kayhan.ir

کد خبر: ۹۸۴۹۹
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۴
چرایی و چگونگی انتشار کتاب موهن سلمان رشدی-4

نمود قدرت فرامرزی اسلام در فتوای امام



 مصطفی میرزایی
حتی بعضی از این مطبوعات حکم امام را بازگشت به‌ قرون وسطی اعلام کردند. فرانسه نیز، که خود را مهد تمدن و آزادی می‌داند، در مقابل ایران موضع تندی گرفت. میشل روکار، نخست وزیر وقت این‌ کشور، علت اتخاذ موضع تند علیه ایران را حمایت از آزادی و حقوق بشر اعلام کرد. بنگاه انتشاراتی کریستیان بورژوا هم در تیرماه 68 به رغم اعتراض‌های گسترده مسلمانان کتاب «آیات‌ شیطانی» را ترجمه و چاپ نمود. آمریکا، نیز ضمن محکوم کردن فتوای امام (ره)‌ آن را غیرمسئولانه و تروریستی و توهین به جامعه متمدن توصیف نمود و آن را ناشی از اختلافات داخلی‌ ایران و تلاش ایران برای حل این مشکلات عنوان‌ کرد.۱ اما حمایت‌های شگرف مسلمانان سراسر دنیا، اثر این تبلیغات را تا حد زیادی خنثی کرد و غربی‌ها را با پدیده‌ای ناشناخته روبرو ساخت. همان طور که از متن فتوای تاریخی امام خمینی (ره) برداشت می‌شود هدف امام(ره) از صدور فرمان قتل سلمان رشدی ملعون، عمل به تکلیف و اجرای خالصانه حکم الهی بوده است. امام خمینی(ره)  با خلوص نیت، تنها برای اجرای احکام «اسلام عزیز»، حکم مرگ رشدی را صادر نمودند اما درست بعد از صدور این حکم، تحولاتی در سیر اعتراضات مسلمانان به وجود آمد که تحلیل گران غربی را به این نتیجه رساند که غرب در مقابل پدیده جدید و بی‌سابقه‌ای قرار گرفته است. پس از صدور فتوای کوتاه و چند خطی امام خمینی(ره،) تحولات بزرگی رقم خورد. یکی از این تحولات این بود که قدرت فرامرزی و فراملیتی اسلام، نمود پیدا کرد. نویسنده‌ای در این مورد می گوید: «اعتراضات گسترده‌ای که در سال 1989 بر علیه چاپ رمان سلمان رشدی صورت گرفت، مسلمانان برای اولین بار جهان غیر مسلمان را با «جهانی شدن اسلام» مواجه نمودند. این مسئله شباهتی به حوادث گذشته نداشت. معترضین به رمان سلمان رشدی نسبت به یک منفعت خاص تهدید نشده بودند و برای یک علت خاص نمی‌جنگیدند. بلکه نگرانی کاملا ایدئولوژیک آنها در مورد تصویر محمد پیامبر بود. از این رو مسلمانان همه نقاط دنیا نسبت یکسانی با موضوع برقرار کردند. پیش از  جنگ مقدس یا پان اسلامیسم هایی که به بسیج بین‌المللی مسلمانان در حمایت از مردم بوسنی، کشمیر یا چچن منجر شود، مسئله رشدی «جهانی» بود. چرا که توجهات مسلمانان را کاملا سوای افراد و مکان‌ها، حول یک موضوع متمرکز کرد.»۲
واکنش های گسترده به کتاب سلمان رشدی، نشان داد اقدامات غربی ـ  صهیونیستی می تواند هزینه های سرسام آور و گاه پیش بینی نشده‌ای را برای آنها به دنبال داسته باشند. در حقیقت مرزهای سیستم دولت ـ ملت با نظام امام ـ امت به چالش کشیده شد و   مرزبندی‌های سابق غرب، در مخاطره قرار گرفت. یکی از نتایج ثانوی اقدام شجاعانه و تکلیف مدارانه امام خمینی(ره) در صدور فتوا علیه سلمان رشدی، اثبات قدرت فرامرزی ولایت فقیه بود. البته قصد امام خمینی(ره) در صدور فتوا ، عمل به تکلیف و به اجرا درآوردن حکم شرعی بود اما «اثر وضعی» این اقدام خالصانه، نمایش قدرت اسلام در مقیاس جهانی بود. به تعبیر اسماعیل حکیم اوغلو؛ نویسنده و شاعر معروف ترکیه، «امام خمینی، صدای قدرتمند اسلام را به گوش جهانیان رسانده بود». غربی‌ها پس از حکم و فتوای امام خمینی(ره) به طور جدی با مفهوم «امت اسلامی» مواجه شدند. در میان تحقیقات غربی‌ها از دهه 1990 به بعد توجه ویژه‌ای به مفهوم «امت» شده است. آلوین تافلر در کتاب جابجایی در قدرت در هنگام تحلیل موضوع سلمان رشدی، به صورت کینه توزانه مواردی را مطرح می کند اما نکته مهم، اعتراف او به ویژگی فراملی این رویداد است. وی می نویسد: «گروه نوظهوری از قدرت طلبان، اکنون در حال ظاهر شدن روی صحنۀ جهانی هستند. برخی از آنها افراد خوبی هستند و برخی دیگر به طور مشخص، انسان های انقلابی و ناآرام به شمار می روند... وقتی آیت‌الله خمینی با خشم و غضب از یک ایثارگر دعوت کرد که سلمان رشدی، نویسنده‌ای که رمان او موسوم به آیات شیطانی از جانب آیت الله خمینی به عنوان کتابی کفرآمیز محکوم شده است را به قتل برساند، پیامی تاریخی به همۀ حکومت‌های جهان ارسال داشت و اگر چه این پیام بدون درنگ توسط ماهواره، تلویزیون و نشریات مخابره شد، اما به کلی غلط درک شد. درواقع، پیام واقعی آیت‌الله خمینی این نبود. او به زبان حال به جهان می‌گفت که «حکومت ملی» دیگر تنها یا حتی مهمترین بازیگر درصحنۀ جهان نیست... در جهانی که شاهد جهانی شدن اقتصاد و جهانی شدن رسانه‌هاست، آیت‌الله خمینی خواستار جهانی کردن هدایت اندیشه بود... او درواقع کل ساختار قوانین و رسوم مدرن بین المللی را به مبارزه طبیده بود.» تافلر درادامه می‌نویسد: «آنچه آیت‌الله خمینی، واقعاً به ماگفت این بود که کشورهای دارای «حق حاکمیت» به هیچ وجه دارای حق حاکمیت نیستند، بلکه تابع حاکمیت متعالی‌تر تشیع، هستند.»۳