انتقاد حسن رحیمپور ازغدی از نظام آموزشی کشور
مدارس غیردولتی یک مرتبه به مسابقه اشرافیت تبدیل شد
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در هشتمین جلسه گفتار ماه که در تالار فرهنگ تهران برگزار شد در جمع معلمان بسیجی، به تبیین سخنان رهبر معظم انقلاب که در جمع فرهنگیان در اردیبهشت ماه سال جاری ایراد شده بود، پرداخت. در سخنرانی رحیمپور ازغدی مباحث مهمی همچون آسیبشناسی نظام آموزشی کشور، نقش و تلاش نظام سلطه برای تسلط بر آموزش و پرورش، انتقاد از آموزش تکمحوری زبان انگلیسی در نظام آموزشی، مشکلات و آسیبهای فضای مجازی، نقش ویژه معلمان بانشاط و باانگیزه و ... مطرح شد که به نقل از سایت سازمان بسیج فرهنگیان در ذیل میآید.
متأسفانه در کشور نیازسنجی برای تعیین رشتههای تحصیلی وجود ندارد، استعدادهای افراد متفاوت است و نیازهای کشور بسیار زیاد ولی از بین مشاغل که برخی فراوانی آن را 12 هزار نوع میدانند ما فقط برخی رشتهها را میشناسیم و برای آن متخصص تربیت میکنیم و آنطور که میگویند مثلا بیشترین تعداد مهندس را داریم.
ما تعداد زیادی فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار داریم و این مسئله باید مدیریت عقلانی شود و براساس نیازهای کشور رشتهها تعریف شود زیرا بعضی رشتهها فایدهای ندارد و هر مدرکی ارزشمند نیست، همه افراد باید باسواد باشند منتها مهم آن است که چه سوادی و در چه رشتهای. این مسائل بیست سال قبل مطرح بود، پاسخگوی آن کیست؟ پاسخگوی بیست سال آینده کیست؟
در بعضی کتب مسائل بیفایده مطرح میشود، مثل ماهیهای «میسیسیپی»، طرف ماهیهای اطراف خود را نمیشناسد باید ماهیهای آمریکا را بشناسد، زیرا براساس نیازسنجی و طرح مشکلات کتب و مواد درسی و رشتهها تعیین نمیشود.
مدیریت و نیازسنجی در آموزش و پرورش و آموزش عالی وجود ندارد و این دو وزارتخانه به کرسیهای پژوهشی و علمی و مدیریت فکورانه و عملگرا احتیاج دارند.
هیچ کس نمیداند برای رشتههای مختلف، چرا این تعداد دانشجو جذب میشود، در واقع هیچ برنامهریزی دقیقی برای تعداد جذب صورت نمیگیرد و من خود، از افراد مختلف هم پرسیدهام و گفتهاند در حال بررسی است.
اولین گام نظام سلطه
تصرف آموزش و پرورش است
اولین گام نظام سلطه تصرف آموزش و پرورش است و گلوگاه هر جامعه، آموزش و پرورش آن جامعه است. پس از تسلط استعمار بر ایران و قبل از تشکیل دانشگاه تهران، دانشسرای تربیت معلم تشکیل شد. اولین بورسیههای ما علاقهمند به تحصیل در رشتههای صنعتی بودند، اما آنها را به سوی رشتههای تعلیم و تربیت سوق دادند و پس از جذب در برخی لژها، به گونهای آنها را جاسوس تربیت کردند که خود آنها هم ندانند.
سلطه بر یک ملت در درجه اول از طریق آموزش و پرورش صورت میگیرد و نظام سلطه از این طریق سعی میکند تا اهداف و احساسات و شاکله نسل بعدی را براساس حرکت در جهت منافع خود شکل دهد و این گونه میشود که فرهنگ سلطه را با پول کشور هدف ترویج میدهد و حتی زبان خود را زبان معیار میکند.
زبان انگلیسی یا زبان استعمار
زبان بر حسب نیازهای کشور باید آموزش داده شود و بر حسب برنامهریزی دقیق سنجیده شود. در مستعمرات هر کشوری زبان علم براساس زبان کشور استعمارگر تحت عنوان پیشرفت انتخاب میشد و کشورهای استعمارگر بعد از تصرف و سلطه بر کشورهای دیگر، زبان خود را در آنجا ترویج دادند و اینکه میگویند زبان علم، زبان انگلیسی است سخن غلطی است که یادگار سلطه انگلیسها در ایران است.
اینکه زبان انحصاری زبان انگلیسی باشد از لحاظ اقتصادی و منطقی چه سودی دارد؟ کسی مخالف آموزش زبان نیست، منتها چرا فقط زبان انگلیسی؟ چرا با پول کشور زبان انگلیسی را انحصاری میکنیم آن هم به اجبار، در هیچ کشور اروپایی چنین انحصاری وجود ندارد و از آن سو برای تدریس زبان فارسی باید با التماس و با پول خودمان آن را در کشورهای دیگر آموزش دهیم. باید دید برای پیشرفت اقتصاد و فرهنگ در زمینههای مختلف به چه زبانهایی نیاز داریم تا برای آموزش آن برنامهریزی کنیم.
ادب حضور در فضای مجازی را
آموزش ندادهایم
در فضای مجازی شایعهسازی و دروغ و تهمت ظاهراً لذتبخش است و آموزشی برای مواجهه با فضای مجازی به افراد وجود ندارد. آموزش آشنایی با فضای مجازی وجود دارد اما برای حضور در آن آموزشی داده نمیشود.
با افتخار اعلام میشود که ما عرض باند را افزایش دادهایم و به مناطق دورافتاده هم آن را کشاندهایم، ظاهر آن پیشرفت است ولی باطن چه؟ وقتی برای این مسئله فرهنگسازی نکردهایم، آیا عمل ما خدمت است؟ لولهکشی مهم است اما در آن لوله فاضلاب است یا آب؟ متاسفانه از سوی دیگر از فعالیتهای خودجوش فرهنگی که برخی افراد در فضای مجازی انجام میدهند، نیز حمایت نمیشود و برای این مسئله مدیریت و برنامهریزی نکردهایم.
کشورهای لیبرال هم در عمل خود غیرلیبرالی عمل میکنند مثلا در فرانسه، خانم معلم محجبه را راه نمیدهند ولو بهترین معلم باشد و در فرهنگ لیبرالی خود قائل به مدیریت حضور کسانی هستند که با ارزشهای آنها هماهنگ باشند.
تا بیست سال آینده، چیزی به نام رسانه ملی واحد نخواهیم داشت و شبکههای مختلف مجازی و ماهواره آنقدر زیاد خواهد شد که رسانه ملی واحد، که مرجعیت داشته باشد و بقیه رسانهها در حاشیهاش باشند، وجود و کارایی نخواهد داشت.
حاکمیت فضای مجازی که در آینده بیشتر هم خواهد شد، به معنی این است که یک آموزش و پرورش جذاب در موازات آموزش و پرورش ما فعالیت میکند که اختیارش هم در دست ما نیست و برای این قضیه باید برنامهریزی کنیم.
نوجوانان ما امروز گرفتار فضای مجازی شدهاند و چند ساعت از عمر خود را در آن سپری میکنند و دیگر نظام آموزش و پرورش نهاد بیرقیب و مرجع آموزشی نیست، امروزه حضور مدیریت نشده در فضای مجازی یکی از دلایل مهم طلاق است، در انگلیس هم فیسبوک از عوامل افزایش طلاق اعلام شده است. این نتیجه برای بزرگسالان است و برای کودکان و نوجوانان آثار به مراتب زیانبارتر خواهد بود.
بیشترین مشتری تلگرام ایرانیها هستند اما هرگز آموزشی درباره ادب استفاده و فواید و خطرات این فضا و نرم افزار وجود ندارد.
نشاط و انگیزه معلمان
باید تقویت شود
ما مسائل و مشکلات مالی معلمان را قبول داریم اما معلمان ما در دهه شصت هم چنین بودند ولی اهمیت کار خود را درک کردند و با عشق و انگیزه و علاقه کار خود نتایج مهمی رقم زدند. فیش معلم کجا و فیش بعضیها کجا؟! اما معلم باید با نشاط و علاقه و انگیزه کار کند و به شغل خود عشق بورزد. چنانکه هر فارغ التحصیل دانشگاهی صلاحیت معلم شدن ندارد. معلم شدن صرفا آگاهی و اطلاعات نیست، آموزش برخورد با انسان و علاقه خیلی مهمتر است.
گاهی خداوند رسولی را برای یک روستا با جمعیت کم میفرستاد. جمعیت و کمیت مهم نیست، نفس رسالت مهم است. معلم اگر خسته شود خدا او را عتاب میکند مثل آنچه برای یونس پیامبر اتفاق افتاد. حضرت نوح 950 سال معلم بود و تمام افرادی که خالصانه به او ایمان آوردند، تنها چهل نفر بودند.
نظام آموزشی فرسوده
یادگار سلطه غرب بر ایران
نظامهای کهنه قرن 19 اروپا را برای ما فرستادهاند و ما همچنان براساس آن عمل میکنیم. نظام فرسوده ما نیاز به تحول براساس مبانی خودمان دارد. از زمان رضا میرپنج عمداً و آگاهانه و از بعد انقلاب تا کنون ناآگاهانه این نظام آموزشی جریان دارد. البته هدف گذاریها در سند تحول بنیادین معلوم شده و اکنون زمان اجراست.
پیشاهنگی یک کپیبرداری غربی برای فعالیت اجتماعی دانشآموزان بود و اولین آموزشهای نحوه غرب زده شدن با پیشاهنگی در مدارس شکل میگرفت و اکنون صحبت دوباره از آن بعد از پیروزی انقلاب بازگشت به ارزشهای پیش از انقلاب و ارتجاع است.
مدارس غیردولتی و مسابقه اشرافیت
مدارس غیرانتفاعی قرار بود بار مدارس دولتی را کم کند و بنا این بود که اگر کسانی میتوانند بهتر از آموزش و پرورش دولتی، با بودجه خود دانشآموزان را اداره کنند، ما مانع فعالیت آنها نشویم، اما چون نظارت در آموزش و پرورش و کلاً در کشور ما ضعیف است مسئله مدارس غیردولتی یک مرتبه به مسابقه اشرافیت تبدیل شد و با ایجاد این تصور که آموزش جنبی و اهمیت به دانش آموز در مدارس دولتی پایین است، این مدارس غیردولتی پررنگ شدند و متاسفانه خروجی مناسب هم با وجود شهریههای میلیونی خود نداشتند.
یک طرح خوب برای تربیت اقتصادی کودک در مدرسه
در طرح جالب چند دانشجوی دانشگاه تربیت معلم، تربیت اقتصادی کودک از دوران کلاس اول بررسی شده است و در آن آموزش مفاهیمی چون رزاقیت الهی، برکت، شکرگزاری، قناعت و امانت داری مهمتر از مفهوم مالکیت برای گنجاندن در کتابهای درسی پیشنهاد شده است.
سرفصلهایی چون مصرف کالای داخلی، آموزش خرید و خرید کردن براساس نیاز، درست مصرف کردن، نگرش صحیح به پول و پس انداز، ارزش تولید و ارزش افزوده، درآمد حلال و حرام در این طرح وجود دارد که اجرای آن در تربیت اقتصادی کودکان بسیار مفید و مثبت خواهد بود.