تبری؛ حقیقت و طریقت
شیوههای مختلف تبری زبانی(بخش دوم)
عباسعلی مشکانی سبزواری
در بخش نخست این نوشتار، حقیقت تبری با محورهایی مانند تبری در لغت و اصطلاح، فلسفه تبری و مراتب تبری بررسی و تبیین شد. نوشتار حاضر به تبیین ادامه بحث تبری زبانی، «لعن» در قرآن و سیره معصومین(ع) و طريقت تبری در سيره عملي و تعليمي ائمه طاهرین(ع) میپردازد.
***
ب) نفرين: نفرین به معنای دعای منفی در حق دیگری است. در فرهنگهای لغت «نفرین» معادل کلمات مختلف و متعددی قرار گرفته است: از قبیل: لحی، نقر، ویل، ثبر، رجم، ضبع و... (ر.ک. فرهنگ ابجدی، ص122، 196، 253، 266، 271، 278، 425، 566 و ...) بدیهی که این واژگان جزو مصادیق نفرین بوده و وجه مشترک تمامی آنها استعمال برای دعای منفی (نفرین) در حق دیگری میباشد. نفرین یکی از راههای صحیح بیان برائت و انزجار نسبت به مخالفان و دشمنان است. نفرینهای گوناگونی از زبان خداوند متعال، پیامبران و اولیای الهی نقل شده است. در ذیل به چند مورد اشارتی میرود: «و قال نوح ربّ لاتذر علی الارض من الکافرین دیّاراً» «نوح گفت: خدایا! هیچ کافری را بر زمین باقی مگذار». (نوح ـ 26). «تبّت یدا ابیلهب و تب» «دو دست ابیلهب بریده و مرگ بر او باد» (مسد ـ 1). پیامبر(ص) معاویه را، هنگامی که از دستور حضرت سرپیچی کرده بود، چنین نفرین نمود: «اللهم لا تشبع بطنه؛ خدایا! شکمش را سیر مگردان.» (بحارالانوار، ج 44، ص 76)حضرت علی(ع) مغیره بن أخنس را چنین نفرین نمود: «اُخرج عنّا أبعد الله نواک» «بیرون شو، خداوند خیرت را دور دارد.» حضرت زهرا(س) نیز یکی از صحابه را که حق حضرتش را بازپس نداد، چنین مورد خطابه قرار داد: «والله لأدعونّ الله علیک فی کلّ صلاه اُصلیها؛ به خدا سوگند در هر نمازی که میخوانم، تو را نفرین خواهم کرد.» (بصائر الدرجات، ص 269)در واقع شخص با استفاده از نفرین نسبت به غیرخودی اعلان برائت کرده، میکوشد تا بطور رسمی او را از حریم خود، اندیشهها و رفتارش دور سازد. بطور طبیعی هر انسان متعهدی میکوشد تا اندیشهها و رفتار پسندیده و هنجاری در جامعه گسترش یابد و به عنوان وظیفه شرعی بر خود فرض میبیند که آن را افزون بر گسترش، عملیاتی کند. این تلاش تا آنجا که امکان دارد به شکل توصیه و روشنگری انجام میشود و به عنوان امر به معروف و نهی از منکر تجلی مییابد، ولی هرگاه این باور در او تقویت شود که منکر و زشتیهای اعتقادی و ناپسندیهای اجتماعی و اخلاقی و رفتاری یک فرد چنان عمیق شده که دیگر قابلیت بازگشت فراهم نیست و شخص در جهل مرکب قرار گرفته است، به شکل دعایی از خدا میخواهد که شرّ او را از جامعه دور سازد و با نابودی و یا دور کردن چنین افکار و رفتار نابهنجاری از جامعه، زمینههای گمراهی دیگران را از بین ببرد.
ج) لعن: لعن در لغت به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد، در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیق است، و اگر از انسان باشد، به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیراست.(المفردات، ص 471) طرد از رحمت عموماً، و رحمت الهی خصوصاً، معنای مبناییتری برای این واژه میباشد.(طریحی، همان، ج 6، ص 309)برخی نیز لعن را با نفرین و سب یکی قلمداد کردهاند.(ابن اثیر، مبارک بن محمد،النهایه، ج 4، ص 255) اما چنان که روشن شد، این واژگان هر کدام بار معنایی خاص خود را داشته و بالتبع حکم اخلاقی و شرعی مختص به خود را دارد.
1. لعن در قرآن
خداوند متعال در قرآن کریم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این حدّ به کار بردن این واژه فی حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن است. با بررسى آيات لعن در قرآن، در مييابيم كه 18گروه يا فرد در قرآن لعن شدهاند: يهوديان(بقره، 88-89؛ نساء، 46؛ مائده، 13،60، 64، 76)، كتمان كنندگان ادلّه روشن هدايت الهی (بقره، 159)، كسانى كه به دروغ ادعاى برحق بودن ميكنند(آل عمران، 61)، كسانى كه بعد از ايمان آوردن كافر شوند(آل عمران، 87 – 88)، اصحاب سبت [كسانى كه از دستورات پيامبر با حيلههاى شرعى تخلف كنند](نساء، 47)، هر كس از اهل كتاب كه به قرآن ايمان نياورد(نساء 47، 51-52)، كسى كه مؤمنى را به صورت عمدى به قتل رساند(نساء، 93)، ابليس(نساء، 118؛ حجر، 34؛ احزاب، 78)، كسانى كه با تفكر نادرست خود به مردم ستم ميكنند(هود، 18-19؛ اعراف، 144)، مشركان و كافران و منافقان(توبه، 68؛ محمد،33-20؛ فتح، 6)، قوم عاد و فرعون به دليل پيروى از رهبران ستمكار خود(هود، 59-60، 96-98)، نقض كنندگان پيمان خدا، قاطعان پيوندهاى الهى و مفسدان در زمين(رعد، 25؛ محمد، 22)، شجره ملعونه (مقصود از شجره ملعونه «بنی امیه» هستند.(المیزان، ج 3، ص 188)) (اسراء،60)، مردى كه به همسرش تهمت زنا بزند(نور، 7)، كسى كه به زنان پاكدامن تهمت زنا بزند(نور، 23)، كسانى كه خدا و پيامبر را اذيت كنند(احزاب، 57)، ستمگران(غافر، 52)، دوزخيان(اعراف، 37، 68). آنچه آشکار است و گروههای مختلف فوق در آن اشتراک دارند، ظلم، زشتی و پلیدی است و ظلم(به خود و یا به غیر) جرثومهای است که تمامی این گروهها را به یکدیگر پیوند میدهد.
2. لعن در سیره اهلبیت(ع)
کاملاً واضح است که سیره اهل بیت(ع) منطبق با احکام و قوانین قرآن کریم است، لذا وقتی در قرآن کریم لعن بر ظالمین و بر دشمنان حق و حقیقت و تبری از کفار و منافقین و بیزاری از آنها یک اصل خدشهناپذیر قلمداد شده است و البته شیوههای صحیح آن را نیز آموزش قرار گرفته است، سیره اهلبیت(ع) نیز قطعاً چنین خواهد بود و این سیره به خوبی از احادیث و روایات آن ذوات مقدسه قابل کشف و استخراج است. البته بدیهی که زمان، مکان و شرایط در تعیین نوع برخورد و شیوه برائت جستن از طرف مقابل بسیار تاثیرگذار است. چه اینکه گاهی ضرورت کتمان و تقیه ایجاب میکند که شیوهای خاص از تبری را در پیش گیریم. چنانکه گاهی نیز شرایط به گونهای است که مثلاً تبری عملی تاثیر بیشتری از تبری زبانی دارد و باید بوسیله تبری عملی اقدام کرد. چنانکه در جنگ صفین حضرت علی(ع) یاران خویش را از وادی تبری زبانی به تبری عملی سوق دادند. در ادامه در این مورد بیشتر سخن خواهیم گفت.
فصل دوم: طريقت تبری [سيره عملي و تعليمي معصومين(ع)
حضرات معصومین(ع) در عین اهتمام به مقوله تبری و لعن، در برخی مواقع و شرایط و نیز در مورد بعضی افراد، شیوه احتیاط، تقیه و کتمان را پیشه ساخته و از لعن صریح و علنی ایشان نهی نمودهاند. در این قسمت به شناسایی سیره عملی و تعلیمی ائمه معصومین(ع) در این زمینه میپردازیم.
1) تشویق به تبری عملی و منع از اصرار بر تبری زبانی
سیره عملی ائمه(ع) نشان میدهد که ایشان بر روی تبری قلبی و عملی تأکید بیشتری داشتهاند؛ چنانکه در اثنای جنگ صفین، آنجا که اصحاب حضرت علی(ع) به لعن و سبّ معاویه و سپاه وی پرداختند، حضرت علی(ع) با این عمل ایشان مخالفت نمودند: «عبدالله بن شریک میگوید: (در روز صفین) حجربن عدی و عمر بن حمق، آشکارا به برائت و لعن شامیان پرداختند. حضرت علی(ع) پیام فرستاد و آنها را از این کار باز داشت. آنها نزد حضرت آمدند و پرسیدند:ای امیرالمومنین! آیا ما برحق نیستیم؟ حضرت فرمود: هستیم. پرسیدند: آیا آنها اهل باطل نیستند؟ فرمود: هستند. گفتند: پس چرا ما را از شتم و لعن آنها باز میداری؟ حضرت فرمود: من خوش ندارم که شما لعنکننده و شتمکننده باشید که ایشان نیز شما را شتم کنند و بیزاری بجویند».(وقعه الصفین، ص 103) و در ادامه به ارائه راهکاری مناسب و کارساز پرداخته، فرمودند:«اما اگر بدی عمل آنها را گوشزد نمایید و سیره و عمل ناپسند آنها را برشمرده، متذکر شوید، هم سخن به صواب گفتهاید و هم دارای عذری موجه هستید و چه نیکوست به جای نفرین و لعن آنان، چنین دعا کنید: خدایا جان ما و ایشان را حفظ کن و بین ما و ایشان را اصلاح نما... این برای شما و نزد من بهتر و نیکوتر است». (همان)
در حقیقت حضرت اصحابشان را از وادی تبری زبانی، لعن و دشنام، به سوی تبری عملی و بیان عملکرد مخالفان راهنمایی میکند تا مردم با اطلاع از رفتار و کردار دشمنان خود به قضاوت بنشینند. اصحاب گرانقدر حضرت نیز، اوامر ایشان را به گوش جان شنیدند و خریدند: فَقَالَا يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ نَقْبَلُ عِظَتَكَ وَ نَتَأَدَّبُ بِأَدَبِكَ؛ اصحاب گفتند:ای امیرالمومنین! موعظهات را قبول میکنیم و در عمل از سیره و روش شما پیروی میکنیم. (همان)
راهکار همساز با قرآن: راهکار پیشنهادی قرآن نیز، نهی از تبری زبانی به شیوه غیرصحیح بوده و عواقب آن را گوشزد مینماید: «ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم» «مشرکان را دشنام ندهید و سبّ نکنید، تا آنها نیز از روی جهالت خداوند را ناسزا نگویند». (انعام ـ 108)
آیه فوق به صراحت از «سبّ» که از جمله مصادیق تبری زبانی است، نهی فرموده، عواقب ناگوار آن را گوشزد مینماید. نکته قابل ذکر پیرامون آیه اینکه شاید برخی ادعا کنند قرآن لفظ «سب» را بکار برده و در واقع از سب نهی نموده، و شامل لعن نمیشود. اما چنانکه در علم اصول فقه مطرح است، آیه فوق منصوص العله است، یعنی علتِ نهی را ذکر نموده است و علت ذکر شده، شامل نظایرِ سب نیز میشود. توضیح اینکه قرآن از سب مشرکین نهی نموده، تا آنها به خدای بزرگ ناسزا نگویند، لذا مقصود جلوگیری از ناسزاگویی به خداوند است، پس هرآنچه که نتیجه آن ناسزاگویی به خداوند باشد، ارتکاب آن ممنوع است: و إذا كانت الآية قد تعرضت لموضوع سب المشركين و آلهتهم، فإننا نستوحي منها المبدأ الذي يدعو إلى الكف عن أيّ نوع من أنواع السباب الذي يؤدي إلى ردود فعل سلبيّة، في أيّ موقع من مواقع الصراع الفكري و الديني و السياسي و الاجتماعي، للحيثيات نفسها التي تفرض النهي في مورد الآية.(تفسير من وحي القرآن، ج 9، ص 268)
علامه طباطبایی(ره) نیز در تفسیر آیه فوق مینویسد: این آیه یکی از ادبهای دینی را خاطر نشان میسازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده و دستخوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمیشود، چون این معنا غریزه انسانی است که از حریم مقدسات خود دفاع نموده، با کسانی که به حریم مقدساتش تجاوز کنند به مقابله برخیزد و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزا به مقدسات آنان وادار سازد، و چون ممکن بود مسلمین به منظور دفاع از حریم پروردگار بتهای مشرکین را هدف دشنام خود قرار داده، در نتیجه عصبیت جاهلیت، مشرکین را نیز وادار سازد که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند، لذا به آنان دستور میدهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت ربوبی توهین کنند، در حقیقت خود مومنین باعث هتک حرمت و جسارت به مقام کبریایی خداوند شدهاند. از عموم تعلیلی که جمله کذلک زینا لکل امة عملهم آن را افاده میکند، نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی استفاده میشود. (الميزان في تفسير القرآن، ج 7، ص 314)
نکته دیگر اینکه دامنه ناسزاگویی به خداوند شمول دارد، و ناسزاگویی به اولیای الهی نیز، داخل در ناسزاگویی به خداوند است: عمر طیالسی گوید: از امام صادق(ع) در مورد آیه «ولاتسبوا» سؤال کردم. حضرت فرمود:ای عمرو! هیچ دیدهای که کسی خدا را دشنام بگوید! مقصود از دشنام به خدا، دشنام به اولیای خداست، زیرا هر کس ولی خدا را دشنام دهد، خدا را دشنام داده است.(مستدركالوسائل، ج 12، ص 306)