kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۷۹۶۱
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۸
انضباط اجتماعی در سبک زندگی اسلامی

لزوم تقویت نظام کنترل اجتماعی


 در دو شماره پیشین مبانی و عوامل انضباط اجتماعی در منابع دینی تحلیل و تبیین شد. اینک در ادامه بخش سوم و پایانی را تقدیم حضور خوانندگان محترم می‌کنیم.
***
تقویت سازمان‌ها و موسسات دینی
سازمان‌ها واحدهایی اجتماعی هستند که هدف و یا اهداف مشخصی دارند و متناسب با آن اهداف، تقسیم کاری را در خود جای داده‌اند. سازمان‌ها و موسسات دینی، در راستای ترویج باورها و التزام‌های عملی به دین به وجود می‌آیند.
سازمان‌ها و موسسات دینی انواع متعددی دارند. برخی از آنها از جمله مساجد، تکایا، و مرقدهای مطهر معصومان(ع) و امام زادگان هستند که در آنها امور عدیده‌ای صورت می‌گیرد. سامانه‌ای که بر آنها حاکم است و تقسیم کاری که مشاهده می‌شود، خود به خود بیانگر نظم حاکم بر آن خواهد بود و کلیه کنشگرانی که به شکل ممکن با آنها مرتبط می‌شوند، متناسب با نظمی که بر آن سازمان حاکم است، از مزایای آن برخوردار می‌شوند و همین امر انگیزه‌های آنها را برای تقویت نظم اجتماعی بیشتر می‌کند. در این دسته از سازمان‌ها، برخی از آموزش‌های دینی صورت می‌گیرد. با توجه به آنکه نظم از جمله آموزه‌های مهم در نظام باورهای دینی است، آموزش‌های موجود در این سازمان‌ها می‌تواند بر محور موضوع نظم مداری باشد. روحانیان و عالمان دینی از جمله مهم‌ترین اقشاری هستند که در اجتماعی کردن اعضای جامعه بر اساس آموزه‌ها و الگوهای دینی نقش دارند. ادبیات دینی ما نیز بر این موضوع پافشاری و تاکید زیادی دارد. روایت مشهور پیامبر اکرم(ص) مبنی بر اهمیت موقعیت و منزلت دو دسته نخبگان علم و حکمت (علما و حکما) قابل توجه است. تقویت سازمان‌ها و موسسات دینی، از جمله روحانیان، می‌تواند در آموزش باورها و هنجار‌های دینی تاثیر چشمگیری داشته باشد و نظام کنترل اجتماعی را تقویت کند. این دسته می‌توانند ابعاد و زوایای مختلف آموزه‌های دینی را برای اعضا روشن کرده و مرزهای بهنجاری و کجروی را از هم جدا نمایند.
بنابراین، علاوه بر مشاهده کارکردهای نظم در عمل، در این سازمان‌ها دینداری با آموزش نظم عجین می‌شود. نظام‌های کنترل اجتماعی موجود در این سازمان‌ها و موسسات به شکل رسمی و غیررسمی کنش‌های اعضا، پیروان و مرتبطان را زیر نظر دارد و با ارائه تذکرات، تشویق‌ها و احیانا برخی محرومیت‌ها، آنها را در فرایند جامعه پذیری قرار می‌دهد. برخی از سازمان‌ها و موسسات دینی، با انجام برخی حمایت‌های مالی و معنوی از نیازمندان، عوامل بروز کجروی‌ها را کاهش داده و خود سبب التزام به هنجارهای اجتماعی می‌شوند و در نتیجه، پایبندی به قواعد اجتماعی، نظم توسعه یافته و فراگیر می‌شود.
سازمان‌ها و موسسات دینی، محلی برای ارتباطات اجتماعی است. این ارتباطات، علاوه بر بسترسازی برای اجتماعی شدن، زمینه‌ای بر تخلیه هیجانات اجتماعی نیز می‌باشد. این نوع سازمان‌ها می‌توانند بیشترین بهره‌برداری‌ها را از هیجانات داشته باشند و به آنها در راستای تقویت نظم اجتماعی جهت دهند. از جمله می‌توان به حوزه‌های مددکاری جمعی، مناسک جمعی، ایجاد زمینه‌های رقابت و سبقت در خیرات و مانند آنها اشاره نمود. هر یک از موارد یاد شده می‌تواند زمینه‌ای برای تخلیه هیجانات اجتماعی باشد.
برقراری برخی ارتباطات اجتماعی که منجر به توصیه‌ها، انتقادها، اعتراض‌های سامان یافته و کنترل شده و مواردی از این نوع که در سازمان‌های دینی صورت می‌گیرد، خود باعث مهار نابسامانی‌های اجتماعی می‌شود. این نوع تحرکات می‌تواند به عنوان سوپاپ اطمینانی برای جامعه‌ای که در آستانه فشار و انفجار است، عمل نماید و فشارهای متراکم را آرام‌آرام به گونه‌ای که نظم اجتماعی را با آسیب مواجه نکند، تخلیه نماید.
سازمان‌های دینی همچون مساجد، به عنوان یک رسانه، زمینه ارتباط مستقیم و چهره به چهره را برای مردم و مسئولان فراهم نموده و همین امر زمینه انس و الفت مردم با مسئولان می‌شود تا آنها یکدیگر را از نزدیک درک کرده و بیشتر با هم تفاهم کنند. تفاهم و همدلی مردم و مسئولان، زمینه‌های بروز و بقای نظم اجتماعی را فراهم می‌سازد.
 نهادینه ساختن اعتدال و میانه‌روی
اعتدال به معنای میانه روی در امور و سنجیده عمل کردن است، به گونه‌ای که کنشگران دچار تندروی و یا کندروی نشوند و به افراط و تفریط میل نکنند. اعتدال و میانه روی در همه امور بایسته است، حتی در برقراری ارزش‌ها و آموزه‌های مقدس. زیاده روی در هر چیزی ناپسند شناخته شده و همواره توصیه به رعایت اعتدال شده است. (تفسیر نمونه، ج1، ص 487، ج2، ص 129)
در برقراری عدالت نیز اعتدال لازم است؛ اعتدال به معنای طراحی برنامه‌ای صحیح و کارآمد و انجام آنها در یک بازه زمانی و مکانی و شرایط مناسب.
بررسی تاریخ صدر اسلام و برنامه‌هایی که برای تبلیغ وحی و علنی ساختن آن و نیز اعلان و اجرای احکام و حدود الهی طراحی شده بود، جلوه‌ای از اعتدال در اسلام است؛ برنامه‌ای دقیق و منظم که همه شرایط محیطی را مدنظر داشت و از افراط و تفریط در امور پرهیز می‌نمود.
یکی از عوامل موثر بر نظم و اجتماعی، رعایت اعتدال در امور است. این اعتدال باید در همه زمینه‌ها مورد ملاحظه قرار گیرد. هیچ موضوعی نباید جای دیگری قرار گیرد.
برای رسیدن به این هدف، یعنی نهادینه کردن اعتدال در جامعه، همواره توصیه به آن را در جای جای آموزه‌های دینی مشاهده می‌کنیم. این توصیه‌ها در گفتارها و سیره عملی معصومان و بزرگان دین یافت می‌شود.
همه اقدامات و طراحی آنها با رویکرد اعتدالی، عقلانیت را به همراه دارد و از تعجیل و تاکید بی‌مورد و یا تاخیر بی‌دلیل جلوگیری می‌کند. اعتدال و میانه روی در امور باعث می‌شود که همه ساخت‌ها و نهادهای اجتماعی کارکردهای خود را در یک شرایط طبیعی و عادی انجام داده و در نتیجه، به شرایط تعادلی ختم شود. هرچه از شرایط اعتدالی فاصله ایجاد شود، باید انتظار آن را داشت که نابسامانی و هرج و مرج، بخش‌ها و عناصری از جامعه را دستخوش بی‌نظمی نماید.
منع از ایجاد سلطه دشمنان بر مسلمانان
به طور طبیعی دشمنان همواره به دنبال آن هستند که به انحای گوناگون، رقیب را شکست دهند. در این زمینه، فعالیت‌های متعددی می‌توانند انجام دهند. یکی از این راه‌ها، نفوذ در اردوگاه رقیب است. در یک سامانه اجتماعی، نقش رهبران و نخبگان قدرت و سیاست برای همگان روشن است. هرچه نفوذ دشمن در سامانه بیشتر باشد، احتمال شکست برای رقیب بیشتر خواهد بود؛ زیرا رهبران و موقعیت‌های مسلط بر جامعه قادر خواهند بود سازو کارها را متناسب با اهداف دگرگون سازند و توده را با ایجاد فشارها و محرومیت‌ها، مجبور به تسلیم نمایند. سلطه دشمن، یعنی اجازه رهبری به او دادن. سلطه دشمنان باعث تزلزل در عقاید و ایستارهای ارزشی می‌شود و هویت ملی و دینی را مخدوش می‌نماید.
اختلال و خدشه در نظام باورها و ارزش‌ها، باعث شکاف در آنها می‌شود و همین امر سامانه اجتماعی را به هم می‌زند. از آن رو که نابسامانی اجتماعی فرصت‌های بهتر و بیشتری برای دشمنان فراهم می‌کند، آنها همواره تلاش می‌کنند تا به این نابسامانی دامن زده، قلمرو آن را گسترش دهند و عمق آن را نیز بیشتر نمایند. بنابراین، برای جلوگیری از نابسامانی اجتماعی لازم است مانع تسلط دشمن بر جامعه شد.
آموزه‌های اسلام برای مقابله با این پدیده بحران ساز، همواره تلاش کرده که راه نفوذ دشمن را به انحای گوناگون ببندد. اسلام تلاش بسیاری نموده تا مسلمانان را تشویق به دشمن‌شناسی کند. با این کار، مسلمانان دشمن خود را خواهند شناخت و راه‌های نفوذ او را می‌بندند. (تفسیر‌نمونه‌،ج1، ص 487)
در کنار تشویق و توصیه به دشمن‌شناسی، مسلمانان را نه تنها وادار به نفی سلطه دشمنان می‌کند، بلکه آنان را تشویق به جنگ و جهاد بر علیه آنان نیز نموده است.
سستی در امر جهاد و جنگ بر علیه دشمنان را گناهی نابخشودنی شمرده و برای آن احکام خاصی وضع کرده است. این موضوع و اصل جامعه شناختی نیز محرز است که تاکید بر روی وجود دشمن و دشمنی‌ها، بیان خصوصیات و عملکرد آنها، راهبردها و برنامه‌های آنان و... خود باعث انسجام درونی اعضای جامعه می‌شود. افزایش انسجام درونی، به نوبه خود نظم اجتماعی را افزایش می‌دهد.
تاکید بر ایجاد و تقویت همبستگی اجتماعی
در آموزه‌های دین اسلام، تاکید زیادی بر همبستگی اجتماعی شده است. برای رسیدن به این هدف راهکارهای بسیاری را به شکل ساختاری طراحی نموده است که در نهایت جامعه به این همبستگی برسد. در این نوشتار به برخی از این راهکارها اشاره می‌شود.
در جوامع بشری چه بسا عناصر فرهنگی، قومی و نژادی وجود داشته باشد که وحدت و انسجام اجتماعی را از بین ببرد، بخصوص آنگاه که بر وجه متمایز‌کننده این عناصر تاکید بیش از حد شود و «قوم مرکزی» و یا «نژادپرستی» بر وجوه مشترک غلبه نماید. اسلام به جای تاکید بر این عناصر، بر ایمان و عقاید توحیدی تاکید نموده است و آن را محور همبستگی و اتحاد می‌داند. (تفسیر نمونه، ج3، ص 82) عاملی که اجتماع مسلمانان را از حدود مرزهای ملی فراتر برده و به اندازه «امت» توسعه داده است. ایمان و تقوای الهی، مفهوم و معیاری است که به سادگی قابل اندازه گیری نیست و همین امر باعث می‌شود که مسلمانان به سادگی نتوانند خود را بر دیگران ترجیح داده و یا نسبت به آنان احساس حقارت نمایند. کلیت این معیار باعث می‌شود که مسلمانان در یک نگاه کلان، شباهت‌های موجود را دیده و بر اساس شباهت‌ها، بر روی مشترکات توجه و تاکید داشته باشند و همین امر موجب انسجام بیش از پیش آنان می‌گردد.
اعضای جامعه در ارتباط با هم ممکن است ابزارهایی اجتماعی در اختیار داشته باشند که به شکل اصولی از آنها بهره‌برداری نکنند. اسلام آن عوامل را شناسایی و بر آنها تاکید کرده است. یکی از این ابزارها و البته قوی‌ترین آنها، ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر است؛ زیرا پشتوانه عاطفی و روان شناختی نیز دارد. بسیاری از اعضای جامعه بدین وسیله به هم گره خورده و همبستگی پیدا می‌کنند؛ زیرا هر انسانی تولد و رشد خود را در محیط خانواده مشاهده می‌کند و به وجود تکیه گاه پدر و مادری واقف می‌شود. از سوی دیگر او خود پدر و یا مادر اعضای دیگری خواهد بود و این سلسله همچنان ادامه خواهد داشت... همبستگی‌ها، خود نظم ساختاری و اجتماعی را به وجود می‌آورد؛ زیرا همه این عوامل در هم تنیده شده و اعضا با دیدن و مشاهده کارکردهای آن بدان تمایل نشان داده و در تقویت آن تلاش می‌کنند.
علاوه بر خانواده و خویشان، کودکان بی‌سرپرست و فقرا نیز مورد توجه جدی قرار گرفته‌اند. بی‌توجهی و یا کم توجهی می‌تواند زمینه بسیاری از مشکلات اجتماعی را برای آنان و جامعه فراهم کند. کودکان بی‌سرپرست و نیز نیازمندان اقتصادی ممکن است به دلیل نیازشان، هنجارهای اجتماعی را نادیده گرفته و به حقوق دیگران تجاوز نمایند و امنیت اجتماعی را خدشه دار کنند. به همین دلیل، در آموزه‌های دینی به یاری رساندن به آنان سفارش شده است. طبعا اگر آنان مورد توجه اعضای جامعه باشند، دیگر دلیلی برای تجاوز به حقوق دیگران باقی نمی‌ماند.
همه اعضای جامعه در تعاملی نسبتا پایدار با بسیاری از انسان‌های دیگر می‌باشند که در قلمرو جغرافیایی با آنان نزدیک هستند و همسایه یکدیگر محسوب می‌گردند. اسلام به اهمیت این نکته توجه نموده و دیگران را نیز متوجه آن می‌کند و برای همسایگان نسبت به هم حقوقی قایل می‌شود. بسیار روشن است که در این محدوده بسیاری از اعضای جامعه به هم پیوند می‌خورند.
این پیوند ممکن است به وسیله همسایگی مستقیم باشد و یا با واسطه (همسایه همسایه و...) رعایت حقوق همسایگی خود به خود نظمی را به وجود می‌آورد و از آن مراقبت می‌کند. (تفسیر نمونه، ج3، صص379-382)
امر به معروف و نهی از منکر
در هر اجتماع انسانی، قواعد و الگوهایی وجود دارد که التزام بدان‌ها، باعث نظم و تعادل اجتماعی در آنجا می‌شود. هرچه میزان پایبندی اعضا به آن قواعد بیشتر باشد، نظم پابرجاتر خواهد بود. التزام و پایبندی به قواعد به دو فرایند اصلی بستگی دارد. اولین فرایند عبارت است از اجتماعی کردن اعضا و آموزش الگوهای فرهنگی و اجتماعی و حفظ آنها و فرایند دیگر کنترل اجتماعی است. در جهان بینی اسلام، این دو فرایند وظیفه دینی قلمداد شده است و در قالب «امر به معروف و نهی از منکر» به عنوان یکی از واجبات شناخته شده است. هر مسلمانی موظف است با آموزش قاعده‌ها و هنجارهای دینی و نظارت بر حسن اجرای آنها، از بنیان‌های عقیدتی و هنجارهای دینی مراقبت نماید تا در فرایند زمانی دستخوش تغییر و دگرگونی و استحاله نگردد. بنابراین، باید در صورت مشاهده اعمال کجروانه، به عامل آن تذکر دهد و زمینه‌های بهنجاری او را فراهم نماید.
با پیش‌بینی این اصل مترقی، هر مسلمانی نسبت به سایر مسلمانان و اصول و قواعد مسلمانی موظف و مسئول شناخته شده است. یک مجموعه همگانی ناظر به رفتار همگان، در نظام اجتماعی و تعاملات انسان‌ها پیش‌بینی شده که علی الاصول به دلیل هزینه‌های سنگین اجتماعی- از تذکرهای اولیه تا طرد، انزوا و تنبیه ها- کسی انگیزه تخطی از آنها را ندارد؛ زیرا همواره این تصور و ذهنیت وجود دارد و تقویت می‌شود که دیگران مراقب اصول و قواعد مسلمانی هستند و نسبت به تخطی از آنها بی‌تفاوت نخواهند بود و همین امر زمینه‌ای می‌شود برای ممانعت خاطبان و هنجارشکنان. در نتیجه، باعث رهانیدن جامعه از آسیب‌های احتمالی آن اعمال نابهنجار می‌شود. رهایی و خلاصی جامعه از کنش‌های انحرافی، زمینه‌ای است برای حاکمیت نظم و نگهداری از آن.
بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر ساز وکاری است که به وسیله آن اولاً، اعضای جامعه آموزش می‌بینند که اعمال و عقاید پسندیده در این دین چیست و چه نوع اعمالی باید انجام شود (امر به معروف) و در کنار این انجام دادن‌ها کدام موارد را باید ترک کرد و انجام نداد (نهی از منکر) دقت و توجه به این دو فرایند نشان می‌دهد که در اسلام هم به فرایند اجتماعی کردن توجه عمیق شده و هم به کنترل اجتماعی بهای لازم داده شده است.
تقویت نظام کنترل اجتماعی
در هر جامعه ای، شکل آرمانی آن است که همه اعضا در همه شرایط هنجارها را رعایت کرده و بدان‌ها استحکام بخشند. اما واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که این امر در حد یک آرمان است و همواره بخشی از اعضا در بعضی از شرایط اجتماعی نسبت به برخی هنجارها ناهمنوایی می‌کنند. به همین دلیل، می‌توان اذعان کرد که میزانی از کجروی و ناهمنوایی در همه جوامع وجود داشته و دارد. بنابراین، اگر میزان آن اندک باشد، قابل اغماض است و خطری برای کلیت و بقای جامعه ندارد. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که همین میزان از کجروی در جامعه بماند و افزایش پیدا نکند و اگر چنین شد و ناهمنوایی‌ها در جامعه رشد کرد، کلیت آن را با مخاطره روبه‌رو می‌کند. بنابراین، باید تدبیری وجود داشته باشد که از متلاشی شدن جامعه جلوگیری کند. همه جوامع برای پیشگیری از این بحران اجتماعی، ساختارهایی را به عنوان نظام کنترل اجتماعی در جامعه پیش‌بینی می‌کنند که کارکرد آن وضع الگوها، ایستارها و قوانین مختلف، نظارت بر چگونگی اجرای آنها، شناسایی خاطیان و تنبیه آنهاست. از جمله اینها، تنظیم شاخص‌هایی است که به کمک آنها می‌توان کنش‌های بهنجار را از نابهنجار و مجرمانه تشیخص داد و برای جبران آن کنش‌های نابهنجار و مجرمانه، تنبیه‌هایی در نظر گرفت که به کمک سازمان‌های رسمی و یا غیررسمی اعمال می‌گردد و همین تنبیه‌ها فرد و عضویت خاطی را وادار به همنوایی می‌کند.
اسلام به عنوان یک دین آسمانی و همه سونگر، از این واقعیت‌های اجتماعی غفلت نکرده است و برای پیشگیری از کجروی‌ها و یا جرم‌ها به تناسب «مصلحت‌ها و مفسده‌ها»، مجازات‌هایی تعیین نموده است تا زمینه اجتماعی شدن مجدد اعضا و درونی کردن هنجارها و قوانین دینی را فراهم کند. بخش قابل توجهی از آیات قرآن کریم و روایات معصومان(ع) به این موضوع پرداخته است. این موضوعات در چند مبحث قابل پی جویی است. از جمله در مباحث قضا، در مجموعه حدود، دیات، تعزیرات، قصاص و امثال آن نیز آمده است.
ترکیب رویکرد دین به اجتماعی کردن اعضا در یک فضای دینی با این نظام‌ها و نهادها، به خوبی روشن می‌کند که چگونه اسلام، به نظم اجتماعی اهمیت داده و درصدد است آن را حفظ نماید.
تاکید بر خانواده و پرهیز از گناه‌هایی که به این حوزه خاص مربوط می‌شود، یکی از این راهکارهای اجتماعی کردن اعضاست. اما به وضوح مشاهده می‌شود که این خواسته در ظرف واقعیت خارجی به شکل کامل و آرمانی آن عملی نشده است و همگان براساس آن آموزه‌ها عمل نکرده و یا نمی‌کنند. بنابراین، لازم است قاعده‌هایی وجود داشته باشد تا بر ناهمنوایان فشارهای اجتماعی وارد کند و با ابزارهای تنبیهی، آنها را وادار به اطاعت و فرمانبری از هنجارها و آموزه‌ها نماید. نتیجه تبعیت از هنجارها و قاعده‌ها، حاکمیت نظم اجتماعی بر کلیت نظام اجتماعی خواهد بود. برای رسیدن به این هدف در برخی موارد سازوکارهایی مثل زندان برای جامعه پذیری مجدد نیز پیش‌بینی شده و به کار بستن آن ابزارهای تنبیهی و مراکز بازآموزی لازم و ضروری و اجتناب ناپذیر است و در غیر این صورت ممکن است با تنبیه‌های بسیار شدید مواجه گردند. در این گونه مراکز، ضمن برخورداری از حقوق انسانی- اسلامی، خاطی مجبور به پذیرش و تبعیت از قواعد می‌شود. برآیند تبعیت از قواعد که ناشی از فشارهای نظام‌های کنترل اجتماعی است، نظم را بر جامعه حاکم و از آن مراقبت می‌نماید.
نتیجه گیری
بنابر آنچه گذشت، در یک نگاه، مبنای رویکرد اسلام در زمینه نظم‌اجتماعی، هم به آموزش و اجتماعی کردن توجه دارد و هم به فرایندهای قهرآمیز و تنبیهی. اسلام به عنوان دین خاتم، ضمن پیش‌بینی پویایی لازم در همه عرصه‌ها و زمینه‌ها و تشویق و ترغیب به انجام تحولات و اصلاحات لازم در راستای نیل به سعادت ابدی برای همه انسان‌ها، در عین حال، بر نظم اجتماعی تاکید فراوان داشته و دارد. این تاکیدات در همه اجزا و عناصر آن به خوبی مشهود است و نگاهی اجمالی به رویکرد اسلام به عبادت و واحدهای اجتماعی طبیعی (همچون خانواده و خویشاوندی و...) نمایانگر ارزش و بهایی است که به نظم می‌دهد. از آن رو که لازمه برقراری نظم اجتماعی آن است که شهروندان ابتدا با قواعد اجتماعی آگاه شده و سپس آن را به کار بندند، اسلام نیز روش‌ها و ساز وکارهایی را برای تسهیل در امر آموزش پیش‌بینی کرده و سازمان‌هایی را عهده دار این امر نموده است. در کنار آموزش‌ها، نظام کنترل و نظارت بر حسن انجام لازم است تا انحراف از قواعد پیش‌بینی شده از نظر دور نماند. به همین دلیل، روش‌هایی را در این باره طراحی کرده است که هم در شکل رسمی و هم غیررسمی آن وجود دارد. نظام حقوقی بخشی از کنترل اجتماعی رسمی و نظام امر به معروف و نهی از منکر نیز بخشی به عنوان رسمی و بخشی به عنوان غیررسمی عمل می‌نماید. نظام پاداش‌ها و تعیین ایمان و تقوا به عنوان معیار اصلی در دوری و نزدیکی به خدای تعالی، ضمن طراحی زمینه‌های سبقت در خیرات، به گونه‌ای طراحی شده است که اعضا برای نیل بدان درجات نباید از حقوق یکدیگر بگذرند، بلکه در حد کامل می‌بایست بدان پایبند باشند و این خود موجب برقراری نظم می‌گردد.