فرانکلین، انجمن ایران و آمریکا و دیگران
غارت اموال ملت توسط یار شاطر بهایی
یکی از مهمترین پروژههای بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تدوین دایرهًْ المعارف ایرانیکا بود که در سال 1350 از طریق دانشگاه کلمبیا (محل تدریس احسان یار شاطر) به بنیاد ملی برای دمکراسی آمریکا (NED) از موسسات وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا CIA واگذار شد و از طریق این بنیاد و با بودجه آن، کار تحقیق و پژوهش ایرانیکا در «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» آغاز گردید. در وب سایت سفارت مجازی ایالات متحده در تهران در این باره آمده است :
«... سازمان برنامه و بودجه ایران در سال ۱۹۷۴بودجهای دو میلیون دلاری را به احسان یارشاطر داد تا نگارش «دایرهًْ المعارف ایرانیکا»
(Encyclopedia Iranica) را آغاز کند...»
این پروژه در آستانه انقلاب به خارج کشور و ایالات متحده آمریکا منتقل شد، شخص «احسان یارشاطر» هم در محلی که از سوی بنیاد NED به آن اختصاص داده شده بود، ساکن شد و با گروهی دستیار، کار توسط «یارشاطر» ادامه یافت که تاکنون 16 جلد از آن در آمریکا منتشر شده است.
اما اساسیترین پروژهای که به «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» واگذار شد، بخشی از پروژه تدوین و چاپ کتابهای دبیرستان بود که پروژه عظیمی محسوب میشد و از آنجا که مستقیما با میلیونها نوجوان و جوان ایرانی، در تماس بود، در عین حال بسیار حساس قلمداد میگردید.
نخستین مدیران و مشاوران و معاونین بنگاه ترجمه و نشر کتاب اغلب از میان وابستگان به دربار پهلوی یا خودفروختگان پیشانی سفید انتخاب شده بودند و از همین روی نتیجه و حاصل چنین مرکز چاپ و نشر، از پیش روشن مینمایاند. از جمله مشاوران بنگاه ترجمه و نشر کتاب میتوان به «حسن تقی زاده» و «ابراهیم خواجه نوری» اشاره کرد و از معاونین آن هم باید از «عبدالحسین زرین کوب» و «بهرام فره وشی»و «ایرج افشار»نام برد.
دفتر نیویورک
«احسان یارشاطر» از اوایل دهه 40 برای همکاری با دانشگاه کلمبیا به آمریکا و نیویورک رفت و در ادامه فعالیتهایش در بنگاه ترجمه و نشر کتاب، دفتری برای این بنگاه در نیویورک تاسیس کرد و تعدادی کارمندان آمریکایی و ایرانی برای آن دفتر استخدام نمود که ظاهرا همان فعالیتهای بنگاه در ایران را در آمریکا دنبال کرده و فعالیتهای تحقیقاتی و پژوهشی و نوشتاری و امور چاپ را - البته با هزینههایی که از حسابهای بنگاه ترجمه و نشر کتاب در ایران پرداخت میشد- انجام میداد. به نظر میرسد اساس انگیزه یار شاطر برای تاسیس دفتر فوق و دریافت پول از ایران، ادامه تدوین و تهیه دایره المعارفی بود که ابتدا با نام پروژه «دایره المعارف اسلامی» در بنیاد پهلوی برای انتشار در «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» به تصویب رسید و بودجه آن تامین شد و سپس با مهاجرت یارشاطر به آمریکا به «دانشنامه ایران و اسلام» تغییر نام داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با قطع ارتباط یارشاطر با ایران و بنگاه ترجمه و نشر کتاب و موسسات جانشین آن در آن سالها، به «دانشنامه ایرانیکا» تغییر عنوان داد و بودجه آن بطور کامل توسط دانشگاه کلمبیا تاُمین شد که هنوز مجلدات آن در حال تهیه و انتشار است.
اولین حکم را «جعفر شریف امامی» نائب التولیه بنیاد پهلوی در سال 1349 برای تدوین و تهیه دایره المعارف اسلامی برای احسان یار شاطر میزند:
حکم شریفامامی (نایبالتولیه بنیاد پهلوی) به احسان یارشاطر برای ترجمه و طبع دایرهالمعارف اسلامی:
«... نظارت به ترجمه و ادیتوری آن فعلا بر عهده خودتان...»
از جمله دیگر فعالیتهای یار شاطر در دفتر نیویورک دعوت از برخی به اصطلاح هنرمندان ایرانی برای برپایی نمایشگاه در نیویورک بود که یکی از این افراد به نام ناصر «اویسی» به عنوان نقاش، نمایشگاهی در دانشکده امور بینالمللی دانشگاه کالیفرنیا در نیویورک برپا کرد. برای اینکه از محتوی آثار اویسی بهتر آگاه شویم، بیمناسبت نیست که به نوشتهای از «نادر نادر پور» از شاعران درباری و از وابستگان انجمن فرهنگی ایران و آمریکا که در کاتالوگ انگلیسی آثار «اویسی» آمده بود، رجوع نماییم:
... (در آثار اویسی) زنان معمولا نشسته یا دراز کشیده و در آیینه مینگرند و یا کتاب و نامه میخوانند. آنها به عالم رویا پناه بردهاند و افسرده و ملولند. اسبان و سواران جنبشی ندارند و از حرکت بازماندهاند. گویی که رغبتی به سفر ندارند و از آینده بیمناکند و به رویاهای گذشته پناه بردهاند. دلاوران بیشتر به فکر شراب و زن میباشند تا نبرد و جنگاوری. اینان برای فرار از مشکلات دنیای واقعی به دنیای رویا پناه بردهاند. موسیقی دانان با صورتهای زیبا و حسرت زده، راز ناکامی عشق را بیان میکنند...
سیاه نمایی و نمایش تصویری چرک و تاریک از مردم ایران (که چهرههای آنان اساس به اصطلاح نقاشیهای «اویسی» را تشکیل میداد) نشانهای از تفکرات عقبافتاده و حقیرانه جریان شبه روشنفکرانه است که در آن زمان توسط امثال احسان یار شاطر بهایی، ترویج میشد و آثار آن روشنفکری سیاه نما، همین امروز همچنان در میان محصولات فرهنگی پس از انقلاب به خصوص سینمای ایران هویداست.
به هر حال هیچ گاه از محصولات چاپی و مکتوب دفتر نیویورک و همچنین هزینهها و مخارج آن در سالهای پیش از انقلاب آمار و گزارش دقیق و صحیحی ارائه نشد. آنچه امروز از خلال اسناد و مدارکی که باقی مانده، حاصل میشود، آن است که در دفتر یاد شده پولهای بسیاری از حسابهای ایران هزینه شد و به حساب افراد آمریکایی مجهول الهویه ریخته شد که تا امروز محل هزینه و خرج آن روشن نشده است! و از همین روی هیچ عنوانی جز غارت اموال ملت نمیتوان بر آن نهاد. تمامی هزینههای یاد شده براساس دستور و امریه «احسان یار شاطر» صورت گرفته بود که برخی از آنها به شرح زیر است:
حواله ارزی 18 هزار دلار برای حقوق یک ساله خانم «لیدا میچل» که از طرف دانشگاه کلمبیا پرداخت شده و براساس دستور «احسان یارشاطر» پرداخت شده که هم ارز ریالی آن از حساب جاری بنگاه ترجمه و نشر کتاب برداشت شده است.
حواله ارزی 150 دلار برای دکتر«بیشاب» به دستور «یارشاطر» همارز ریالی آن از حسابجاری بنگاه ترجمه و نشر کتاب برداشت میشود.
مقرری آبان آقای «کریستوفر برونر»، 1350 دلاربه دستور «یارشاطر» و از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مقرری خرداد 1357: 700 دلار برای خانم «مادگارتها» به دستور «یارشاطر» و از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
750 دلار برای «اگنس» پیترز به دستور «احسان یارشاطر» و از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مقرری مهر ماه 1357 رابرت انگ 1400 دلاراز حساب ارزی دانشنامه ایران و اسلام (بنیاد پهلوی) به دستور «احسان یارشاطر».
مقرری آذرماه 1357 خانم «کالاهان» 1250 دلار از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب به دستور «احسان یارشاطر»
مقرری دی ماه 1357 دیوید اوتس» 1500 دلار از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب به دستور «یارشاطر».
حتی در آستانه پیروزی انقلاب و تا زمانی که در سالهای پس از انقلاب، مدیران وقت بنگاه ترجمه و نشر کتاب اجازه میدهند، این هزینههای «یارشاطر» برای پرداخت به آمریکاییهایی که ظاهرا برای دفتر نیویورک کار میکردند، ادامه یابد. سندی دیگر مربوط با روزهای منتهی به پیروزی انقلاب و پس از پیروزی است:
نامه یارشاطر به بانک ملی شعبه نیویورک درباره پرداخت 2400 دلار از حساب ارزی بنگاه ترجمه و نشر کتاب به «آلدین ویلیامز» به انضمام نامهنگاری انگلیسی با «ویلیامز»
در نامه دیگری «یار شاطر» 600 دلار دیگر بابت بقایای قسط سوم «آلدین ویلیامز» نیز طلب میکند!
اما در مقابل پول و دستمزد برخی را نپرداخته و خود آن تصاحب میکند، به عنوان نمونه نامه یکی از نویسندگان و مترجمان «دانشنامه ایران و اسلام» در ترکیه به ریاست مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب به منظور تسویه حساب مطالب نوشته شده و ساعات کاری برای دانشنامه، حکایت از همین عدم پرداخت حق الزحمه برخی نویسندگان از جانب یار شاطر علی رغم دریافت پول یاد شده از صندوق بنگاه ترجمه و نشرکتاب بوده است.
این موضوع از جانب مدیریت وقت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پیگیری شده، ابتدا به وزارت امور خارجه ارجاع شده و از سوی وزارت امور خارجه نیز به کنسولگری ایران در هامبورگ حواله میشود و از نویسنده ترک یاد شده به نام «تحسین یازیچی» مدارکی مبنی بر فعالیت و ترجمه برای دانشنامه ایران و اسلام درخواست میشود که وی این مدارک را فرستاده و با پیگیریهای بیشتر مشخص میشود که یارشاطر به جز حق الزحمه «تحسین یازیچی»، پول دستمزد تعداد قابل توجه دیگری از نویسندگان و مترجمان خارجی «دانشنامه ایران و اسلام» را نیز پرداخت نکرده است.
«یاسری»، سرپرست وقت «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» به شخصی به نام «حاکمی» که وساطت دریافت حق و حقوق معوقه برخی نویسندگان «دانشنامه ایران و اسلام» را کرده بود، نامهای مینویسد مبنی بر اینکه «احسان یارشاطر» پولها و مقالات را به خارج کشور و نیویورک برده و پاسخگو نیست.