گفتوگو با حسین امیرعبداللهیان
ناگفتههایی از نقش رهبر انقلاب در حفظ امنیت ایران
ده سال بعد از جنگ ۳۳ روزه، الیوت آبرامز، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوره بوش پسر، به صراحت اعتراف کرد که «اهداف جنگ ۳۳ روزه به معادلات منطقهای نیز مربوط بود و تلاش میشد با این جنگ ایران ضعیف و جایگاه اسرائیل در منطقه تقویت شود.» اما پیروزی حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه، همه معادلات آنان را بر هم زد.
بنابراین استراتژی دشمن به سمت «جنگ نیابتی» تغییر کرد تا با این طرح بتوانند امنیت محور مقاومت و بهطور خاص ایران را مخدوش کنند. حالا اما بعد از گذشت چند سال از این طرح نیز به نظر میرسد این پروژه هم به شکست انجامیده است. حسین امیرعبداللهیان، دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بینالملل، یکی از کسانی است که به دلیل مسئولیتی که پیش از این داشت (معاون عربی- آفریقایی وزارت خارجه)، از نزدیک شاهد این تحولات بوده است. در سالگرد پیروزی حزبالله بر رژیم صهیونیستی، پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای گفتوگویی با ایشان ترتیب داده است که خلاصه آن به شرح زیر است:
* با توجه به تقارن این گفتوگو با سالروز پیروزی حزبالله در جنگ ۳۳روزه، اگر بخواهیم پس از چند سال این جنگ و اثرات آن را بررسی کنیم، مهمترین دستاوردهای این جنگ چه بوده است؟
من تصورم این است که مقطع جنگ ۳۳روزه را باید نقطه عطف و سرآغاز تحولی تاریخی و اصیل در جریان مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی دانست؛ چراکه دقیقاً در شرایطی که محور آمریکا و رژیم صهیونیستی تصور میکردند با توجه به قدرت نظامیشان، بر منطقه تسلط دارند و میتوانند یک تغییر اساسی در ارتباط با سیاستهایشان در منطقه ایجاد کنند، ما شاهد جنگ ۳۳روزه و شکست رژیم صهیونیستی بودیم. حقیقتاً این رژیم خودش را برای هر سناریویی آماده کرده بود، الا سناریوی شکست در مقابل جریان مقاومت و حزبالله.
از زبان سید حسن نصرالله شنیدم که در آن زمان یکی از اشارات رهبر انقلاب این بود که مقاومت کنید، وعده خدا حق است و شما در مقابل دشمن مسلحتان پیروز خواهید شد، نه تنها پیروز میشوید، که به قدرت مهمی در منطقه تبدیل خواهید شد. جنگ ۳۳روزه وعده قرآنی و الهی و پیشبینی رهبر انقلاب را کاملاً محقق ساخت.
* وارد مسائل جاری منطقهای بشویم. نکتهای که حتی منتقدین جمهوری اسلامی هم نمیتوانند از آن بگذرند، امنیت داخلی کنونی کشور است. بالأخره این امنیت تا چه اندازه ناشی از استراتژی و نگاه کلان جمهوری اسلامی در تحولات منطقهای بوده است؟
من برای تحولات مرتبط با بیداری اسلامی فرصت داشتم که پنج یا شش بار به مصر سفر کنم. در هر سفری که به مصر رفتم، خودم شخصاً علاقهمند بودم در کنار دیدارهای رسمی، با افرادی که تجاربی در حوزههای سیاسی و فرهنگی مصر دارند، دیدار کنم و نظرات آنها را بشنوم. برای مثال، با مرحوم حسنین هیکل و عمرو موسی ملاقات کردم. مرحوم هیکل، که سالهای آخر عمرش هم بود و خیلی شفاف و صریح و کمتر با ملاحظه سیاسی صحبت میکرد، در اوج بحران سوریه و تحولات مصر، تونس و غیره و در دورهای که هنوز آقای مرسی رئیسجمهور بود، گفتند که نمیخواهم حرفی بزنم که خوشایند شما باشد، بلکه بهعنوان یک متفکر جهان عرب و به عنوان کسی که مسائل را با نگاه عربی تجزیه و تحلیل میکند، میخواهم به شما بگویم من با خیلی از سران کشورهای عربی مانند پدر امیر کنونی قطر، که به «امیر والد» معروف است، رفاقت دارم. او میگفت رهبران جهان عرب باید درک درستی از تحولات داشته باشند، اما امام خامنهای (تعبیر مرحوم هیکل است) در جمهوری اسلامی ایران با یک نگاه عمیق به تحولات منطقه نگاه میکنند و نوع هدایتی که ایشان انجام میدهند، برای ما بسیار آموزنده است. میگفت؛ من دقیقاً تمرکز ایشان را بر مسائلی مانند پیشرفت علمی در کشور و فراتر از آن جهان اسلام، تقویت بنیه دفاعی ایران و مدیریت مسائل منطقه براساس فهمی دقیق، میبینم.
نکته دوم اینکه اگر در مذاکرات هستهای، جمهوری اسلامی ایران توانست به نتیجه برسد، عقبه آن به توانمندیهای دفاعی و علمی و نظام سیاسی مبتنی بر آرای مردم برمیگردد که در منطقه کمنظیر است. اگر ما در مذاکرات هستهای مورد توجه قرار گرفتیم، چه در دوره آقایان دکتر خرازی، دکتر لاریجانی و دکتر جلیلی و چه در دوره آقای دکتر ظریف، به دلیل توجه به افراد نبود، بلکه به توانمندی نظام و قدرت ما برمیگشت که در طول این سالها با درایت رهبر انقلاب افزایش یافته است. عقبه و قدرت نظام در حوزه هستهای، بخشی از قدرت را برای ما تولید کرد. در حوزههای فناوری و علمی هم بخشی دیگر از قدرت ما به وجود آمد. اعتماد عمومی مردم به نظام هم به عنوان یک سرمایه، بخش دیگری از قدرت را تولید کرد. باید گفت که سیاستهای منطقهای ما هم سهم مهمی در تولید قدرت برای ایران داشت. آمریکاییها اگر احساس بکنند دست ما خالی است، نه تنها پای میز مذاکره نخواهند آمد، بلکه با تانک وارد کشورمان میشوند. این دست پُر و این شرایطی که جمهوری اسلامی ایران دارد، در واقع یک منبع قدرت است؛ هم برای مذاکرهکنندگان هستهای ما در آن زمان و هم در هر مقطع دیگر.
* درباره منبع قدرت منطقهای ایران و اثرگذاری آن بیشتر توضیح دهید.
در مسائل منطقه، نباید فراموش کرد که آمریکا افغانستان و عراق را اشغال کرد. سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا صرفاً در سطح رسانه و حمایت سایبری و مجازی نبود، بلکه حضور نظامی سنگین در دو سوی کشور ما (غرب و شرق) پیدا کرد. هدایت درست سیاست خارجی در کشور، که با دقت رهبر معظم انقلاب در مسائل منطقه اتخاذ میشد، خیلی کمک کرد به اینکه تولید قدرت ما در منطقه چند برابر شود. خیلیوقتها در مذاکراتی که با هیئتهای خارجی، اعم از عربی و غربی داشتهام، به صراحت به من میگفتند شما در منطقه دخالت دارید و من بهصراحت به آنها میگفتم خیر، ما در منطقه دخالت نداریم، ما در منطقه نفوذ داریم. ما به نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه افتخار میکنیم. این نفوذ باعث ارتباطات عمیق مردمی در سطوح مختلف بین ما شده و باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار باشد. اتفاقاً این نفوذ، برخلاف رفتار طرف مقابل، باعث کمک به ثبات، امنیت، صلح و رفاه در منطقه شده است.
* پیشنهاد و اصرار طرفهای غربی از زمان مذاکرات برجام تا امروز برای مذاکره در موضوعات منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
تلاشی تقریباً از اواخر مذاکرات هستهای از طرف غربیها شروع شد و در مصاحبهها و اظهارنظرهایشان هم کاملاً مشهود بود که پس از موضوع هستهای، میخواهند به سراغ موضوعات منطقهای بروند. حتی گاهیاوقات من نقلقولهایی از برخی هیئتهای عالیرتبه دیپلماتیک اروپایی میشنیدم مبنی بر اینکه هم ما و هم آمریکاییها اعتقاد داریم از موضوع هستهای بهسرعت میتوان عبور کرد و موضوع مهمتر از موضوع هستهای، مسائل منطقه است. من فکر میکنم در این مقطع، هم آمریکاییها و هم بعضی کشورهای غربی، بهدنبال این بودند که همزمان چندین پرونده جلوی میز باز شود. اما نگاه رهبر انقلاب مشروط نمودن این مسئله و بیان این نکته بود که قرار نیست ما طرح و پرونده جدیدی باز کنیم و همهچیز مشروط و منوط به این است که در همین پروندهای که باز شده است، به یک جمعبندی برسیم و طرفهای مقابل نشان دهند که آیا برای اجرای آن صداقت دارند یا خیر. ضمن اینکه رهبر انقلاب همواره تأکید میکردند که ما هیچ مذاکرهای با آمریکاییها درباره موضوعات منطقه نخواهیم داشت.
* ما از ابتدای بحران سوریه بهنوعی شاهد کمکهای مالی، دیپلماتیک و لجستیکی دو قدرت منطقهای بودهایم. آیا این کشورها در مقایسه با محور مقاومت، به اهداف خود رسیدهاند؟
ما فراموش نکنیم که در تحولات سوریه، جبهه مهمی متشکل از حدود ۸۶ کشور در مقابل جریان مقاومت قرار گرفتند. در همان ماههای اول شروع بحران سوریه، در نشست بهاصطلاح دوستان سوریه در تونس، خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، وقتی بیرون آمد، بهجای اینکه از صلح صحبت کند، اعلام کرد که ما معارضین بشار اسد را مسلح میکنیم. در کمتر از نیم ساعت، سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت عربستان، از جلسه در تونس آمد بیرون و او هم تکرار کرد و گفت: برای سرنگونی بشار اسد، مخالفین او را باید مسلح کرد. کشورهای دیگری از جمله ترکیه و قطر هم هرکدام سهمی در تقویت این روند داشتند. اما نکته مهم این است که آنها با این حمایتهایی که انجام دادهاند، در چه وضعیتی قرار گرفتهاند؟
همانطور که اشاره کردم، در سوریه ۸۶ کشور با همه توان بهدنبال سرنگونی آقای بشار اسد بودند. اکنون در حال پشت سر گذاشتن ششمین سال تحولات سوریه هستیم و آقای بشار اسد بهعنوان رئیسجمهور در جایگاه خودش قرار دارد و مردم سوریه واقعاً ایستادهاند. خانم کلینتون در کتاب خاطراتش میگوید؛ من در ملاقاتهای دیپلماتیک خود، خیلی میشنیدم که همه میگفتند تصور میکردیم ارتش سوریه در کمتر از سه ماه دچار فروپاشی میشود، اما ارتش سوریه نزدیک به شش سال است که تحمل کرده است. نیروهای مردمی سوریه در حفظ کشور و نظامشان نقش مهمی ایفا کردهاند. همه هم معتقدند در کنار ارتش و رهبری و مردم سوریه، نقش مستشاری جمهوری اسلامی ایران و حزبالله بسیار مهم بوده است. در اینجا میبینیم نهتنها هیچ دستاوردی برای جریان مقابل حاصل نشد، بلکه نتیجه سیاستهای نادرست بعضی کشورها مثل فرانسه، که تندترین و داغترین مواضع را علیه امنیت سوریه دنبال میکردند، امروز گریبانگیر خودشان شده است و متأسفانه میبینیم یکی از ناامنترین کشورها در اروپا بهلحاظ تروریستی، فرانسهای است که آن مواضع افراطی را مطرح میکرد. امروز جایگاه فرانسه، سوریه و مقاومت بهخوبی مشخص است.
در یمن، عربستان یک خطای استراتژیک کرد. من این را صراحتاً به آقای عادل جبیر گفتم که شما با تحلیلهای نادرست، دچار خطای استراتژیک شدید؛ البته با همراهی و حمایتهای لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا. عربستان بهعنوان یک کشور اسلامی در منطقه، به یک کشور ضعیف مسلمان در منطقه حمله کرد. تصورشان هم این بود که در کمتر از دو هفته، همه چیز خاتمه خواهد یافت، اما با گذشت بیش از یک سال و چند ماه، اتفاق خاصی در آنجا نیفتاد. وقتی در کلیت منطقه نگاه میکنید، میبینید آن سیاستهای غلط فقط باعث بالا بردن هزینه مردم، افزایش تعداد کشتهها و نابودی زیرساختها در این کشورها شده و به اهداف رژیم صهیونیستی کمک کرده است.
به نظر من، به همین دلیل باید بهدرستی تحلیل کرد و گفت، امروز تروریست تکفیری و رژیم صهیونیستی دو روی یک سکهاند و این سکهای است که نظام سلطه در راستای منافع خودش در حال بازی کردن با آن است. هدف نظام سلطه در راستای تجزیه کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه، تضعیف محور مقاومت، متلاشی کردن امنیت منطقه و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی است. آنها هم هزینههای زیادی در اینجا پرداختهاند، اما خروجیای که امروز بهطور محسوس میبینیم، این است که متأسفانه بازخورد آن سیاستهای غلط به خود این کشورها بازگشته است. البته ما از این بابت خوشحال نیستیم و امیدواریم هرچه زودتر این سیاستها اصلاح شود.
* یکی از سؤالاتی که درباره رفتار و منطق جمهوری اسلامی در قبال تحولات منطقه مطرح میشود، این است که اگر شما دیگر کشورهای منطقه را به عدم دخالت در سوریه دعوت میکنید، چرا خودتان و حزبالله لبنان وارد این مسئله شدهاید؟ از طرفی اگر میگویید قدرتهای غیرمنطقهای نباید در این بحران دخالت کنند، پس چرا روسیه را ترغیب به حضور در سوریه کردید و از این اقدام حمایت میکنید؟
در حقوق بینالملل یک امر شناختهشدهای است که یک دولت میتواند از یک دولت دوست، درخواست کند در موضوعی به او کمک کند. این کمک میتواند در حوزههای امنیتی و دفاعی هم باشد و صرفاً محدود به حوزههای اقتصادی، فرهنگی و غیره نیست. طبیعی است که ما در قالب مستشار نظامی وارد عراق و سوریه شدیم، نه بهصورت خودسرانه. این دقیقاً برخلاف رفتار غلطی است که امروز آمریکاییها انجام میدهند. آمریکاییها بدون اینکه با دولت سوریه هماهنگ کنند، در مسیر بهاصطلاح مبارزه با داعش (که البته ما مبارزه با داعش را نمیبینیم و تا امروز حداکثر بازی کردن با داعش را از طرف آمریکا دیدهایم) وارد سوریه میشوند و اقداماتی انجام میدهند.
نکته دوم اینکه ما در حوزه امنیت ملیمان، تعارفی نداریم. وقتی احساس کنیم عراق به عنوان یک کشور همسایه، در شرایطی قرار گرفته که ممکن است ناامنی از آن کشور بهسمت ما سرایت کند، حتی اگر لازم باشد، ممکن است خود ما در مقطعی به دولت عراق پیشنهاد دهیم که این امکانات و توانمندیها را داریم و میخواهیم به کمک شما بیاییم تا هم کمک به دولت و مردم عراق باشد، هم کمک به امنیت ملی خودمان و هم در نهایت کمک به امنیت منطقه.
اما اینکه روسیه تازمانیکه بشار اسد، وزیر دفاعش را نفرستاد و رسماً از آقای پوتین درخواست کمک نکرد، نیرو نفرستاد. دقیقاً همان اقدامی که ما در قبال سوریه انجام دادیم. کاملاً در چارچوب حقوق بینالملل از ما درخواست شد و ما هم درخواست آنها را پذیرفتیم. اگر درخواست نمیشد و مقتضیات امنیت ملیمان ایجاب میکرد، خود ما به سوریه و عراق پیشنهاد میکردیم. لذا توجیهی کاملاً قانونی و منطبق بر حقوق بینالملل وجود دارد. ضمن اینکه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای بحران، برمبنای هنجارهای شناخته شده عمل کرده است؛ یعنی اولاً ما آقای بشار اسد را رئیسجمهور قانونی سوریه دانسته و میدانیم تازمانیکه انتخابات دیگری برگزار شود و مردم سوریه درباره وضعیت خودشان تصمیم بگیرند. ثانیاً حمایت از مردم سوریه از ابتدا مورد توجه جدی جمهوری اسلامی ایران بود. کمکی که جمهوری اسلامی ایران در موضوعات انسانی به مردم سوریه کرده است، علیرغم اینکه ما در شرایط تحریم بودیم، بهجرئت عرض میکنم که چندبرابر بیشتر از همه کمکهای بینالمللی است که تحت عنوان صلیب سرخ و سازمان ملل به سوریه شده است، از قبیل کمکهای دارویی، غذایی، انسانی و...
سوم اینکه ما بین معارض معتقد به راهکار سیاسی و تروریسم تکفیری، فرق قائل شدهایم؛ خطایی که آمریکاییها مرتکب شدند و همچنان هم مرتکب میشوند. آمریکاییها بین گروههای تروریستی مثل داعش، گروههای مرتبط با القاعده، جبهه النصره و گروههای مخالف نظام سیاسی سوریه نهتنها فرق قائل نشدند، بلکه در یک تصمیم حماقتبار، گروههای معارض معتقد به راهکار سیاسی را «معارض میانهرو» نامیدند و همه را مسلح کردند. کجای دنیا معارض میانهرو را تسلیح میکنند؟ ایالات متحده آمریکا هم معارضین خاص خودش را دارد. اگر کشوری تصمیم بگیرد معارضین معتدل حکومت آمریکا را مسلح کند، آمریکا میپذیرد؟
اما برخلاف آمریکا، جمهوری اسلامی ایران این خطای راهبردی را مرتکب نشد. ما بهموازات مبارزه قاطع با تروریسم، با معارضان معتدل دولت سوریه گفتوگو کردیم. جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که در اوج بحران، نشست معارضین سوریه را در تهران برگزار کرد و این نشاندهنده درایت جمهوری اسلامی ایران است. امروز آقای دیمیستورا و خیلی از کشورها تحتعنوان گروه بینالمللی حمایت از سوریه (که ما هم در آن حضور داریم) از گفتوگوی ملی بین معارضین و نمایندگان حکومت یاد میکنند، درحالیکه ما در اولین سال بحران سوریه، بیش از ۱۷۰ معارض را از کشورهای مختلف اروپایی، آمریکا، کشورهای عربی و داخل خود سوریه، اعم از عشایر، کردها و غیره، دعوت کردیم. اتفاقاً نمایندگان حکومت هم حضور داشتند. چیزی که کشورهای دیگر بعد از شش سال به آن رسیدند، ما همان سال اول اجرا کردیم. جمهوری اسلامی ایران هم برای معارضین برنامه داشت و هم در مسیر مبارزه با تروریسم، قاطعانه عمل کرد، بدون تعارف با هیچیک از طرفها.