان دولت وقت در بطن ماجرا نیز به ملتهب شدن هرچه بیشتر فضا کمک میکرد و دقیقا از دل همین التهابات مصنوعی تزریق شده به این غائله بود که بسیاری از عناصر ضد انقلاب توانستند از میان این دریای گل آلود ماهی مورد نظر خود را صید کنند و بدنه دانشجویان درگیر در آن حوادث را به سمت ضدیت با اصل ساختار جمهوری اسلامی سوق دهند.
مقایسه شعارهای استفاده شده از طرف دانشجویان در یکی دو روز اول با آشوبهای روز هجدهم تیر به این مسئله صحه گذاشته و نشان میدهد که با گذشت هر ساعت از آغاز تجمعات شعارها رادیکالتر و اعتراضات دانشجویی با انحراف مسیر به سمت اقدامات براندازانه گسیل شد.
یک نگاه سطحی به مهمترین اشخاص اثرگذار در آشوبهای 18 تیر سال 78 خود به خود انتهای مسیر آن التهابات و آبشخورهای متعدد فکری و عملیاتی غائله مذکور را عیان میسازد. برای مثال عکس مشهور جوانی با پیراهن خونی در دست که در فضای رسانهای تبدیل به نمادی برای آشوبهای 18تیر تبدیل شده است، متعلق به یکی از صحنه گردانان اصلی وقایع کوی دانشگاه تهران یعنی «احمد-ب» بود. پس از این اتفاق نامبرده ابتدا از پادگان اشرف و سپس از کاخ سفید و دیدار با جرج بوش آمریکایی سربرآورد که این فرآیند حقایقی مبنی بر سیر «جاسوس محور» بودن غائله کوی را آشکار میساخت.
افراد بسیار نیز سرنوشتی مشابه «احمد-ب» داشتند و امروز هیچ یک از آنها در داخل کشور حضور ندارند و عمدتا به فعالیت در شبکههای رسانهای غربی ضد انقلاب شهرهاند و از این طریق روزگار میگذرانند و البته به عبارت بهتر مسیر عناد و دشمنی با نظام را وارد فاز جدیدی کردهاند.
به گزارش خبرنامه دانشجویان؛ به نظر میرسد همین بررسیهای اندک نیز این گزاره را تثبیت میکند که سیاست زدگی مراکز آموزش عالی و ارتباط مستقیم برخی تشکلهای دانشجویی با احزاب سیاسی خارج از دانشگاه در روزها و ماههای منتهی به فتنه کوی دانشگاه تهران، نهاد علم آموزی دانشگاه و هویت استقلال طلب دانشجو را متضرر کرد و با تبدیل دانشگاه به یک باشگاه سیاسی اعتبار آن را در معرض هجوم چنگال احزاب و جناحهای سیاسی قرار داد.
در تایید این نکته نیز مجددا میتوان از متون روزنامههای روزهای پرتنش تیرماه 18 سال پیش شاهد مثال آورد که مکررا بدنه اجتماعی جناح چپ وقت را با دانشجویان دفتر تحکیم وحدت پیوند میزدند که این همکاری علنی حکایت از هماهنگی مواضع فعالین سیاسی جناح چپ با فعالین دفتر تحکیم وحدت دارد که نهایت این پیوند نامیمون جریانات سیاسی با دانشجویان ناآرامی دانشگاه را به ارمغان آورد.
در تقبیح این پیوند نیز مقام معظم رهبری در آذر 78 طی سخنانی فرمودند: «یکی دیگر از آفات، به دام احزاب و گروهها افتادن است؛ که این را قبلاً هم گفتم. مواظب باشید، اختاپوس خطرناک احزاب و گروههای مختلف به سراغتان نیاید و شما را به دام نیندازد.»
رویکرد پیاده نظام سازی در دانشگاه چند وقتی میشود که مجددا در حال شکل گیری است. که با راه اندازی تشکلهای یکبار مصرفی که صرفا استفاده سیاسی دارند، در حال پیاده سازی این سیاست است. حال این سؤال پیش خواهد آمد که تبدیل دانشگاه به جولانگاه احزاب سیاسی چه فایدهای دارد که با راه اندازی این تشکلها، این هدف را پیگیری میکند و به دنبال بازگشت به فضای سال ۷۸ است؟