چه کنیم تا آمریکا و عربستان سر جای خود بنشینند؟(یادداشت روز)
تجربه ما از رفتار سالهای اخیر رژیم عربستان بخصوص در دوره زمامداری «ملک سلمان» بیانگر آن است که مدتی دیگر که ممکن است چند سال به درازا بکشد شاهد افزایش روند خصومت منطقهای و به قولی «تصعید بحران» خواهیم بود بر این اساس به نظر میآید ایران باید به دور از رفتار احساسی و حوائجی که تحقق آن به اراده دو طرف یا چند طرف بستگی دارد، استراتژی حرکت خود را بر مبنای خنثیسازی رفتار تنشزای جبهه مقابل و زدن ضربه اساسی بر آن تنظیم نماید در این رابطه نکات زیر میتواند در ترسیم راه آینده مؤثر باشد.
1- به هیچ وجه نباید گمان کرد که در مقابل انقلاب اسلامی، یک جریان مستقل با محوریت عربستان وجود دارد که بر اساس جمعبندیهای درون سعودی و به قصد مختل کردن روابط فرامنطقهای ایران عمل میکند و آنچه در منطقه با محوریت شکلی عربستان رخ میدهد، ربطی به آمریکا و بقیه کشورهای غربی که در وابستگی دربار سعودی به آنها شکی نیست، ندارد! ممکن است دیپلماتهای ما در ملاقات با مقامات آمریکا و اروپا بارها شنیده باشند که ما با بحرانی شدن روابط ایران با حوزه عربی مخالفیم و به مقامات سعودی هم مخالفت خود را ابراز کردهایم، اما هر دیپلمات با تجربهاند ک و دانش محدود هم میداند که اساساً رژیمی درحد عربستان قادر نیست وارد یک «بازی بزرگ» شود بدون آنکه از همراهی بزرگان خود برخوردار باشد. این قلم نمیگوید ضرورتاً در همه جزئیات هماهنگی و توافق وجود دارد سخن این است که در «بازی بزرگ» تصاعد خصومت با ایران که در حین آن وقوع هر اتفاق مهمی ممکن است، رژیم منحط سعودی نمیتواند وارد بازی استقلالی و با هویت مجزا گردد. اگر این نگاه در وزارت خارجه ما وجود داشته باشد که عربستان در این به قول خود سعودیها، «بازی بزرگ» مستقل عمل میکند! کشور دچار خسارات سنگین و غیرقابل بازگشتی میشود چرا که در این حالت وقت و انرژي کشور برای مقابله با چنین وضعیتی به انحراف میرود و باعث تقویت و تجری حریف میشود. وقتی دیپلمات ما این بازی را مستقل و هویتی و نه نیابتی ببیند، راه حل را در این جستوجو خواهد کرد که از طریق گفتوگو و توافق با غرب به مهار رفتار سعودی نایل آید! این درحالی است که اساساً درگیر کردن ایران در یک جبهه منطقهای و فرسایش توان رهبری ایران در تحولات منطقهای یک راهبرد اساسی غرب است. واضح است که خطای تحلیلی و محاسباتی دستگاه دیپلماسی ما وقت را از ما میگیرد و در اختیار حریف قرار میدهد و او را در رسیدن به هدف کمک میکند. از این رو باید گفت اگر چنین دیدگاهی در وزارت خارجه ما وجود داشته باشد، تنها مایه تأسف نیست بلکه منشأ «خسارات استراتژیک» برای کشور نیز هست و زدودن آن ضرورت و فوریت دارد.
2- آنچه تا اینجا گفته شد به معنای بزرگ دیدن جبهه مقابل انقلاب اسلامی نیست چرا که این اساساً اتفاق جدیدی نیست. در طول حدود 38 سال گذشته همیشه عربستان و دولتهای دیگری که درست یا غلط، متحد این رژیم خوانده میشوند، بخشی از ساز و کار عملیاتی آمریکا برای مواجهه با جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت بودهاند و تا امروز و از جمله در مقوله «افراطگرایی» همیشه غربیها و رژیمهای عرب و غیرعرب وابسته به آنان همراه بودهاند. این جبهه همانطور که تا امروز شکست خورده است با مقاومت و میدانداری ایران، در آینده هم شکست خواهد خورد کما اینکه در مقوله مقابله توأمان ایران با تروریزم در عراق و سوریه و با توجه به هزینههای کلانی که آمریکا، ترکیه و عربستان برای داعش کرده و آن را به غولی مهارناپذیر تبدیل نموده بودند، انقلاب اسلامی بر این جریان غلبه کرد و غرب هم به آن اعتراف نمود. ما ضعیف نیستیم و میتوانیم بر توطئههای بزرگ غرب و عوامل آن چیره شویم. در اینجا هم بازی فتنه منطقهای علیه ایران- که بنا به اسنادی که منتشر هم شدهاند، سازمان جاسوسی سیا و پنتاگون در نقطه راهبری آن نشستهاند- با شکست مواجه میشود. آمریکا چیز جدیدی به میدان نیاورده فقط مهرههای جورچین خود را جابجا کرده است ما کل این صفحه و رموز آن را شناختهایم و جابهجایی مهرهها از عمق شناخت و توانایی ما نمیکاهد.
3- ما در مواجهه با عربستان و جبهه حامی آن نمیتوانیم راهی را برگزینیم که دشمن به آن علاقهای ندارد. شعار مذاکره با عربستان و حامیان و وابستگان به آن خوب است. ما واقعاً هم دنبال تنش با همسایگان و غیرهمسایگان نیستیم اما وقتی رژیم آمریکا و رژیم آلسعود، سیاست «تصعید بحران» را در پیش گرفته و آن را به عنوان «اصلیترین راهبرد مهار ایران» تلقی میکند، ما چطور میتوانیم با پالسهای مذاکراتی، او را از اصلیترین راهبرد سیاست خارجی خود منصرف گردانیم؟ ما باید بدانیم که در تصاعد بحران، رژیم سعودی هر روز برگ جدیدی را روی میز میگذارد و تلاش میکند با آن اقتدار خود نسبت به ایران را نشان دهد. تأکید ما بر مذاکره در حوزه گفتمانی ضعیف بودن ما را تداعی میکند. در ماجرای سفر رئیسجمهور محترم به ترکیه برای شرکت در اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی شاهد بودیم که وقتی در فضای گفتمانی تصعید بحران علیه ایران ما در بالاترین سطح در اجلاسی شرکت میکنیم که همه تار و پود و هویت آن وابسته به آمریکا و عربستان است و بیانیههای آن علیه ایران آماده، نباید تصور میکردیم میتوانیم چنین میزی را تغییر دهیم. شرکت ما در اینجا به این معنا بود که ما تحت هر شرایطی میخواهیم با این کشورها و سازمان رابطه داشته باشیم و برای آن بالاترین هزینه- حضور رئیسجمهور در نشست خصومت علیه ایران- هم میپردازیم. خب طرف مقابل که این را به حساب نجابت و بزرگمنشی و مشی وحدتگرایانه ایران نمیگذارد اینطور میفهمد که ایران آمادگی دارد در یک «برجام منطقهای» امتیازات گرانقیمتی بدهد پس باید بر فشار بیفزاییم تا آنچه ایران به ما تحویل میدهد ارزشی گران و در عین حال بهایی اندکتر داشته باشد.
4- توانایی ما برای اعمال فشار بر آمریکا و عوامل منطقهای آن بسیار زیاد است. ما البته نیاز داریم تا اندکی استراتژی خود را اصلاح کنیم. یک سؤال این است که در شرایط تصعید بحران علیه ایران، چرا باید خلیجفارس، اقیانوس هند، دریای سرخ برای آمریکا و عربستان امن باشد؟ آمریکاییها بر اساس چه منطقی نزدیک به 70 شناور نظامی در حدفاصل بحرین تا دهانه هرمز دارند؟ چرا بیش از 17 پایگاه نظامی آمریکا باید در اطراف ما وجود داشته باشد؟ الان عربستان با صادرات نزدیک به ده میلیون بشکه نفت در روز که حدود دو میلیون آن از تنگه هرمز میگذرد، به حقوق و منافع ایران، عراق و... تجاوز کرده و چندین سال است به ما ضربه میزند، چرا ما نباید در جهت متوقف کردن این اقدام خسارتبار وارد عمل شویم؟ نزدیک به 90 درصد از ساکنان اصلی بحرین، «ایرانیتبار» هستند، چرا ما از ایرانیتبارهای بحرینی دفاع جدی و عملی نمیکنیم مگر نه این است که بارها اروپاییها کشوری که درصد بسیار کمتر اروپایی داشته است را مورد حمله قرار دادهاند و مگر با همین استدلال ترکیه به عنوان عضو ناتو در سال 1353 به قبرس حمله نکرد؟ اگر دشمن در حال تصعید بحران علیه ماست ما نمیتوانیم از این تصعید بگریزیم و آن را نادیده بگیریم و یا در انتظار روزی که به طور طبیعی فروکش کند بنشینیم و کاری انجام ندهیم.
5- اگر خوب به ماجرای سلب تابعیت آیتالله شیخ عیسی قاسم نگاه بیندازیم آن را یک «آغاز» خواهیم دید، آغاز سرکوب خونین هواداران انقلاب اسلامی در کل منطقه به بدترین شکل و جسارتآمیزترین وجه! مگر نه این است که در همین یک سال اخیر آن فجایع علیه شیعیان نیجریه و رهبر مظلوم آن شیخ زکزاکی، حمله به صفوف عزاداران امام حسین(ع) در نارداران آذربایجان، کشتار شیعیان در افغانستان و چندین اتفاق دیگر پیش نیامده است؟ امروز و بر اثر یک خوانش دقیق از میزان نفوذ ایران و رو به گسترش بودن آن، دشمن به طور جدی تلاش میکند با قتل و هدم هواداران انقلاب اسلامی، آنان را بترساند و منزوی سازد ما در این شرایط نمیتوانیم با رویه گذشته کار کنیم باید با استفاده از ظرفیتهایمان چنان ضرباتی به دشمن بزنیم که محاسبات خود را تغییر دهد و سرجای خود بنشیند. ما نباید با بی عملی خود ثابت کنیم که در برابر الگوی آمریکایی «تصعید منطقهای بحران» آسیبپذیریم اگر اینطور شد این «پاشنه آشیل» ما خواهد بود و باید پیدرپی در انتظار حادثه باشیم.
سعدالله زارعی