یکی از خوبیهای آمریکا!(نگاه)
علی اکبری
یک اصل منطقی و معقول که مورد پذیرش همگان قرار دارد این است که «ادل الدلیل علی امکان شی وقوعه او وجوده» یعنی بهترین دلیل برای وجود شیء و یا وقوع یک رخداد، واقع شدن آن است؛ زیرا وقتی امری واقع شد و یا موجود شد، دیگر نمیتوان آن را انکار کرد مگر اینکه فرد منکر از سلامت کافی برخوردار نباشد. نقل است که در شهری، همه افراد بیماری چشمی دوبینی داشتند و به این موضوع شهره آفاق بودند. شبی کودکی از ساکنان این شهر به پدر خود گفت: پدر! این چه تهمتی است که دیگران به ما میزنند که ما همه چیز را دو تا میبینیم. اکنون دو ماه در آسمان است و ما نیز چون همگان این دو ماه را میبینیم و چهار ماه در آسمان نمیبینیم! این مثال، حکایت برخی خود عاقلپندارانی است که دیگران را به سفاهت متهم کرده و خود را مبرا از عیب و نقص میدانند. دیگران را نفهم و نادان و لرزان میپندارند و خود را مدبّر و معقّل.
از جمله مواردی که در دعوای این گروه با قاطبه ملت در جریان است ماجرای بدعهدی آمریکا و عدم امکان مذاکره و رابطه با این شیطان اکبر و مصداق اتم استکبار است. ملت ایران برای اینکه به آمریکا بدبین باشد، نیازی به دلیل ندارد چراکه تنها با یک مرور ساده و اجمالی بر حوادث سده اخیر، مسائل مختلفی را میتواند برشمارد که آمریکا از روبهرو یا پشت سر به ملت ایران خنجر زده و زهر خود را ریخته است. از زمانی که هنوز سخنی از قیام و انقلاب ملت ایران به رهبری حضرت روح خدا نبود تا هماکنون که نزدیک به چهل سال از عمر این انقلاب میگذرد. از ماجرای کودتا علیه حکومت مصدق تا قانون کاپیتولاسیون، از به یغما بردن منابع و منافع ایران، تلاش برای مقابله علیه انقلاب ایران قبل از پیروزی، بازگرداندن شاه فراری به قدرت، تجزیه کردن ایران با حربه حمایت از گروهکهای تجزیهطلب؛ ماجرای صحرای طبس، کودتای نوژه، نقض توافقنامه الجزایر، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، تحریمهای گسترده علیه ایران، حمله به هواپیمای مسافربری، حمایت از فتنهگران در ماجرای فتنه 78 و 88 و تا هماکنون که علیرغم تعهد مکتوب در توافق برجام شاهد بدعهدی و فریبکاری آمریکا هستیم حتی یک مورد نیز نمیتوان پیدا کرد که آمریکا قدمی به نفع ایران برداشته باشد. اگر این بررسی را به خارج از مرزهای جغرافیایی کشورمان توسعه دهیم، حکایت همان است که با ایران بوده است یعنی سابقهای توأم با تجاوز، خشونت، استکبار و استعمار و بردگی ملتها. از استفاده از بمب هستهای علیه مردم دو شهر هیروشیما و ناکازاکی، قتلعام و جنایات در ویتنام، سرنگون کردن حکومتهای مردمی در کشورهای مختلف ازجمله سرنگونی دولت آلنده در شیلی، حمایت از حکومتهای سلطنتی موروثی کشورهای مرتجعی چون عربستان، فضاحتهای زندانهای ابوغریب و گوانتانامو و زندانهای مخفی در اروپا و هزاران ماجرای دیگر که در تمام آنها باز هم یک نقطه و نکته مثبت را نمیتوان مشاهده کرد. اگر این حکایت را در داخل آمریکا رصد کنیم اوضاع نهتنها بهتر نیست بلکه وحشتناکتر خواهد بود. تبعیض نژادی گسترده بهگونهای که در گذشته، شعار معروف «ورود سگ آزاد، ورود رنگینپوستان ممنوع» آذینبخش ورودی تمام اماکن این کشور بودند تا سال اخیر میلادی که شاهد تظاهرات گسترده مردمی در اعتراض به کشتار سیاهان توسط پلیسهای فاسد بودهایم هیچگاه این تبعیض نژادی رفع نشده است. مردمی که بسیاری از ایشان زیرخط فقر زندگی کرده و در میان زبالهها، به دنبال لقمه نانی برای زنده ماندن میگردند و علیرغم شعارهای دولت، از بیمه محروم هستند. از مردمی که بعد از هر طوفان، بدون هرگونه کمک دولتی، سرپناهی جز آسمان آبی ندارند و انتظار ایشان برای همراهی دولت برای رفع خرابیها، هیچگاه به سرانجام نمیرسد تا آنانی که بهمحض تأخیر در بازپرداخت اقساط وامهای مسکن خویش، خود را خیابان خواب میبینند و با توقیف خانه و اثاثیه مواجه میشوند. از آمار بالای قتل و جنایت در این کشور تا بیاخلاقیهایی که تنها گوشهای از آن در مناظرات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بر همگان آشکار شد. از سیستم مسخرهای که برای انتخاب رئیسجمهور در این کشور وجود دارد بهگونهای که فرد دارای آرای بیشتر، محکوم به شکست میشود تا هر موضوع دیگری که بخواهید آن را رصد کنید هیچ نکته مثبتی در این حکومت استکباری وجود ندارد. بله یک استثنا وجود دارد. یک درصد از سران صهیونیستی که با هدایت کارتلهای بزرگ در مناصب قدرت حضور دارند و با رفتارهای طاغوتی خویش، خون 99 درصد مابقی را در شیشه میکنند و یک سیستم تبلیغاتی که با عقبهای چون هالیوود و غولهای رسانهای جهان، این سیستم فاسد و فاجر را آرایش و بزککرده به مردم جهان نمایش میدهد. با این وصف خوب است آقایانی که دیگران را بهواسطه انزجار از آمریکا محکوم کرده و آنان را بیتدبیر معرفی مینمایند و اعلام میدارند که رابطه ما با آمریکا رافع و حلال تمام مشکلات و معضلات است، یکی از خوبیهایی که آمریکا در حق ملت ایران و دیگر ملتها روا داشته است بیان کنند تا مشخص شود که ملت ایران به کدام دلخوشی، دلیل و منطق باید سنگ برقراری رابطه با آمریکا را به سینه بزنند. حکومتی که بدون هرگونه قانون و مبنای حقوقی، مانع خرید سوخت بیست درصد هستهای کشورمان شده و به بهای مرگ صدها هزار بیمار سرطانی کشورمان- بهواسطه به اتمام رسیدن سوخت راکتور هستهای و عدم امکان تولید داروهای ویژه - حاضر به تحویل سوخت هستهای به کشورمان نبود و تلاش داشت این حربه غیرانسانی را واسطه منافع خویش کند، تفاوتی با سپاه عمرسعد که آب را بر فرزند رسول خدا بست، دارد؟ آیا مدعیان تعقل و تدبیر این موارد را بهعنوان محاسن و خوبیهای آمریکا میدانند و یا اینکه ایشان نیز در خفا با این حقایق موافقند و در مقابل این منطق و استدلال دلسوزان نظام و مردم، ساکت و خموشاند و دستبسته و تنها زمانی که در علن قرار میگیرند برای به دست آوردن دل دشمن یا پوشاندن ناکارآمدی خویش، این موضوع را بهانهای قرار میدهند تا مجبور به پاسخگویی به تعهدات و قولهایی که به ملت دادهاند، نباشند؟ عروس خوشرقص، کجی زمین را بهانه نخواهد کرد! انسانهای بزرگ در سختترین شرایط بااتکال به یگانه قادر متعال و با تمسک به اراده و نیروی خویش، راه مفر و گریزی مییابند و انسانهای حقیر با فراهم بودن تمام شرایط، بازهم بهانهای پیدا خواهند کرد. اگر قرار بود در جنگ صدام و رژیم بعث علیه کشورمان، تحریم را بهانهای برای نجنگیدن کنیم، آیا اکنون ایرانی وجود میداشت که بخواهیم در خصوص نحوه اداره آن تصمیم بگیریم؟ آیا شاهان قاجار، گونه دیگری حکومت میکردند که تا روس یا انگلیس، اخمی میکردند به بهانه نداشتن امکان مقابله و بهمنظور تداوم خویش، بخشی از خاک کشور را تقدیم میکردند. یکزمانی خاک کشور تقدیم میشد و اکنون برخی از آقایان شرف، غیرت و داشتههای مادی و معنوی ملت بزرگ ایران را برای تقدیم به خصم آماده کردهاند. اگر برفرض محال و بهزعم این آقایان، قرار بر نابودی ما در جنگ موهومی است که سایه آن از سر کشور دور شده است چرا به جای مقابله با دشمن، راهکار تسلیم و یا خودکشی مطرح میشود؟ آیا هزاران مورد کشتارهای انجام شده توسط انسانهای بیشرف بعد از دادن امان به تسلیمشدگان در تاریخ، برای عبرتآموزی این آقایان کافی نیست؟ آمریکا آنقدر از ایران و ایرانی جماعت ضربه خورده است که نهتنها به امان او دلخوش نباشیم بلکه یقین داشته باشیم که با قطعه قطعه کردن و سوزاندن تمام جماعت کشور نیز مصیبت او تسکین نخواهد یافت. البته به کوری چشم آمریکا که به کفِ ناپایدار روی موج دلخوش کرده، آنچه ماندنی است موجهای خروشانی از نسل آینده و نوجوانان این کشور است که بخشی از آن در راهپیمایی 13 آبان به خیابانهای ایران آمدند و نشان دادند امید آمریکا به پیران خسته و از راه ماندگانی که هزارفامیل خویش را مقدم بر ملت داشته و یا در کاخهای شیشهای به تفاخر به ملت مشغولند، ثمری در پی نخواهد داشت و آینده از آن ملت ایران است. بگذار در جبهه باطل، اوباما و جان کری و دیگر اذناب و اعوان او دلخوش باشند و به صهیونیستها وعده دهند که 15 سال دیگر، ایران متمایز از اکنون خواهد بود و نسل جوان امروز ایران، آینده همراه با آمریکا را ترجیح میدهد؛ از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، گذشتگان ایشان که اکنون در زبالهدان تاریخ جا خوش کردهاند، وعدههای شش ماهه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران میدادند و این آقایان مفلوک که خود به ناتوانی خویش واقفند وعده خود را به مهلتی معین کردهاند که احتمالاً خودشان نیز آن زمان زنده نخواهند بود تا قرار بر پاسخگویی به این بلوف و وعده سر خرمن خود باشند. در اینسو و در جبهه حق و حقیقت، البته ما یقین داریم که در 25 سال آینده، موجودی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت.