ضرورت توجه به جایگاه تعلیم و تربیت و اهمیت مقام معلم- بخش دوم
طلوع دانایی در مکتب انسانساز معلم
برپا ... برجا...
یک کلاس بود و چند تا نیمکت
یک تختهسیاه، چند تا دانشآموز
که با شنیدن صدای پای معلم
شیطنتها را کنار گذاشته و همه با هم
از روی نیمکتها برمیخاستند
مبصر کلاس با صدای بلند میگفت، برپا... برجا
و صدایی که با مهربانی از ما تشکر میکرد
صدایی که هنوز بر عمق جانها نشسته
و نگاه مهربانی که هنوز از یادهای ما نرفته...
معلم به سمت میزش میرفت و بعد از
گفتن به نام خدا دفتر حاضر و غایب را باز میکرد و درس عشق و زندگی به ما میآموخت...
مدرسه خانه دوم همه بچهها است، در این خانه آقا معلم و خانم معلم به جای پدر و مادر هستند و دانشآموزان مانند برادر یا خواهر یکدیگرند و اعضای یک خانواده صمیمی و مهربان را تشکیل میدهند. شغل معلمی یکی از مهمترین و ارزشمندترین مشاغل در دنیا به حساب میآید، معلم باید زمان زیادی از وقت خود را با بچهها گذرانده و ارتباط صمیمانهای با آنان برقرار کند.
معلمان مطالباتی هم از مسئولان دولتی دارند و از رئیسجمهور آینده خواستههایی دارند که در شماره فردا بدان خواهم پرداخت.
معلم با روح، فکر و ذهن انسانها در ارتباط است و باید مسائل و مشکلات مالی و خانوادگی خود را کنار گذاشته با روحیهای خوب وارد کلاس شود.
وظایف و مسئولیتها
رابطه سالم و جهتدار میان معلم و دانشآموز، از مهمترین عوامل موفقیت معلم به شمار میآید، از این رو، شایسته است معلم برای برقراری این رابطه سازنده، نخست با دانشآموز رابطهای عاطفی برقرار کند تا زمینه را برای ارتباط فکری و علمی آماده بسازد.
«حمیرا همتی» معلم با سابقه که در مقطع دبیرستان مشغول تدریس است در گفتوگو با گزارشگر کیهان درباره وظایف و مسئولیتهای یک معلم نمونه میگوید: «اگر بخواهم از ویژگیهای یک معلم بگویم شاید نیاز به یک میلیون واژه باشد، چرا که معلم با ایثار، گذشت و اخلاصی که دارد از نظر رابطه با دانشآموزان در جایگاه دوم بعد از پدر و مادر قرار دارد و همیشه فکرش و مهمترین دغدغهاش مشکلات دانشآموزان است چه در زمینه یادگیری و تربیتی و چه در زمینه مشکلات روحی و اخلاقی معلم همیشه مراقب رفتارهای دانشآموزان است و شاید در ظاهر این مسئله را نشان ندهد اما با دقت و ظرافت کامل همه رفتارها و احوالات دانشآموزان را زیر نظر میگیرد تا اگر خدای ناکرده مشکل و ناراحتی داشته باشند بتواند آنها را حل و فصل نماید.»
وی اضافه میکند: «به همین دلیل معلم دارای منزلت اجتماعی ویژهای است که این جایگاه و منزلت خاص به خاطر رسالت و مسئولیت معلمان و مربیان جامعه در آموزش و پرورش نسل آینده کشور است.»
به گفته این معلم دلسوز و متعهد، معلمان در جامعه ما متاسفانه از نظر مادی در وضعیت چندان مناسبی قرار ندارند و مورد بیمهری قرار گرفتهاند چرا که معلمی که تمام وجود خود را صرف علمآموزی به فرزندان جامعه میکند باید دارای انگیزه و اشتیاق زیادی برای این کار باشد و اگر مورد بیمهری قرار گیرد نمیتواند در وظیفه خود تاثیرگذار باشد و به نحو احسن به خدمت مشغول شود.
خانم همتی همچنین میگوید: «معلم همیشه در سنگرهای مختلف پیشتاز بوده و انجام وظیفه کرده و در مسائل اجتماعی و فرهنگی نقش مهمی ایفا میکند، به همین دلیل چه خوب است که مسئولان جامعه به خصوص دستاندرکاران فرهنگی و آموزشی کشور بیشتر به مشکلات معلمان بپردازند و از آنان همفکری بخواهند تا هر چه سریعتر این قشر زحمتکش هم به خواستههای خود برسند.»
وی تصریح کرد: «اگر از اکثر کسانی که امروز موفق شدهاند و به پیروزیهای چشمگیری دست یافتهاند سوال شود که موفقیت خود را مرهون چه کسانی هستید بعد از پدر و مادر نام معلمان خود را بیان میکنند پس بکوشیم که به حرفها و خواستههای معلمان دلسوز و زحمتکش توجه کنیم و مسئولان هم سهم ویژهای در برنامهریزیهای خود برای معلمان قائل شوند.»
کارشناسان و برنامهریزان آموزشی و فرهنگی کشور این وظایف را به عنوان مسئولیت اصلی معلمان برشمردهاند: برنامهریزی دروس و تهیه محتوای درسی، تدریس و آموزش دروس به دانشآموزان، نمره دادن و ارزیابی کارهای دانشآموزان، توجه به مسائل و مشکلات شخصی دانشآموزان و کمک به رفع آنها، ایجاد عدالت در میان دانشآموزان و پرهیز از هرگونه بیعدالتی و تبعیض، ارتباط داشتن مستمر با والدین در خصوص فرآیند پیشرفت دانشآموزان.
یادی از معلم شهید رجایی
شهید رجایی پس از فراگیری دانش، با راهنمایی آیتالله طالقانی به معلمی روی آورد، شهید رجایی به معلمی عشق میورزید و کلامش این بود که اشتباه کردم شغل معلمی را انتخاب کردم، چون مسئولیت آن خیلی سنگین است، اما اگر قرار باشد بار دیگر آزادانه شغلی را انتخاب کنم، باز هم همین اشتباه را تکرار میکنم. وی همچنین میگفت، معلمی شغل نیست عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کردهای رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.
معلمی از سنتهای نیک الهی است که خداوند متعال به پیامبران و اولیای برگزیده خود ارزانی کرده و هر کسی از عهده این رسالت و امانتداری برنمیآید. حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: «کسی که در مقام هدایت و آموزش قرار میگیرد باید پیش از آموختن به دیگران، خود را پالایش روحی کند و ادب و رفتارش نمونه و الگوی دیگران باشد.
رابطهای مملو از عاطفه و صمیمیت
وظیفه معلمان فقط آموختن علم و دانش به شاگردان نیست بلکه معلم با برقرار کردن رابطهای صمیمی و دلسوزانه باید تلاش کند دانشآموزان را در تمام مراحل زندگی یاری کند و الگو و سرمشقی برای شاگردان خود باشد.
یک دانشآموز مقطع دبیرستان به نقل خاطرهای ازمعلم دبستان خود میپردازد و میگوید: «در دوران ابتدایی من هوش و حافظه خوبی نداشتم و برای آموختن یک چیز باید چند بار آن را برای من تکرار میکردند تا آن را بیاموزم به همین دلیل از رفتن به مدرسه نیز دلزده شده بودم و دلم نمیخواست به مدرسه بروم. روزی معلم مرا صدا کرد و پرسید چرا از مدرسه دلزده شدهای و اشتیاقی برای تحصیل نداری، من هم علت را به ایشان گفتم و توضیح دادم که وقتی مسئلهای را چند بار برای من توضیح میدهید شرمنده میشوم چون بچهها مرا مسخره میکنند و به من لقبهای زشت میدهند... معلم من بسیار ناراحت شد و به فکر فرو رفت ولی به من چیزی نگفت، از فردای آن روز آقای معلم بدون اینکه چیزی به زبان بیاورد هر درسی را که میداد با صبر و بردباری چندین بار تکرار میکرد تا نهتنها من بلکه شاگردان دیگر هم به خوبی آن درس را یاد بگیرند و همین تکرارها و تاکیدها موجب شد که در سالهای بعد من یکی از شاگردان زرنگ کلاس شوم و به خاطر این همه لطف و مهربانی و صبر و بردباری آموزگار عزیزم از او سپاسگزارم.»
کارشناسان معتقدند معلم با دانشآموزان مختلف سر و کار دارد، دانشآموزان زرنگ و باهوش، دانشآموزان کندذهن و شاگردانی که یادگیریهای متفاوتی دارند به همین دلیل با صبر و حوصله و استقامت فراوان باید رسالت مهم تدریس و تعلیم را به دانشآموزان به عهده گیرد و امور کلاس را به گونهای کنترل کند که همه شاگردان صرفنظر از بهره هوشی متفاوت، درس را فرا بگیرند. ذهن فراگیر دانشآموز، پیوسته از تمامی رفتار و گفتار معلم الگو میگیرد بنابر این معلم باید بکوشد که برای شاگردانش بهترین الگو باشد. شوخی بیش از حد، میدان دادن بیش از حد به شاگردان، سختگیری بیش از حد و بیروح بودن کلاس به مدیریت معلم صدمه میزند و دانشآموزان را از فراگیری دانش باز میدارد.
با پرسش از دانشآموزان و ایجاد تنوع گفتاری، با برگزاری مسابقه و پرسشهای معلومات عمومی، بیان خاطرات و مسائلی از این قبیل میتوان روح تازهای به کلاس دمید و کلاس را به خوبی مدیریت کرد.
جایگاه معلم در نگاه امام خمینی(ره)
و رهبر معظم انقلاب
حضرت امامخمینی(ره) کلید سعادت و شقاوت جامعه را در دست معلمان میداند و در این باره میفرماید: معلم اول خدای تبارک و تعالی است که مردم را از ظلمات به نور و به وسیله انبیا دعوت میکند، به عشق دعوت میکند، به محبت دعوت میکند، به مراتب کمال دعوت میکند وهمه این کمالات برای انسانها است، انبیا که مکتب الهی را نشر میدهند تمام همت و تلاششان تربیت انسانها است تا از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد. همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزهاش از مدرسهها است و کلیدش در دست معلمین است. این معلمان هستند که میتوانند استقلال مملکت را حفظ کنند، اگر تربیت انسانها در دست افراد نااهل قرار بگیرد مملکت از دست میرود... معلم امانتدار است انسان امانت اوست، اگر خدای ناخواسته به این امانت خیانت شد یک وقت میبیند به ملت خیانت شده است و خیانت به جامعه خیانت به اسلام است، معلم امانتدار نسلی است که تمام مقدرات یک کشور به آن نسل سپرده میشود...
رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای نیز در مورد معلم میفرماید: «معلمها در سر کلاس نگاهی که میکنند، اشارهای که میکنند، لبخندی که میزنند، اخمی که میکنند، لباسی که میپوشند و هر حرکتی که انجام میدهند بر روی دانشآموز اثر میگذارد، ما به خودمان که مراجعه میکنیم عمیقترین احساسات و عواطف و حالات خودمان را اگر ریشهیابی کنیم در انتهای خط یک معلم را مشاهده میکنیم، معلم است که میتواند ما را شجاع یا جبان، بخشنده یا بخیل، فداکار یا خودپرست، اهل علم و فهم و فرهنگ یا منجمد و بسته و پایبند به تفکرات جامد بار بیاورد. معلم است که میتواند ما را متدین، باتقوا، پاکدامن یا خدای ناکرده بیبندوبار بار بیاورد، معلم چنین نقشی دارد. این ارزش معلم و تاثیر مسلم بر انسانها است.»
یکی از شاگردان امام خمینی(ره) نقل میکند: در نجف، امام قبل از این که جلسه درس شروع شود و ایشان وارد اتاق بشوند، با درنگی کوتاه، نگاهی به محل اطراف درس میانداختند.
یک روز امام در میان کفشها، متوجه کفش یکی از طلبهها شدند که فقط نیمی از آن سالم بود و کفش به هیچوجه قابل استفاده نبود. امام از این موضوع ناراحت شده، بعد از درس به یکی از آقایان فرمودند: فردا صبح میروی در میان کفشها، آن کفش را پیدا میکنی و بعد آنجا میایستی تا صاحبش را ببینی، آن وقت منزل او را پیدا کن و به من بگو.»
آن شخص گفت: فردای آن روز به فرمایش ایشان عمل کردم و منزل آن شخص را یافتم. آن شخص یک طلبه یزدی بود. وقتی موضوع را به عرض امام رساندم، ترتیبی دادند که او صاحب یک دست لباس کامل و کفش شد.
«منبع: سعادتمند، آیین دانشوری در سیره امام خمینی، ص 203، به نقل از: حجتالاسلام والمسلمین فرقانی.»