عذرخواهی و حلالیتطلبی آداب و آثار آن
حسین کریمان
اسلام دین رحمت و مهربانی است. اما این بدان معنی نیست که انسان از وعیدها و تهدیدیهای خداوند نهراسد و نسبت به حقالله و حقالناس کوتاهی کند و جرات نماید که در پیشگاه عظمت الهی گفتاری و رفتاری داشته باشد که به معنای حلال کردن حرام خدا و حرام کردن حلال خدا باشد. بسیاری از مردم از روی علم و عمد یا جهل و خطا و اشتباه، گناهی میکنند و حق خدا و خلق را نادیده گرفته و از حدود خود تجاوز میکنند. اینان میدانند که گناه و خطایی کردهاند، ولی نمیدانند چگونه از آثار و تبعات و پیامدهای آن رهایی یابند. نویسنده در این مطلب آداب و آثار حلالیتخواهی در حقالله و حقالناس را براساس آموزههای اسلام تبیین کرده است.
***
مفهوم حلالیتطلبی و عذرخواهی
واژه «حل» به معنای باز کردن است. وقتی چیزی بسته و محدود باشد، برداشتن آن محدودیت و گره را به معنای حلال میگویند. در قرآن واژه حل به معنای باز شدن گره از زبان در آیه 27 سوره طه یا کاری و چیزی مانند عقد ازدواج و تعهدات آنان (احزاب، آیه 50) و همچنین در آیه 2 سوره مائده به معنای برداشتن محدودیتهای وضع شده از سوی خداوند برای معتمر و حاج در عمر و حج به کار رفته است. از همین رو وقتی سخن از حلال شرعی میشود مراد هر چیزی است که از سوی خداوند قید و بندهای آن برداشته شده و خداوند مجوزی برای تصرف و ورود به آن محدوده را فرمان داده است. از این نکته دانسته میشود که اصل در فرهنگ اسلامی، جواز و حلالیت نیست، بلکه اصل وظیفه و تکلیف است. بر این اساس اسلام، تکلیفمدار و تکلیفمحور است و انسان تا یقین نکرده نباید خود را آزاد و رها از تکلیف بدانند؛ زیرا خداوند فرموده ما انسان و جن را برای عبادت آفریدهایم (ذاریات، آیه56) و شکی نیست که عبادت بایدها و نبایدهایی است که در قالب واجب و حرام و مستحب و مکروه بیان شده است؛ زیرا تنها انسان از طریق شریعت و تکالیف و وظایف شرعی است که میتواند به تقوایی دست یابد (بقره، آیه 21) که انسان را خدایی (بقره، آیه 138) میکند و زمینه را برای خلافت خداوند فراهم میآورد. (آلعمران، آیه 79)
البته باید توجه داشت که آنچه بیان شد در دایره مفهوم حلیت لغوی است نه حلیت شرعی و همچنین در حوزه کلام است نه حوزه فقه؛ به این معنا که در حوزه علم کلام، اصل، تکلیفمداری و تکلیف محوری بشر است و انسان باید تحقیق و تفحص کند تا بداند چگونه میتواند تکالیف عبادی خود را که هدف آفرینش مخلوق است انجام دهد؛ اما در حوزه فقه اصل، حلیت است؛ زیرا خداوند در آیات قرآن فرموده است که همهچیزها برای انسان حلال شده مگر خلاف آن در قانونی بیان شده باشد. (نگاه کنید: بقره، آیات 29 و 168؛ اعراف، آیات 10 و 32؛ یونس، آیه 59؛ نحل، آیه 114؛ سبا، آیه 15).
تحلیل کردن به معنای تجزیه کردن، پاره پاره کردن و موشکافی از همین ریشه حلال به معنای برداشتن قیدها و محدودیتها است. حتی به نظر میرسد که کلمه حلول به معنای ورود در باطن چیزی و در پوشش قرار گرفتن از همین معنا گرفته شده است؛ زیرا ورود در چیزی به معنای حلول نیازمند همان تجزیه و برداشتن محدودیتها برای ورود است. حله به معنای پوشش و پوشاک نیز مربوط به لازم این معنا است و میتوان گفت معنای مجازی آن میباشد.
اما مفهوم اصطلاحی حلالیتطلبی که در عربی از آن با واژگانی چون تحلل و استحلال بیان میشود، به معنای برداشتن قیدها و محدودیتها است؛ زیرا شخص وقتی خطا و گناهی میکند بر خود قید و بندی میافکند که با حلالخواهی از خدا و خلق از آن قید و بند و آثار آن رهایی مییابد.
در روایت است: من نال من رجل شیئا من عرض او مال وجب علیه الاستحلال من ذلک؛ هر کسی به چیزی از عرض و مال دیگری دستدرازی کرد بر اوست از آن مورد حلالیت بطلبد. (مستدرک الوسائل، نوری، ج 12، ص 105).
عذرخواهی و عذرپذیری
یکی از احکام و آداب اسلامی، عذرخواهی و عذرپذیری است. به این معنا که کسی عذر و پوزش میخواهد و دیگری عذرش را میپذیرد و از گناه و خطایش درمیگذرد و عفو میکند. عفو از مقام احسان است و اگر گام فراتر نهد و عذرخواهنده را مورد تکریم نیز قرار دهد، در مقام اکرام خواهد نشست که فراتر از آن مقامی نیست؛ چنان که اهل بیت(ع) از جمله امام حسن مجتبی(ع) این کریم اهل بیت(ع) براساس آیه 72 سوره فرقان عمل کرد و از مرد دشنامگوی شامی نه تنها در گذشت بلکه او را مورد تکریم قرار داد و مهمان خویش نمود از نظر مادی و معنوی حمایتش کرد.
عذر به معنای پوزش، دلیل و بهانه آوردن برای سرپیچی از امری، یا توجیه خطا و گناه خود (فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص 4987) و اظهار اصلاح و توجیه نسبت به خطا یا امر ناخوشایندی است که از انسان صادر شده بگونهای که قبح و کراهت از آن برداشته شود. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج8، ص 70، «عذر».) این یک اصطلاح قرآنی است که خداوند عذرخواهی را یک فرهنگ اسلامی دانسته و خود نیز بدان عمل میکند. (نساء آیات 98 و 99) خداوند به پیامبرش فرمان میدهد: خذ العفو؛ عفو کردن را پیشه خودساز! بنا بر قولی مراد از «العفو» در آیه قبول عذر معتذر و مواخذه نکردن در برابر بدی است. (مجمع البیان، ج4-3 ص 787)
پس کسی که فرمان میدهد که انسان عذرپذیر باشد، خود نیز عذرپذیر است. خداوند در آیاتی از جمله آیه 86 و 91 سوره توبه و آیات 106 و 110 سوره نحل، پذیرش عذر مومنان معذور را از سوی خود به معنای تبلور غفران و رحمت دانسته و بر آن تاکید دارد.
البته باید توجه داشت که عذرخواهی غیر از عذرتراشی و بهانهتراشی و توجیهگری کارهای زشت است؛ زیرا عذرخواه به اشتباه و خطا و گناه خود اقرار میکند و درصدد جبران برمیآید و توبهگر و استغفارجو است، اما بهانهتراش و عذرتراش گریزان از خطا و گناه بودن کار خود بوده و به طور طبیعی آن را تکرار خواهد کرد؛ زیرا گناه و خطا بودن آن را نپذیرفته است.
عذرخواهی و شرایط آن
در آیات و روایات برای عذرخواهی، آداب و شرایطی بیان شده است. از جمله شرایطی که برای عذرخواهی در قرآن بیان شده میتوان به 1- حسن نیت (توبه، آیات 91 تا 93)؛ 2- خلوص و اخلاص (همان)؛ 3- صبر و جهاد برای اصلاح (همان و نیز؛ نحل، آیات 106 تا 110)؛ 4- ترک عذرتراشی و بهانهجویی؛ چنانکه برخی در دنیا و قیامت انجام میدهند (فتح، آیه 11؛ یوسف، آیه 17؛ توبه، آیه 42؛ قیامت، آیات 13 و 15)؛ 5- اظهار پشیمانی (فتح، آیه11)؛ 6- اذن دادن برای عذرخواهی (مرسلات، آیات 34 و 36؛ نحل، آیه 84) و مانند آنها اشاره کرد.
البته میتوان عذرخواهی کسانی را که این شرایط را ندارند رد کرد و نپذیرفت؛ زیرا کسی که بهانهتراشی میکند و یا پشیمان نشده است، پذیرش عذرش نه تنها سودی برای دو طرف ندارد، بلکه موجب گستاخی و جرأتیابی طرف بهانهجو و عذرتراش میشود که جایز و روا نیست؛ چرا که هدف از پذیرش عذر، بازسازی و اصلاح امور و شخص است؛ نه ایجاد بستری برای تجری و گستاخی. (نگاه کنید: نساء آیه 97؛ توبه، آیات 42 و 43؛ چاثیه، آیات 34 و 35).
کسانی که واقعاً عذرخواهی میکنند اگر نمیدانند چگونه عذر بخواهند میتوان به آنان آموزش داد چنانکه حضرت یوسف(ع) برادران را آموزش داد و روش آن را تلقین کرد. (یوسف، آیه89)
همچنین باید به افراد آموخت تا عذر بخواهند و از آن خجالت نکشند و به این شیوه تربیتی و اخلاقی عادت کنند. (یوسف، آیه29؛ مائده، آیات 22 تا 25) عذرخواهی و عذرپذیری موجب میشود تا فرد و جامعه به پاکی و طهارت برتر دست یابند و اصول اخلاقی بر رفتارها حاکم شود. (نور، آیات 27 و 28)
البته در برخی از موارد عذرپذیری از نظر شریعت توجیه بیشتری دارد و باید آن شرایط را بیشتر مورد توجه قرار داد. به عنوان نمونه شرایطی که شخص: 1- گرفتار جهالت (نساء، آیه17؛ انعام، آیه 54؛ نحل، آیه119)، 2- اضطرار و ضرورت (بقره، آیه 173؛ مائده، آیه3؛ انعام، آیه 145)، 3- اکراه و اجبار از سوی دیگری (نحل، آیه 106؛ نور، آیه33)، 4- بیماری (بقره، آیات 183 تا 185 و 196؛ مزمل، آیه 20)، 5- تقیه و ترس (آلعمران، آیه 28)، 6- خطا و اشتباه (بقره، آیه 286؛ نساء، آیه 92)، 7- ضعف و سستی (انفال، آیات 65 و 66؛ توبه، آیات 86 و 91)، 8- ناتوانی (بقره، آیات 184 و 233)، 9- غفلت (انعام، آیه 156؛ اعراف، آیه 172)، 10- فراموشی و نسیان (بقره، آیه 286) و مانند آنها شده باید عذر او را حتماً پذیرفت.
اسلام بر این نکته تأکید دارد که برای اینکه خودتان نیز مورد رحمت قرار گیرید، نسبت به دیگران رحمت داشته باشید. براساس این اصل کسی که عذر دیگری را میپذیرد خودش در شرایط مشابه نیز عذرش پذیرفته میشود. کسی که عذر دیگران را نمیپذیرد باید بداند خداوند نیز عذرش را نخواهد پذیرفت؛ زیرا کاری که عوض دارد گله ندارد. از همینرو گفته شده است: ارحم ترحم؛ رحم کن تا به تو هم رحم کنند.
ضرورت حلالیتطلبی در دنیا
انسان باید پیش از آنکه دست عملش بسته شود در همین دنیا که دستش باز است حلالیتطلبی کند؛ زیرا چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: الیوم عمل بلاحساب و غدا حساب بلاعمل؛ امروز روز عمل است و حسابرسی نیست و فردای قیامت حسابرسی است و جایی برای عمل نیست.
امام جعفر صادق(ع) میفرماید: هر کس به گردن او مظلمه و حقی از حیثیت یا مال برادر دینی خود دارد از او حلالیت بطلبد پیش از آنکه روزی فرا رسد که دیگر نه درهمی (برای جبران آن) وجود دارد و نه دینار! (لئالی الأخبار، ج5، ص233- بحار، ج75، ص243)
پس هر کسی مبتلا به حقی از حقوق بندگان خدا است، باید در همین دنیا حلالیتطلبی کند پیش از آن که دیر شود. از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: هر کسی بر گردن برادر دینیاش ظلم و حقی دارد از او امروز در دنیا حلالیت بطلبد پیش از آنکه به جایی برود که در آنجا دینار و درهم نیست؛ زیرا اگر این کار را نکند از عمل صالحش به همان میزان ظلم برمیدارند و اگر حسناتی نداشته باشد از بدیها و سیئات آن مظلوم برمیدارند و به حساب ظالم میگذارند و کسی که مظالم بسیار بر او جمع شود و به حق توبه کند و بر او سخت باشد که از مظلومان حلالیت طلبد پس باید در همین دنیا بر حسنات خویش بیفزاید برای روز قیامتی که باید در آن قصاص شود و باید بعضی از نیکیهای خویش را که بین او و خداوند است با کمال اخلاص انجام بدهد در جایی که جز خداوند بر آن آگاهی ندارد تا شاید این اعمال، او را به خدا نزدیک کند و به لطف الهی برسد که خداوند آن را برای ارباب ایمان ذخیره کرده تا بدان مظالم بندگان را از آنان دفع کرده و رضایتشان را فراهم آورد. (روحالبیان، اسماعیل حقی ج2، ص167؛ و نیز نگاه کنید: تفسیر القرطبی، ج16، ص338)
از نعمتهای خداوند به این امت آن است که اگر کسی گناهی کرده که از حقوق الهی است مانند زنا تا زمانی که کسی مطلع نشده و شرایط حد فراهم نیامده میتواند بدون اقرار پیش کسی و تنها با توبه نزد خداوند با خلوص نیت، خودش را پاک کند و حد و عذابی برایش نباشد. بنابراین نیازی نیست که انسان در هر خطا و گناهی جار بزند، بلکه جار زدن و مطرح کردن آن، به عنوان اشاعه فحشاء، گناهی دیگر است. (نور، آیه19) در روایت است: حضرت امام باقر(ع) فرمود: هر شخصی حقی را پایمال و یا ستم به کسی روا دارد غیر ممکن است خداوند او را واگذارد. هم کیفر در مالش میکند و هم در جانش؛ ولی گناهی که بین خود و خدا انجام داده (پای کسی در میان نیست) اگر توبه کند خداوند از او میگذرد. (وسائل، جهادالنفس، ص523)
پس توبه و استغفار به تنهایی کفایت میکند. البته در حقوق مالی باید آن را پرداخت کرد و اگر مقدار و میزان و اشخاص آن را نمیداند و نمیشناسد باید به دست مرجع و حاکم شرع مصالحه کند یا رد مظالم بدهد یا اگر توان مالی ندارد باید استغفار کند.
به هرحال هر کسی ظلمی کرد باید از ظلم توبه کرده و حلالیت از مظلوم بخواهد و اگر توانی به هر دلیل نداشت توبه و استغفار برای خود و مظلوم نماید و برای او نیز غفران طلبیده و دعایش کند تا خداوند برایش به عنوان وکیل رضایت بجوید.
از سوی دیگر کسی که عذری خواسته باید عذرش را پذیرفت؛ زیرا حلال کردن نشانهای از رحمت است و چنین شخصی مظهر رحمت الهی خواهد بود. در چنین حالتی باید براساس رحمت عفو کرده و عذرش را بپذیرید؛ زیرا اگر چنین کنید خداوند خود پاداشی برای شخص حلالکننده میدهد و خودش ضامن خواهد شد. چنانکه میفرماید: فمن عفا و أصلح فأجره علیالله؛ هر کسی عفو و بخشش کند و اصلاح امر نماید پس اجر و مزدش بر خدا است. (شوری، آیه40). و اگر طرف مقابل عناد و سرسختی کند و عذر را نپذیرد و حلال نکند، حرجی بر عذر خواهنده نیست چون او وظیفهاش را انجام داده است و عذر نپذیرنده در پیش خداوند باید پاسخگو باشد.
البته انسان لازم نیست در همه مسائل به ویژه اموری که پنهان بوده برود حلالیتطلبی کند که گاه خود این فتنهانگیز و گناهی دیگر است. به عنوان نمونه اگر غیبتی در جایی گفته شده و به اطلاع شخص نرسیده نیازی نیست که حلالیتطلبی کند؛ زیرا خود بیان این خبر، موجب فتنه و مشکلاتی دیگر است. باید استغفار کرد و توبه نمود. امامصادق(ع) میفرماید: از پیامبر(ص) سؤال شد کفاره غیبت چیست؟ حضرت(ص) فرمود: طلب غفران از خدا برای کسی که غیبتش شده میکنی.
انسان باید هر وقت یاد گناه خود از غیبت و مانند آن افتاد استغفار کند، چنانکه شهید اول فرموده است: کفاره غیبت پشیمانی و توبه و تأسف از عمل زشت خودش است و حزن و اندوه در چهرهاش نمایان باشد و در همان حال از خداوند بخواهد تا او را ببخشد. ایشان از پیامبر(ص) روایت میکند که فرموده است:
هر کسی در حق برادرش ظلمی در عرض و مالش داشته باید پیش از آنکه قیامتی برسد که در آن دینار و درهم تاثیری ندارد و در آن روز حسناتش گرفته میشود و به دیگری داده میشود و اگر نداشته باشد از بدیهای آن فرد گرفته و به حسابش ریخته میشود، به فکر جبران باشد. این ظلم شامل بهتان و ذکر عیب در حضورش و همچنین علاقه شخص به اشاعه عیب است هرچند که آن را نگوید و همچنین شامل شنونده آنها و کسی که بدان رضایت میدهد میشود. برای همه این افراد خداوند به عنوان گناه کبیره، عذاب الیم را در دوزخ گفته است. ایشان میافزاید: خداوند به موسی بن عمران وحی کرد که حتی اگر غیبتکننده توبه کند، آخرین کسی است که به بهشت وارد میشود و هنگامی که توبه نکند اولین کسی است که وارد دورخ میشود. (شرح اصول الکافی، الملا صالح المازندرانی، ج 10، ص 10)
به هر حال، اگر غیبت به گوش شخص نرسیده نیازی نیست که از خود شخص حلالیت بخواهد، اما اگر رسیده بهتر است که حلالیت بخواهد و بر غیبت شونده نیز لازم است که عفو کند نه آنکه بگوید عفو نمیکنم و عذر واقعی عذرخواه را نپذیرد. اگر هم دسترسی به هر شکلی نباشد میتواند برای خودش و غیبتشونده استغفار کند.
کسی که توبه نمیکند و استغفار نمیجوید و حلالیت طلبی نمیکند باید از آثار آن بهراسد؛ زیرا در روایت است: حضرت صادق(ع) فرمود هر کس به شخصی ستم روا دارد خداوند یک نفر را برمیانگیزد که با او یا فرزندش و یا با بازماندگانش از نسلش همانطور ستم کند. (وسائلالشیعه، باب جهاد نفس، ص 424)
در برخی دعاها نیز آمده که ما از خداوند متعال میخواهیم که اگر حقالناسی بر گردن ماست خداوند متعال با عنایت خود، آن شخص را از ما راضی بگرداند.
در دعای روز دوشنبه میخوانیم:
«از تو درخواست میکنم ادای حقوق بندگانت را که بر عهده دارم، پس هر بندهای از بندگانت و هر کنیزی از کنیزانت که او را نزد من حقی پایمال شده باشد که در آن به جان یا آبرو یا مال، یا خانوادهاش یا فرزندش ستم روا داشتهام یا غیبتی از او کردهام یا بر اثر میل خود یا خواهش دل یا تکبر یا غضب یا خودنمایی یا تعصب بر او باری نهادهام، این بنده یا کنیزت غایب باشد یا حاضر، زنده باشد یا مرد و دستم کوتاه شده و وسعم نمیرسد از پرداخت آن حق یا طلب حلالیت از او، از تو میخواهم ای کسی که رفع نیازها در اختیار اوست و آن حاجات در مقابل مشیت او اجابتپذیر و به جانب ارادهاش شتابانند که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و آن بنده را که بر او ستمی کردم هرگونه که خواهی از من راضی گردانی و از جانب خود مرا رحمت عطا نمایی، چه اینکه آمرزیدن از تو نکاهد و بخشیدن به تو زیان نرساند، ای مهربانترین مهربانان.» (مفاتیحالجنان، باب اول، فصل سوم، در ذکر دعاهای ایام هفته، دعای روز دوشنبه.)
از این دعا امکان پادرمیانی خدا و راضی کردن شخصی که حق وی ضایع شده استفاده میشود زیرا دعا نسبت به امر محال صورت نمیگیرد و اگر چنین دعایی صوتر گرفته دلالت بر امکان چنین کاری دارد.
حلالیتخواهی در حق مالی
قاعده تلف مال غیر میگوید که اتلاف کننده ضامن است: من اتلف مالالغیر فهو له ضامن. ریشه این قاعده روایاتی چند از جمله روایتی از امام صادق(ع) است که میفرماید: من اضر بشی من طریق المسلمین فهو له ضامن؛ هر کس در مسیر مسلمانان، زیان پدید آورد، ضامن است. (وسائلالشیعه، شیخ حر عاملی، ج 19، ص 179، ح 2) همچنین آن حضرت(ع) در مرسله معتبر ابن عمیر فرموده است: کل اجیر یعطی الاجر علی ان یصلح فیفسد فهو ضامن؛ هر اجیری که به او مزد پرداخته میشود تا کاری را به سامان رساند، ولی او آن را تباه سازد، ضامن است. (وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 13، ص 271) پس اگر کسی شیشه مردم را شکست و براساس قاعده تلف و اتلاف باید با هر طریقی از جمله جبران خسارت، حلالیت بطلبد.
در روایت است: مردی از قبیله نخع گفت به حضرت باقر(ع) عرض کردم من از زمان حجاج تاکنون همواره فرماندار و والی بودهام آیا توبهام پذیرفته میشود؟ حضرت جواب نفرمود. مرتبه دوم تکرار کردم. فرمود نه، پذیرفته نمیشود مگر هرکسی بر تو حقی دارد حق او را به خودش برگردانی. (وسائل الشیعه، جهاد نفس، ص 524).
حضرت صادق(ع) فرمود: هرکس به شخصی از نظر مال یا عرض و یا آبروی او ستم روا دارد واجب است طلب گذشت و حلیت نماید و ذمه خود را بری کند از آنچه نسبت به او کرده. هرگاه صاحب حق مرده باشد برائت و آزادی ذمهاش به این است که مال را به ورثه او بدهد و نیز توبه کند از آنچه کرده و واقعا پشیمان از این کار شود. (مستدرک الوسائل. ص 343).
به هر حال چنانکه از ادله روایی و قرآنی و دعای روز دوشنبه به دست میآید، انسان باید حلالیت طلبی کند.
این حلالیت طلبی به اشکال گوناگون خواهد بود. از جمله آنها استغفار و طلب غفران برای مظلوم و در حق او و توبه از کار خود است.
کسی که حق معنوی و مادی دیگران را برعهده دارد باید به حلالیت طلبی برود و حقوق مادی را جبران کند و چنانچه هیچ راهی برای یافتن صاحب حق وجود ندارد و یا اطلاعی از او در دست نیست میتواند با اذن و اطلاع حاکم شرع و مرجع تقلید، رد مظالم بدهد. اما در خصوص حقوق معنوی لازم است صادقانه از شخص مظلوم حلالیت بطلبد. و آن فرد هم باید او را حلال کند و عذرش را بپذیرد و چنانچه اگر طرف مقابل سختگیری کند و رضایت ندهد و بگوید من تو را نمیبخشم، چنین شخصی باید بداند که برخلاف رویه خداوند عمل میکند، چون خداوند به بندگانش دستور به عفو و گذشت داده و خود نیز این صفت را در حد اعلا به منصه ظهور رسانده و میرساند، در چنین شرایطی، فرد حلالیت طلبنده نباید نگران باشد زیرا آنچه وظیفهاش بوده صادقانه و خالصانه انجام داده و طرف مقابل باید پاسخگوی عدم پذیرش عذر در پیشگاه خدا باشد.
و با توجه به اینکه توبه واقعی و صادقانه، انسان را همچون روز اول تولد پاک میکند، چنین شخصی پاک میشود و خداوند از خزینه خود در قیامت رضایت مظلوم شاکی را جلب میکند. البته باید توجه داشت همه آنچه در این مقاله در خصوص حلالیت طلبی و عذرخواهی بیان شد به حیطههای فردی و شخصی مربوط میشود و موارد مرتبط با حقوق اجتماعی و ظلمهای کلان اجتماعی که همه افراد جامعه را در برمیگیرد احکام و شرایط خاص خود را دارد که در قوانین جزایی و کیفری به تفصیل بیان شده است.