علل گسترش و پایداری اسلام در ایران
بدون شک ورود اسلام به سرزمین پهناور ایران، تحول عمیق و گستردهای بر ابعاد گوناگون دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است؛ هرچند نمیتوان انکار کرد که جنگ اعراب مسلمان با دولت ساسانی و شکست امپراتوری ساسانی موجب شد که اسلام با سرعت بیشتری به همه مناطق ایران برسد و آرامآرام مردم زیادی با رها کردن دین زرتشتی، به دین جدید بگروند و برای بسط و تعمیق آن، فداکاریهای زیادی از خود نشان دهند، اما این پرسش همواره مطرح شده است که آیا نفوذ دین اسلام در ایران، معلول پیروزی اعراب و حاصل خونریزیها و خشونتهایی است که به آنها نسبت میدهند (و البته اساس درستی هم ندارد) و یا محصول فرآیندی تدریجی و عمدتاً فرهنگی است که بر بستر آماده جامعه ایرانی جاری شد و با گذر از فراز و نشیبهای بسیاری به اعماق لایههای ذهنی و شخصیتی ایرانیان نفوذ کرد؟ جریانهای فکری گوناگونی با انگیزههای مختلف و خاستگاههای متفاوتی کوشیدهاند تا اینگونه القا کنند که اسلام ایرانیان، نتیجه قدرت شمشیر و خشونت اعراب است! نظریهای که علاوه بر مباینت با قوانین و سنتهای اجتماعی، چیزی جز تحقیر و توهین به شعور و شخصیت ایرانیان نیست! در نوشتار حاضر با طرح یکی از این شبهات، به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
***
در یکی از شبهات مطرح شده چنین آمده است: با بررسی کتابهای تاریخی (مانند کتاب دو قرن سکوت زرینکوب، تاریخ طبری، تاریخ کامل و...) که به ماجرای حمله اعراب به ایران پرداختهاند، به روشنی معلوم است که اسلام با زور شمشیر اعراب مسلمان به ایران و ایرانی تحمیل شد و در جریان حمله اعراب به ایران، علاوه بر خونریزیهای فراوان و قتلعامهای گستردهای که از سوی لشکریان عرب در حق ایرانیها رفت، بسیاری از کتابها و آثار علمی و فرهنگی ایرانیان نابود شد و فرهنگ و دین ایرانیان، با زور و اجبار تغییر یافت!
فرهنگ هر جامعه، مجموعهای از مؤلفههای عینی و ذهنی است که میراث نسلهای متوالی و دارای عناصری مانند علم و دین و... است؛ ابزارهای مختلف آموزشی و تبلیغی در شکلگیری و استمرار فرهنگ، نقش بازی میکنند؛ انسان با ویژگیها و احساسات خاص و پیچیدهای، مانند حس برتریطلبی، کمالجویی، آزادیخواهی، سلطهگریزی و اختیار، در فرآیند فرهنگسازی نقش اول را ایفا میکند؛ اسلام و مسلمانی چیزی شبیه واکسن و یا جرعه آبی نیست که توسط یک فرد و در یک لحظه به حلقوم ایرانیان بریزند؛ هیچ کس نمیتواند ادعا کند که فلان شخص، اسلام را به ایران وارد کرد؛ بلکه مسلمانی ایرانیان امری فرهنگی و محصول قرنها تلاش و مجاهدت علمی و تبلیغی است؛ اتفاقاً حمله اعراب، این فرآیند را مقداری کند کرد و سبب شد ایرانیان قدری در برابر فرهنگ اسلامی مقاومت کنند؛ اما هنگامی که با آموزههای اسلام آشنا شدند، نه تنها دستهدسته به اسلام روی آوردند؛ بلکه خود مبلغ و ترویجگر آن شدند.
اسلام، فرهنگی ریشهدار در ایران
مطالعه سیره پیامبر(ص) نشان میدهد که تمام اقدامات ایشان برای گسترش اسلام، چه در خود حجاز و چه نسبت به کشورهای دیگر (جز موارد جنگهای دفاعی)، فرهنگی بوده است؛(1) پیامبر اسلام(ص) براساس رسالت جهانیاش، به پادشاهان ایران، روم، حبشه،... نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد؛ این رفتار پیامبر به خوبی حاکی از اعتقاد ایشان به برنامه فرهنگی برای گسترش اسلام است؛ اینگونه بود که پیامبراکرم(ص) در مدت کوتاهی توانست با انقلاب فرهنگی، در یک جامعه جاهلی، افرادی راتربیت کند که در راه گسترش اسلام جانفشانی کنند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند.
پس از رحلت پیامبر(ص) مسلمین برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلامی به فراسوی جهان، مرزهای جغرافیایی را درنوردیدند و زمینههای گسترش اسلام در ایران و دیگر کشورها را فراهم کردند.
عوامل اجتماعی و فرهنگی گسترش اسلام در ایران
عوامل گسترش اسلام و پایداری و بالندگی آن پس از گشوده شدن دروازههای ایران به روی اسلام، اختصارا به شرح زیر است:
1- شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نامناسب ایران در دوره ساسانی، سبب شد که مردم ایران به استقبال دین اسلام بروند و با اختیار خود مسلمان شوند؛ چنانکه در بسیاری از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیری، به سبب عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام، پرداخت جزیه را میپذیرفتند و با سپاه اسلام صلح میکردند؛(2)
2- تشریع قانون جزیه از طرف پیامبراکرم(ص) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه، در تمام مناطق فتح شده، اعمال میشد؛ (3)
3- تخریب نکردن آتشکدههای محبوس در ایران؛ چنانکه گزارش شده است، یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند؛ چون یکی از معابد زرتشتی را ویران کرده و سنگهای آن را در بنای مسجد به کار برده بودند؛ در قرن ده میلادی، یعنی سه قرن پس از فتح ایران، آتشکدههای زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود؛(4) پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛ وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین اسلام است؛(5)
4- مسلمان شدن بسیاری از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین بهسر میبردند؛ گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمی با اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛(6)
5- خدمات ایرانیان به اسلام و تولید و توسعه علوم اسلامی و تدوین هزاران کتاب در زمینه علوم؛ به طوری که بزرگترین صاحبنظران در علوم مختلف اسلام از شیعه و سنی، از میان ایرانیان برخاستهاند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلام به ایران، در زمینه علوم اسلامی، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، علوم قرآنی، علوم عقلی و فنی و تجربی، با نوآوریهای شگفت، به تولید علم پرداختند و این شیوه فرهنگ سازی را به کشورهای غربی انتقال دادند و موثرترین قدمها را در تکامل علوم اسلامی برداشتند؛(7) چنانکه پیامبر اکرم(ص) درباره ایرانیان میفرماید: اگر علم به ستاره ثریا آویخته باشد، گروهی از فرزندان ایران به آن دست مییابند؛ (8)
6- در پایان دوره هخامنشی، اسکندر مقدونی سراسر ایران را به زور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سالها بر سراسر ایران حکومت کردند، اما هرگز نتوانستند فرهنگ یونانی و غربی را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معماری ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگی فرهنگی و بیهویتی نشدند و به ترویج این فرهنگها نیز نپرداختند؛ پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراءالنهر و مغولستان، با فرهنگهای مختلف بودند، ولی هرگز دین «دشمنی مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامی خویش ساختند؛ در حالی که یقینا شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برندهتر و تیزتر و قتل و جنایت آنها در طول تاریخ ایران بینظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتی را در ایران مرتکب نشدند؛ بنابراین هرگز نمیتوان گسترش دین اسلام در ایران را به زور شمشیر دانست، بلکه باید آن را در علل زیر باید جستوجو کرد:
1- غنیبودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انساندوستانه و ضد تبعیض و عدالتمحور آن که با فطرت انسان سازگار است؛
2- پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد؛ این پیوند، خود درترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه طبقاتی ساسانی متفاوت بود؛ (9)
3- اسرای جنگی ایرانی که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهای دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگی میکردند، تحت تأثیر جامعه مسلمین، مجذوب اسلام میشدند؛ (10)
4- ایرانیانی که قرنها شاهد اشرافیگری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه زندگی بودند، بامشاهده سادهزیستی خلفای اسلامی، از جمله امیرمؤمنان علی(ع) و عاملان آنها در شهرهای ایران، که مثل پایینترین طبقات مردم زندگی میکردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند؛ (11)
5- حضور صحابه بزرگ پیامبر اکرم(ص) در جنگها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمانداری در نواحی مختلف ایران نیز یکی از عواملی بود که درترویج اسلام در ایران تأثیر بسزایی داشت؛ سلمان فارسی وقتی از طرف خلیفه دوم برای فرمانداری مداین اعزام شد، مردم منتظر بودند که با تشریفات خاصی وارد شهر شود، اما سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره امور مردم وارد شهر شد و خدمات ارزندهای به مردم ارائه داد؛ این خود از مهمترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود؛(12)
در پایان لازم است به چند نکته توجه کنیم:
1- گسترش اسلام و پایداری آن در ایران و صدور آن از این کشور به سایر کشورهای جهان، که هیچ فتحی در آنها انجام نشده بود، علل دیگری دارد؛ چون حکومت ظالمانه و مستبدانه بنیامیه و بنیعباس از عهده این مسئولیت سنگین برنمیآمدند و عملکرد آنها به عنوان خلیفه در جامعه ایران، پاسخ و نتیجه مثبتی نداشت که در رشد و پایداری اسلام تأثیرگذار باشد، بلکه برعکس، مردم ایران با دیدن رفتار تبعیضآمیز کارگزاران خلفا و حتی برخی از خلفای اولین، درباره آنها دچار تردید شدند و فرقههای مختلفی پس از ورود اسلام به ایران به وجود آمد که ناشی از عملکرد منفی مدعیان دروغین جانشینی پیامبر اکرم(ص) بود؛ (13)
2- عنایت و توجه پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان و اهل بیت(ع) به ایرانیان و رفع تبعیض از موالی، که در دوره خلفای پیشین رواج داشت،(14) سبب می شد که ایرانیان، روز به روز، شیفته و شیدای اسلام راستین شوند؛ چنانکه گفته شده است:
«... پدران ما تا اسلام را نمیشناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند،در راه آن جنگیدند؛ این خود مایه سرافرازی است... یکی از بیچارگیهای ایرانیان این است که تاریخ خود را نمیدانند !»(15)
3- به اعتبار همین اسلام راستین، بر مبنا و محوریت اهل بیت علیهمالسلام بود که پس از نهضت امام حسین(ع) بسیاری از ایرانیان در سپاه مختار برای انتقام حضور داشتند و این اندیشه را به ایران و فراسوی منطقه مرکزی، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و... بسط دادند و بنیعباس با زیرکی از همین موج، سود جست و امویان را برانداخت؛ پس از حضور امام هشتم(ع) و سایر سادات از خاندان پیامبر گرامی(ص) در خراسان، با عشق مردم ایران به خاندان نبوت، که چشمه جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسید و پیش از حضور امام هشتم که دوره اختناق امویان بود، ایران بهترین مأمن خاندان رسالت بود؛ در دوره وقوع اختلاف و آشوب میان بنیامیه و بنیعباس، که معاصر امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) بودند، رابطه ایرانیان با چشمههای زلال دین و دانش برقرار بود و خردمندان و اندیشمندان ایرانی پیام اسلام را میگرفتند و در ایران به ترویج و بسط آن میپرداختند و با اندیشههای انحرافی و اختلافانگیز تزریق شده از سوی دستگاه اموی و... مبارز و از عقاید راستین اسلام پاسداری میکردند و با شبهاتی که از سوی دستگاه حکومت، برای نابودی اسلام بر اصول اعتقادات و کلام الهی وارد میشد، برخورد علمی میکردند و به آنها پاسخ میدادند؛ (16)
بنابراین، یکی از مهمترین عوامل پایداری و گسترش اسلام در ایران، عشق و علاقه مردم ایران به اهل بیت(ع) است؛ چون در مناطقی که توسط امویان و عباسیان فتح شده بود؛ پس از انقراض حکومت آنها اثری از دین اسلام برجا نماند؛(17) این خود بهترین دلیل بر رد نظریه «بسط و گسترش اسلام به زور شمشیر» است؛ چون هرگاه دین در قلوب مردم رسوخ کرد و جزئی از فرهنگ و زندگی آنان شد، هرگز رنگ نیستی و زوال نخواهد پذیرفت.
پس چکیده بحث آن است که دلایل بسیاری بر این حقیقت تاکید دارد که نهتنها اعراب مسلمان در جریان فتح ایران، دست به کشتار و جنایات نزدند و آثار فرهنگی، دینی و ملی ایرانیان را از بین نبردند و اساسا جز با سپاه ساسانی وارد جنگ نشدند، بلکه مردم ایران، خود به سبب آشنایی با اسلام و بیزاری و نفرت از حکومت ساسانیان، به استقبال لشکر اسلام رفتند و دستکم، حکومت ساسانی را در برابر لشکر اسلام یاری نکردند؛ خدمات بینظیر مسلمانان در آموختن، تالیف و تصنیف علوم و معارف اسلامی و نیز بسط و گسترش و تبلیغ ارزشهای اسلام، نشان میدهد که ایرانیان با اختیار و از سر شوق و انگیزههای عقلانی و انسانی، اسلام را پذیرا شدند و به آن خدمت کردند، اسلام موجب شد ایرانیان از زیربار ستمها و تبعیضهای ظالمانه پادشاهان ساسانی رها شده و استعدادهای نهفته علمی و معنوی آنان شکوفا شود؛ چنانکه ایرانیان نیز با قدرشناسی از نعمت اسلام، آن را در بستر فرهنگ توحیدی و انسانی خود پروریده و به اوج شکوفایی رساندند؛ آنچه در برخی کتابها درباره حمله اعراب مسلمان و جنایتهای آنان به تصویر کشیده شده است، در اکثر موارد، دروغهای بیشرمانهای است که دشمنان اسلام و ایران آن را ساخته و تبلیغ کردهاند.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1- ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه، تهران، نشر اسلامیه، ص358: یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ج1، ص442
2- عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران پس از اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1371 ش، ص12 و 14.
3- همان، ص 380؛ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر داعی گیلانی، ص158.
4- مسعودی، مروجالذهب، ترجمه پاینده، ج1، صص615-603.
5- عبدالحسین زرینکوب، همان، ص535.
6- طبری، تاریخالطبری، ترجمه پاینده، ج4، ص1436.
7- ویل دورانت، تاریخ تمدن، تهران؛ علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ج 4، ص 188 و 428-417.
8- نهجالفصاحه، انتشارات جاویدان، ص 649.
9- زرینکوب، بامداد اسلام، ص 87، ویل دورانت، همان، ص 169- 181.
10- ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، دنیای کتاب، چ هشتم، 1378ش، صص 244-25 و 268.
11- همان، ص 269.
12- محدث نوری، نفس الرحمان فی فضیله السلمان، تهران: آفاق، ص 551.
13- یعقوبی، همان، ص 39- 42؛ محدث نوری، همان، ص 67.
14- سیدعلی خان شیرازی، الدرجات الرفیعه، (قم: نشر بصیرتی)، ص 215؛
15- احمد کسروی، در پیرامون تاریخ، تصحیح عزیز علیزاده، (انتشارات فردوس، 1377ش)
16- شیخ مفید، ارشاد، ج 2، صص 160- 330.
17- گوستاولوبون، همان، ص 165- 167 که اشاره به اخراج مسلمین از جزیره سیسیل و... میکند.