حیات طیبه حیات واقعی
خسرو پاشایی
در آموزههای قرآنی حیات به معنای زندگی میتواند اقسامی داشته باشد. شناخت انواع زندگی به ما این امکان را میدهد تا هدف و مقصود خود را به درستی تعیین کنیم و در راه رسیدن به آن تلاش نماییم. از این رو نویسنده با نگاهی به تعالیم قرآن انواع حیات و نوع برتر آن را که حیات طیبه باشد بررسی و واکاوی کرده است.
* * *
انواع حيات
حیات به معنای زندگی دارای چند نوع است. ما با حیات و زندگی گیاهی(حدید، آیه 17) و جانوری(بقره، آیه 260) آشنا هستیم؛ در قرآن حیاتهای دیگری نیز بیان شده است که شاید شباهتی با حیاتی که با آن آشنا هستیم نداشته باشد. از جمله زندگی و حیات جنیان و فرشتگان؛ زیرا چنان که خداوند بیان میکند حیات فرشتگان نوعی حیات مجرد است و حیات جنیان نیز نوعی حیات برزخی میان حیات مادی و مجردی است؛ چرا که عنصر اصلی در حیات آنان آتش است(اعراف، آیه 12؛ طه، آیه 76؛ الرحمن، آیه 15)؛ در حالی که در موجودات زمینی چون گیاهان و جانوران عنصر اصلی حیات، همان آب است.(انبیاء، آیه 30)
در آیه 12 سوره مومنون آمده که انسان از عصاره گل آفریده شده و شکی نیست که گل مخلوط آب و خاک است. نسل بشر نیز از نطفه و به تعبیر قرآن آبی پست آفریده شده است.(سجده، آیه 8؛ مومنون، آیه 14)
بنابراین در یک کلمه میتوان گفت که انواع حیات عبارتند: 1. حیات نوری و مجردی؛ چون حیات فرشتگان؛ 2. حیات ناری و برزخی؛ چون حیات جنیان؛ 3. حیات آبی و مادی محض چون حیات گیاهان و جانوران.
پس این که در قرآن گفته شده که آب مایه حيات است، تنها درباره موجودات مادی و زمینی است و این کلیت ارتباطی به موجودات و آفریدههای دیگر ندارد که دارای حیات هستند (نگاه کنید تفسیرالمیزان، ذیل آیه 30 سوره انبیاء)؛ مگر آنکه مراد از آب را اعم از آب مادی و غیر مادی بدانیم؛ زیرا در روایات از جمله روایتی از امام صادق(ع) آب به علم تعبیر شده است(معانی الأخبار، ص 29، ح 1؛ بحارالأنوار، ج 55، ص 28، ح 47) و اینکه در آیه 7 سوره هود آمده عرش و تخت الهی بر آب قرار دارد: عرشه علیالماء، مراد همان علم است. در این صورت همه موجودات از آب پدید آمدهاند؛ زیرا همه آفریدهها از علم الهی نشأت گرفتهاند. پس خداوند به عنوان مالک هستی و آفریدههایش از راه علم به تدبیر امور هستی میپردازد؛ زیرا مراد از تکیه بر عرش زدن و بر عرش نشستن کنایه از قدرت و اعمال آن است.
البته در قرآن برای حیات تقسیمهای دیگر بیان شده است که در اینجا به برخی دیگر از آنها اشاره میشود:
1. حيات آخرتى؛ حیات اخروی در برابر حیات دنیوی قرار دارد. حیات اخروی نسبت به اهل بهشت و دوزخ متفاوت است؛ زیرا حیات اهل بهشت، حیات بدون مرگ است. از این رو از آن به حیات بدون مرگ تعبیر شده است(عنکبوت، آیه 64)؛ اما حیات اهل دوزخ، حیاتی است که از آن به نه مرگ و نه زندگی تعبیر میشود که نوعی حیات برزخی اخروی است.(اعلی، آیه 13)
2. حيات برزخى: حیات برزخی، زندگی پس از مرگ است که در آیاتی از قرآن به آن اشاره شده است. واژه برزخ به معنای حایل است؛ وقتی میان دو چیز، حایلی قرار گیرد که اجازه عبور از این سمت به آن سمت داده نشود به آن، برزخ میگویند مانند حایل میان آب تلخ و آب شیرین که در آیه 53 سوره فرقان و 20 سوره رحمن به آن اشاره شده است. اما حیات برزخی که همان حیات پس از دنیا و پیش از آخرت است، حیاتی است که در آیه 100 سوره مومنون به آن اشاره میشود. شخص پس از مرگ تا پیش از قیامت در آن محیط زندگی میکند. به این نوع از زندگی، حیات برزخی گفته میشود. البته نوعی دیگر از حیات برزخی وجود دارد که ویژه موجوداتی چون جنیان است؛ زیرا آنان در عالمی زندگی میکنند که نوعی برزخ برای ماست؛ چرا که آنان ما را میبینند، ولی ما آنها را نمیبینیم. (اعراف، آیه 27) عالم آنان در حقیقت نوعی مثال منفصل است که با مثال منفصل که انسان پس از مرگ میرود متفاوت است. همچنین عالم مثال متصل نیز دارای حیات مثالی و برزخی است؛ چنانکه درباره تمثل جبرئیل(ع) و روح برای حضرت مریم(س) این اتفاق افتاده است. این نوع حیات نیز یک حیات برزخی در عالم مثال است که البته در مثال متصل یا منفصل بودن آن اختلاف است و علامه طباطبایی گرایش دارد که این در مثال متصل بوده است و از همین رو جز خود حضرت مریم(س) کسی نمیتوانست رسول الهی را ببیند.(مریم، آیه 17؛ انبیاء، آیه 91؛ تحریم، آیه 12؛ المیزان ذیل آیه 17 سوره مریم)
3. حيات دنيايى: حیات دنیوی در مقابل حیات برزخی و حیات اخروی قرار دارد. کاربرد بیشتر این نوع حیات در برابر آخرت است؛ از ویژگیهای حیات دنیوی آن است که همراه با مرگ است ولی در حیات اخروی از مرگ خبری نیست. خداوند حیات دنیوی را برای آدمی حیات موقت و فرصتی استثنایی برای شدن و تحول قرار داده و اصالت را به حیات اخروی داده است.(عنکبوت، آیه 64 ؛ رعد، آیه 26)
4. حيات طبيعى: از دیگر اقسام حیات، حیات طبیعی است. حیات طبیعی همین حیات مادی و دنیوی است که انسان و دیگر موجودات دنیوی از آن برخوردار هستند. اصطلاح حیات طبیعی ناظر به حیات مادی است که هر موجودی از آن برخوردار است. فرآیندی که یک موجود زنده میپیماید از مصادیق حیات طبیعی است. مرگ و رویش گیاهان در بهار طبیعت نیز از دیگر مصادیق حیات طبیعی است.(نگاه کنید: بقره، آیه 22؛ انعام، آیات 95 و 99) همچنین فرآیند طبیعی تبدیل نطفه به موجود زنده از جمله انسان یک حیات طبیعی است.(مومنون، آیه 14) البته حیات طبیعی در برابر حیات غیر طبیعی قرار میگیرد که مصادیق آن نیز به همین منوال متفاوت و مختلف خواهد بود.
5. حيات طيّبه: اصطلاح حیات طیب در قرآن در برابر حیات خبیث قرار گرفته است. زندگی پاک در برابر زندگی ناپاک همانند درخت پاک و پاکیزه در برابر درخت ناپاک و خبیث در قرآن گویای این معناست که کیفیت زندگی بسیار مهم است. به سخن دیگر، زنده بودن تنها ارزش نیست بلکه ارزش واقعی در چگونه زیستن است. از این روست که این اصطلاح مطرح میشود. از نظر قرآن حیات طیب با ایمان و کارهای صالح به دست میآید.(نحل، آیه 97)
حيات طیبه و معنوى، حیات واقعی
از نظر آموزههای قرآنی حیات واقعی را باید در زندگی معنوی و حیات طیب اخروی جست. به این معنا که اگر بخواهیم برای انواع زندگیها ارزشگذاری کنیم، در میان آنها حیات معنوی و طیب برترین و اصیل ترین حیاتهاست و انسان باید تمام تلاش خود را بکند تا به این حیات دست یابد.
حیات طبیعی و مادی و دنیوی و حتی برزخی حیات مقدماتی هستند تا انسان در دنیا به حیات معنوی و در آخرت به حیات طیب و جاودانه دست یابد و از زندگی برزخی میان مرگ و زندگی برهد. از این رو کسانی که به سوی علم الهی میروند و تقوا پیشه میکنند تا به آن دست یابند مورد تقدیر و ستایش قرار میگیرند و خداوند در آیه 24 سوره انفال پاسخ مومنان به این نوع حیات را پاسخی سازنده و مثبت ارزیابی کرده و برای آن ارزش و اهمیت ویژهای قائل میشود.
پس مومنان باید در دنیا دنبال حیات معنوی باشند و خود را برای زندگی ابدی و جاودانهای که خالص از حیات است و از مرگ و تغییر در این حوزه مبرا و پاک است آماده سازند. بیگمان زندگیای که شهیدان برای خود رقم میزنند از جلوههای حیات طیب و معنوی است. از این رو خداوند از حیات و زندگی جاودانه و پاک و طیب شهیدان سخن به میان میآورد و آنان را سرمشقی برای انتخاب درست در زندگی دنیوی معرفی میکند.(آل عمران، آیه 169)
از نظر قرآن کسی که شهادت را تجربه کرده مرگ را کشته است و از همان زمان با حیات طیب و جاودانه ابدی خود همراه و همگام شده است به طوری که دیگر مرگهای برزخی و قیامتی را تجربه نخواهد کرد در حالی که اکثریت مردم میبایست دو مرگ و دو حیات را در طول عمر خویش تجربه کنند پیش از آنکه به بهشت یا دوزخ درآیند.(دخان، آیه 56؛ غافر، آیه 11)
انسان باید تمام تلاش خود را بکند تا حیات جاودانه را برای خود بخرد. به این معنا که دنیا نسبت به آخرت همانند بازار مکارهای است که انسان باید چیزی را نخرد که ارزشی ندارد یا بیش از ارزش و بهای آن خریداری کند. اگر این رویه درست نباشد برای آینده خود چیزی پیش نفرستاده است.(فجر، آیه 24) زیرا انسان باید از همین جا نوع و کیفیت زندگی اخروی خودش را تعیین کند و بسازد.انسان باید کاری کند که خدایی شود و رنگ خدایی گرفته و ربانی گشته (آل عمران، آیه 79) تا بتواند مظهر « الْحَيُّ الْقَيُّومُ »(بقره، آیه 255؛ آل عمران، آیه 2) و «الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ»(طه، آیه 111) باشد؛ یعنی صاحب حیاتی «ابدي»، «تغييرناپذير» و «خالي از هرگونه نقص و محدوديت» شود.
او نباید کاری کند که زندگی محدود و ناقص دنیا را بر زندگی ابدی برگزیند و مانند اهل طغیان باشد(نازعات، آیات 38 و37)؛ زیرا در این صورت زیان از سرمایه خواهد کرد؛(بقره، آیه 86) چرا که زندگی دنیا متاع اندکی است که نمیارزد آدمی سرمایه وجودیاش را بهای آن قرار دهد.(رعد، آیه 26)
بیگمان ارزش حیات اخروی به سبب طیب بودن آن باید مد نظر قرار باشد؛ «طيب» به چيزهاي پاكيزه گفته ميشود كه موافق طبع سالم انساني است، و نقطه مقابل آن، خبيث است كه طبع آدمي از آن تنفر دارد.(مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج1، ص569)
همچنین گفتهاند «طيب» در مقابل «خبيث» به معناي تناسب و سازگاری با نفس و طبع هرچيزي است، مثل «كلمه طيب» كه به معناي آن سخني است كه گوش از شنيدنش خوش آيد و «عطر طيب» كه به معناي آن عطري است كه شامه آدمي از بوي آن خوشش آيد و «مكان طيب» يعني آن محلي كه با حال كسي كه مي خواهد در آن محل جا بگيرد سازگار باشد.(طباطبايي، محمدحسين، تفسيرالميزان، ج1، ص 631) انسان به طور طبیعی و عقلانی تفاوت و تقابل «خبيث» با «طيب» را میشناسد.(مائده، آیه100؛ انفال، آیه 37؛ نساء، آیه2) حال این طیب خانه و مسکن باشد(توبه، آیه 72 ؛ صف، آیه 12) یا خاک (نساء، آیه 43 ؛ مائده، آیه 6) و خوردنی(بقره، آیه 168) یا زن و فرزند(آل عمران، 38؛ نور، آیه 26) یا زندگی طیب و حیات طیبه (نحل، آیه 97) باشد.
بر اساس آموزههای قرآنی شرايط رسيدن به حيات طيبه دو چيز است: ایمان و عمل صالح. از این رو در آیات قرآن بهشت و اجر و پاداشهای اخروی که همان حیات واقعی طیبه است در گرو آنها دانسته شده است.(عنکبوت، آیه 58؛ لقمان، آیه 8؛ کهف، آیه 88؛ رعد، آیه 29)
اصولا از نظر قرآن دست یابی به زندگی سالم و خوشبختی دنیوی نیز در گرو همین ایمان و عمل صالح است و حکومت نهایی در زمین به ارث به این گروه میرسد.(نور، آیه 55)
پس سعادت انسان و بهشت ابدی و اخروی در گرو ایمان و عمل صالح است. البته این حیات طیبه در جهان دنیوی نیز قابل تحقق است. جامعه دارای حیات طیبه، جامعهاي است که آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستي، تعادل و مفاهيم سازنده انساني در آن موج میزند و از نابسامانيها و درد و رنجهايي كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هواپرستي و انحصارطلبي به وجود ميآيد و آسمان زندگي را تيره و تار ميسازد در امان است.
علامه طباطبايي در اين باره مينويسد: «حيات» به معناي جان انداختن در چيز و افاضه حيات به آن است، پس اين جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اينكه خداي تعالي مومني را كه عمل صالح كند به حيات جديدي غير از آن حياتي كه به ديگران داده، زنده ميكند و مقصود اين نيست كه حياتش تغيير ميكند؛ مثلا حيات خبيث او را مبدل به حيات طيبي ميكند كه اصل حيات حيات عمومي باشد و صفتش را تغيير دهد؛ زيرا اگر مقصود اين بود كافي بود بفرمايد: «ما حيات او را طيب مي كنيم»، ولي اينطور نفرمود؛ بلكه فرمود: «ما او را به حياتي طيب زنده ميسازيم» (طباطبايي، محمدحسين، تفسيرالميزان، ج12، ص491)
علامه در جاي ديگر نوشته است: [حيات طيبه] حياتي است واقعي و جديد كه خداوند آن را به كساني كه سزاوارند افاضه ميفرمايد و اين حيات جديد و اختصاصي جداي از زندگي سابق كه همه در آن مشتركند نيست؛ در عين اينكه غير آن است، همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس كسي كه داراي آنچنان زندگي است دو جور زندگي ندارد؛ بلكه زندگياش قويتر و روشنتر و واجد آثار بيشتر است.(پيشين، ص493)