خادمان سلطه
رد پای روباه در مطبوعات ایران(پاورقی)
نتيجه اعمال فشار بر مطبوعات و سانسور اخبار جنگ يكنواختي اخبار خارجي و به خصوص عدم درج حقايق مربوط به اوضاع جنگ جهاني دوم بود كه در كليه روزنامههاي ايران آن دوره به چشم ميخورد.
در واقع،روزنامهها جز آن چه كه از متفقين به دستشان ميرسيد، چيزي نمينوشتند; چرا كه اساساً خطوط تلگرافي كه اخبار را ميتوانست از جبهههاي مختلف به دستشان برساند، در اختيار متفقين بود.
شماره سند: پ: 21آ . و:3-41 تاريخ سند: شهريور 1321
ت . ب: 3ش . ب: 145
موضوع:
مكاتبه وزير مختار انگليس (سر ريدر بولارد) با نخستوزير (احمد قوام) در خصوص تقاضاي واگذاري خطوط تلگرافي قزوين به خانقين و انديمشك به خرمآباد ـ ملاير ـ بروجرد به نيروهاي نظامي انگليسي
دوستدار تأثيري را كه انتقال اين خطوط به سيستم تلگراف ايران خواهد داشت مورد مطالعه قرار دادهام و بقراري كه اطلاع يافتهام زحمت بلاجهتي متوجه آن نخواهد شد. اما در باب خط اولي يعني قزوين ـ همدان ـ كرمانشاهان ـ خانقين اين خط از ماه نوامبر گذشته دائما بيترتيب بوده و از اين لحاظ مجبور بودهاند از دو خط ديگر كه بعراق وصل ميشود يعني خط طهران ـ شيراز ـ اهواز ـ خرمشهر ـ بصره و طهران ـ بوشهر ـ فائو ـ بصره مرتبا استفاده نمايند.
بهعلاوه غير از خط تلگراف بينالملل كه الحال مورد احتياج مأمورين نظامي انگليس ميباشد يك سيم داخلي است كه جهت دولت شاهنشاهي حاضر خواهد بود.
در باب خط دوم مذكوره نه فقط يك خطي در تحت اختيار كامل مأمورين ايران خواهد بود بلكه تلگراف بمقصد خوزستان نيز ميتواند از راه شيراز يا بوشهر مخابره شود.
ممنون خواهم شد آن جناب محبت فرموده اين موضوع را مورد توجه قرار دهند تا در نتيجه سيمهاي نامبرده را به زودي ممكن است در تحت اختيار مأمورين نظامي انگليس قرار دهند.
دوست صميمي
آر.دبليو.بولارد)
بدون ترديد يكي از مهمترين رويدادهاي سال 1321، توقيف همگاني مطبوعات در سراسر ايران در روز 7 آذر به دستور نخستوزير وقت قوامالسطنه بود كه با اعلام حكومت نظامي زير نظر سپهبد احمدي آغاز شد. اين مرد ملقب به «احمد قصاب» يا «جلاد مردم لرستان» بود و گفته ميشد در آن زمان تعداد مستغلات او فقط در تهران متجاوز از دويست واحد بوده است. او همچنين در ورامين مالك چندين روستا بود.
در آن 43 روزي كه همه مطبوعات و چاپخانههاي آنان توقيف و تعطيل بود، فقط يك نشريه بامدادي از جانب اداره تبليغات وابسته به نخستوزيري و در جنب راديو ايران، زير نام «اخبار روز» انتشار يافت كه بيشتر نسخههايش بهطور رايگان توزيع ميشد و در واقع يك نشريه دولتي و ناشر نظرات شخصي احمد قوام بود.
در همين ايام توقيف همگاني مطبوعات، دكتر علياكبر سياسي، وزير فرهنگ كابينه قوام لايحهاي را با قيد دو فوريت در 29 آذر تقديم مجلس كرد كه پس از 3 جلسه بحث و گفت و گو، با اينكه به ضرر مطبوعات بود، با اكثريت آرا به تصويب رسيد.
يكي از مفاد قانون تازه اين بود كه مديران مطبوعات قديمي نيز بايد به تصديق شوراي عالي فرهنگ برسند. از آنجا كه اغلب اينگونه مديران، كساني چون عباس مسعودي از هواداران دولت و رژيم بودند، فرياد اعتراض بر آوردند و نمايندگان همفكر و هم مسلك خود را كه اكثريت مجلس را در بر ميگرفت، بر آن داشتند تا لايحهاي را بلافاصله به قيد دو فوريت به تصويب برسانند كه مقرر ميكرد، مديران روزنامه ملي و مجلههايي كه لااقل 15 سال متوالي منتشر شدهاند، الزامي ندارند كه تصديق شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به دست بياورند و ميتوانند به انتشار روزنامه يا مجله خود ادامه دهند.
با همه احوالات حاكم بر مطبوعات، يكي از ويژگيهاي مهم مطبوعات 1321 به بعد سلطه انگليسيها بر دولت و به تبع آن مطبوعات بود.
انگليسيها كه در رأس هرم رهبري آنها شخصي به نام سربولارد قرار داشت، از مدتها قبل توسط جاسوسان كار آزموده و باهوش و شجاعي چون ميس آن ماري لمبتون سعي داشتند تا بر اخبار مطبوعات نظارت و كنترل داشته باشند. راديو بيبيسي فارسي كه از تأثيرگذارترين راديوهاي خارجي زمان جنگ بود، بخش اعظمي از موفقيتاش را مديون اين بانوي جوان بود.لمبتون علاوه بر آن،به بنگاه «پيادهرو» كه يك بنگاه به ظاهر انتشاراتي بود، رفت و آمد داشت و زير پوشش يك فرد فرهنگي وابسته به سفارت به كار جاسوسي براي انگلستان مشغول بود.
وي كه به زبان فارسي تسلط كامل داشت و به لهجههاي مختلف فارسي به راحتي تكلم ميكرد، در تهيه اخبار مربوط به انگلستان در نشريات نقش به سزايي داشت. تسلط دولت انگلستان در اين دوران بر دولت ايران به قدري زياد بود كه بولارد در مكاتبههايش بهطور معمول براي وزارت دربار تعيين تكليف و حتي گاهي آنها را مؤاخذه ميكرد.
«سفارت انگليس
طهران 6 اسفند 1320، شماره 136
سفارت اعلي حضرت پادشاه تعارفات خود را به وزارت امور خارجه شاهنشاهي اظهار و محترماً توجه اولياي آن وزارت خانه را به اين موضوع متوجه ميسازد كه بعضي از روزنامههاي محلي اخبار بيسيم را بهوسيله دستگاههاي شخصي خود از ممالك خارجه دريافت نموده و بدون سانسور آنها را در روزنامههاي خود درج مينمايند. اين عمل نه تنها منافي با كليه مقررات سانسور بوده، بلكه به جهات عديده واضحي نامطلوب ميباشد. از قرار معلوم در حقيقت به روزنامهنگاران طهران شفاهاً گفته شده است كه فقط اخباري را كه از طرف آژانس پارس تهيه ميشود، منتشر نمايند، ليكن سفارت اعلي حضرت پادشاه انگلستان پيشنهاد مينمايد كه بهتر است دولت شاهنشاهي موافقت نمايند به اينكه دستور رسمي در اين باب صادر نمايند تا عذري براي انحراف بهعنوان اينكه مقرراتي راجع به اين موضوع وجود ندارد، باقي نماند.»(17)