کارشناسان غربی پاسخ میدهند
افول امپراتوری آمریکا توهم یا واقعیت؟
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی، ایالات متحده آمریکا که رهبری بلوک غرب را در دست داشت، تلاش کرد سلطه خود را در جهان گسترش دهد و خود را به عنوان پلیس جهان معرفی نماید. مداخله در امور سایر کشورها و حمله نظامی به عراق و افغانستان از جمله این تلاشها بود که البته نه تنها آمریکا را به هدف خود نرساند، بلکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان امور بینالملل این اقدامات موجبات زوال هر چه سریعتر قدرت آمریکا را فراهم آورده است. کارشناسان، خیزش قدرتهای نوظهور از جمله چین و هند را علامت آشکار پایان برتری آمریکا در عرصههای مختلف به ویژه اقتصاد تلقی میکنند. «جان ایکنبری»، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه پرینستون آمریکا معتقد است عصر آمریکایی رو به پایان و نظم شرقی در حال جایگزینی است. به گفته ایکنبری در این فرایند، شاید چین بیشتر از سایر کشورها بهرهمند شود.
«نوام چامسکی» هم آمریکا را امپراتوری در حال سقوط مینامد و «فرید زکریا» از جهان پساآمریکایی سخن میگوید. «پاتریک بوچانان»، سیاستمدار جمهوریخواه نیز علائمی از افول مطرح کرده است. به نوشته بوچانان، آمریکا اکنون جهانی را به ارث گذاشته است که در آن کره شمالی به سلاح هستهای دست یافته، چین به قدرتی بزرگ تبدیل شده، روسیه ناوگان و هواپیماهای خود را روانه حریم هوایی ناتو کرده و فقط سایهای از ناتو باقی مانده است. از سوی دیگر تروریستها در لیبی، سوریه، عراق، یمن، نیجریه و سومالی، با مصونیت کامل در حال فعالیت هستند. «جوزف نای»، نظریهپرداز قدرت نیز در ترسیم چشمانداز سقوط قدرت آمریکا، بحران اقتصادی ۲۰۰۸ را شروع سقوط آمریکا میداند؛ اما با این حال او معتقد است سقوط آمریکا نسبی خواهد بود.
1- ضعف نظام حاکم
«دونالد ترامپ»، رئیسجمهور منتخب آمریکا، در دوران تبلیغات انتخاباتی، بهترین توصیفات را از وضع نابهنجار حاکم بر این کشور ارائه کرد. ترامپ بارها در سخنرانیهای انتخاباتی از ناکارآمدی سیستم سیاسی و نفوذ گروههای خاص در اداره امور آمریکا سخن گفت و اذعان کرد که نظام حاکم به وضع مردم توجهی ندارد. نقش پول در انتخابات، سوء استفاده از آراء رنگینپوستان، نقش مخرب رسانهها در تداوم قدرت گروههای ذینفوذ از جمله دیگر مسائلی بود که ترامپ به آنها اشاره کرد.
یکی از پیامدهای ناکارآمدی سیستم سیاسی آمریکا، کاهش رضایتمندی مردم از اوضاع کشورشان است. طبق آمارهای سال 2014 تنها 33 درصد آمریکاییها از اوضاع کشورشان راضی هستند. اما در مقایسه، چین با 87 درصد رضایتمندی مردمی، رتبه اول جهان را در اختیار دارد که این میزان رضایتمندی حدود 40 درصد بیشتر از آمار اوایل قرن 21 است.
2- مشکلات اقتصادی
در دهه اخیر، چین به عنوان جدیترین رقیب آمریکا سر برآورده است. در سال 2015 رشد اقتصادی آمریکا یک و دو دهم درصد اعلام شد، در حالیکه رشد اقتصادی چین سه تا چهار برابر آن بود. چین در سرمایهگذاری نیز گوی سبقت را از آمریکا ربوده است. آمار نشان میدهد میزان سرمایهگذاری خارجی چین در سال 2015 به 268 میلیارد دلار رسید که نسبت به سال 2000 شش برابر شده است. این آمار برای آمریکا بیش از 207 میلیارد دلار است که در مقایسه با سال 2000 حدود 40 درصد کاهش یافته است.
آمریکا از نظر ارزش صادرات هم مقامی بعد از چین دارد. ارزش صادرات این کشور در سال 2014 یک و نیم هزار میلیارد دلار بود که از این نظر در رتبه سوم جهان بعد از اتحادیه اروپا و چین قرار گرفته است.اگر چه آمارها، نرخ بیکاری در آمریکا را پنج درصد نشان میدهد، اما به گفته ترامپ رئیسجمهور منتخب 2016 این رقم واقعی این نیست و با توجه به وجود 94 میلیون و 300 هزار آمریکایی بیکار، احتمالا رقم بیکاری 21 درصد است. کسری موازنه تجاری مشکلی دیگر است که آمریکا با آن مواجه شده است. آمریکا اکنون حدود 500 میلیارد دلار کسری تجاری دارد.
نکته مهمتر در حوزه اقتصاد آمریکا این است که در حال حاضر آمریکا بدهکارترین کشور دنیاست. بدهی20 هزار میلیارد دلاری آمریکا از میزان تولید ناخالص داخلی آن نیز اندکی بیشتر است و امیدی برای کاهش آن وجود ندارد.
3- هزینههای نظامی
قطعا یکی از ریشههای مشکلات جاری آمریکا، خوی تجاوزگری این کشور است. آمریکا سالانه مبالغ هنگفتی را به بخش نظامی اختصاص میدهد تا بتواند به اهداف مداخلهجویانه خود در دیگر کشورهای جهان دست یابد. این کشور سال 2015 بالغ بر 596 میلیارد دلار در بخش نظامی هزینه کرد که این مقدار از مجموع هزینههای نظامی هفت کشور ژاپن، فرانسه، هند، انگلیس، روسیه، عربستان سعودی و چین بیشتر است. با این حال شکست سنگین این کشور در افغانستان و عراق موجب شده است تا بسیاری از مردم آمریکا اقدام دولتهای این کشور را در صرف شش هزار میلیارد دلار در این درگیریها محکوم نمایند. رئیسجمهورمنتخب این کشور این موضوع را به یکی از ابزارهای تبلیغاتی خود برای جلب آراء مردم تبدیل کرد.
سهم هزینه نظامی کشورهای جهان
4- مشکلات اجتماعی
- تبعیض نژادی
تبعیض نژادی مهمترین مشکل جامعه امروز آمریکاست. در حال حاضر 12 درصد جامعه آمریکا را سیاهپوستان تشکیل میدهند که بیشتر از سایر گروههای نژادی اعم از لاتینتبار و آسیاییتبار با بیعدالتیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه هستند. نتایج نظرسنجی موسسه پیو در سال 2013 حاکی از آن است که 88 درصد آفریقاییتباران آمریکا تبعیض نژادی را تجربه کردهاند. علاوه بر تبعیض در بهرهمندی از خدمات آموزشی و بهداشتی، نرخ بیکاری در بین سیاهپوستان دو برابر سفید پوستان گزارش شده است. همچنین سیاهپوستان از نظر متوسط درآمد نیز فاصله زیادی با سفیدپوستان دارند.
علاوه بر سیاهپوستان، بومیان آمریکا و لاتینتبارها نیز با بیعدالتیهای اجتماعی مواجهند. نوع برخورد پلیس با نژادهای مختلف از مصادیق این بیعدالتی است. در سال 2016 پلیس آمریکا بیش از هزار و 90 نفر را به قتل رساند که در این بین نسبت قتل بومیان آمریکا، لاتین تبارها و سیاهپوستان به جمعیتشان چندین برابر سفیدپوستان بوده است.
ـ قتل
کشور آمریکا از نظر آمار قتل مقام اول را در بین کشورهایی که خود را دمکراتیک میخوانند، دارد. در واقع 26 درصد مرگهایی که بر اثر خشونت حادث میشود، در آمریکا رخ میدهد. نسبت این آمار در آمریکا 5 و 56 صدم درصد به ازای هر 100هزار نفر است، در حالیکه این نسبت برای ژاپن 28 صدم درصد به ازای هر 100 هزار نفر است.
علاوه بر اینها، بیشترین تعداد زندانیان جهان در آمریکا هستند. در حال حاضر به ازای هر 100هزار نفر از مردم آمریکا 700 نفر یعنی بیش از دو میلیون و 228 هزار نفر زندانی هستند.
- فقر کودکان
آمریکا در فقر کودکان نیز رتبه اول را در بین کشورهای پیشرفته داراست. گزارش یونیسف در سال 2009 حاکی از آن است که 23 درصد کودکان آمریکایی زیر 17 سال در فقر زندگی میکنند.
5- تضعیف آرمانها
با وجود این مشکلات، اکنون نه تنها قدرت مادی آمریکا یعنی قدرت اقتصادی و نظامی، بلکه ارزشها و آرمانهای آمریکایی نیز تضعیف شده است. کشوری که خود را مروج اصلی ایدئولوژی لیبرالیسم میخواند، ارزشهای لیبرالیسم را در معرض خطر قرار داده است. حمله به دیگر کشورها و تضییع حقوق مردم به نام دمکراسی، حفظ بازداشتگاه غیر انسانی گوانتانامو، جاسوسی دیپلماتیک از دیگر کشورها از جمله متحدان و نیز عقبنشینی از یکجانبهگرایی قلدرمابانه از مصادیق این ضعف است که یکی از پیامدهای آن بیتوجهی پوتین به هشدارهای آمریکا در الحاق کریمه به خاک خود بود. تداوم بحران سوریه و شکست گروههای مورد حمایت آمریکا و حتی اشتیاق این کشور برای مذاکره با ایران از دیگر علائم این ضعف است. در واقع آمریکا برای ایفای نقش پلیس جهان توان کافی ندارد و همین موضوع بهانهای برای دونالد ترامپ بود تا اذعان کند که آمریکا دیگر نمیخواهد پلیس جهان باشد و کشورهای بهرهمند از خدمات آمریکا نیز باید در هزینههای گسترش ارزشهای لیبرالیستی سهیم باشند. حتی دو متحد نزدیک آمریکا یعنی انگلیس و استرالیا با پیوستن به بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا دولت اوباما را به مبارزه طلبیدهاند. آنها با این اقدام از تلاش پکن برای رقابت با نهادهای مالی تحت سلطه آمریکا (برتون وودز، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول)، حمایت کردهاند. از سوی دیگر متحدان آمریکا نیز اعتماد سابق را به این کشور ندارند. رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی از جمله این متحدان هستند که از عملکرد آمریکا در رابطه با موضوع هستهای ایران خشمگین شدند.
نکته
با وجود اینکه آمارها از روند نزولی قدرت آمریکا خبر میدهند، کسانی هستند که معتقدند آمریکا همچنان برترین قدرت جهان است. آنها با استناد به مقام اول آمریکا در تولید ناخالص داخلی، حضور قوی بخش خصوصی در اقتصاد، هزینه بالای آمریکا در بخش نظامی، حضور شرکتهای بزرگ فناوری و ثبات سیاسی این کشور بر این باورند که هنوز هیچ جایگزینی برای آمریکا وجود ندارد. نکته اصلی این است که چالشهای موجود بر سر راه آمریکا بسیار بزرگتر از این موارد است. آمریکا در اغلب موارد منفی از جمله تعداد زندانیان، قتل و تجاوز، نظامیگری، فقر کودکان و... مقام اول را در بین کشورهای توسعه یافته دارد. ضمن اینکه فرسودگی زیرساختها، نابرابری فزاینده و عدم تحرک طبقاتی، معضلی برای اقتصاد آمریکا به شمار میرود. در واقع پیروزی دونالد ترامپ به عنوان فردی مخالف ساختار حاکم، از ناکارآمدی موجود در سیاست، اقتصاد و جامعه آمریکا حکایت دارد. ترامپ، رئیسجمهور منتخب مدعی بازگرداندن قدرت آمریکاست، اما با توجه به وعدههای انتخاباتیاش به نظر میرسد که او علاوه بر ناکامی در حل مشکلات ساختاری و بنیادین آمریکا، بر دشواریهای پیش روی این کشور به ویژه در عرصه جهانی خواهد افزود.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما