حاشیههای مصنوعی در برابر متنهای واقعی(یادداشت روز)
شاید با اندکی اغماض بتوان گفت، انتخاب آقای روحانی در سال 92 یک «انتخاب اقتصادی» بود. واژههای «کلید» و «تدبیر» نیز لااقل در ظاهر، نشان از راهکاری بود که آقای روحانی برای گشایش اقتصادی میخواهد از آنها استفاده کند. رئیسجمهور محترم برای اطمینان دادن به مردم حتی اعلام کرد، در همان 100 روز اول ریاست جمهوری میتواند با همین «کلید»، گشایش اقتصادی حاصل کند. دولت یازدهم برای گشودن قفل اقتصاد بود که توانمندیهای با ارزش هستهای کشورمان را به شدت کاهش داد و پس از تخریب راکتور اراک، قلب آن را با بتن پر کرد. جمله معروف «چرخش سانتریفیوژها زمانی ارزشمند است که چرخ اقتصاد هم بچرخد» هم، ناظر به این مسئله بود که، اقتصاد، جدیترین مسئله برای دولت است و برای شکوفایی آن حتی میبایست، از داشتههای هستهای، تا آن حد که شیطان بزرگ را راضی میکند، کاست. اما اکنون که نزدیک به 1000 روز از عمر دولت آقای روحانی میگذرد؛ ایران تقریبا به تمام تعهدات خود بدون کم و کاست عمل کرده ولی طرف مقابل...
امروز همه، چه دولت و چه منتقدان دولت، متفقالقولند که، آنچه «رونق» نگرفته، اقتصاد و آنچه رونق گرفته «رکود» است! البته، «حاشیهسازی» هم عجیب رونق گرفته است!
صحبت از رفع حصر فتنهگران و یا غیرقانونی خواندن ممنوعالتصویری فلان چهره سیاسی آن هم در اوج ناکامیهای اقتصادی، «حاشیههایی» است که به نظر میرسد، فقط برای فرار از پاسخگویی به وعدههای اقتصادی«ساخته» میشوند. بازی سیاسی با مقوله «فساد»، انداختن تقصیرها به گردن «نفت 25 دلاری»، اعلام اینکه «خرابه تحویل گرفتیم» یا، موکول کردن چندباره بهبود شرایط اقتصادی به آینده، همه و همه، «حاشیهسازیهایی» هستند که نشان میدهد، این کلید، کلید تدبیر نیست.
قطعا برای آن 360 هزار نفری که در بخش صنعت بیکار شدهاند، یا آن 101 هزار نفری که در بخش کشاورزی کار و زندگیشان را از دست دادهاند، برای کارخانهداران و تولیدکنندگانی که کارخانههایشان تعطیل و تولیداتشان متوقف شده، برای سهامداران بورسی که طی چند سال گذشته به شدت متضرر شدهاند و بالاخره، برای قشر متوسط به پایین جامعه- و نه اشراف و دلالان و شکمسیران بیدرد- صحبت از رفع حصر یا ممنوعالتصویری چند فتنهگر وطنفروش، «مسئله» نیست. مسئله این عده، اقتصاد و معیشت است.
دقیقا برای مواجهه با این قشر - که اکثریت را تشکیل میدهند- و برای فرار از پاسخگویی است که، به غلط، صحبت از نفت 25 دلاری میشود. «دولت، کشور را با نفت 25 دلاری اداره کرده است... در دوران وفور نفت و قیمت نفت، درآمد نفتی ما در سال 90، 120 میلیارد دلار بود، اشتغالی برای جوانان درست نکردند.» (رئیسجمهور در دومین سفر استانی به یزد)
اما اعداد و ارقام و آمارها که دروغ نمیگویند. آمارهای ثبتشده در سایت اوپک میگوید، درآمد نفتی دولت محترم در مقایسه با دولت قبل نه تنها کمتر نیست بلکه بیشتر هم هست: «بیشترین میزان قیمت نفت در سالهای فعالیت دولتهای نهم و دهم 140/73 دلار (این قیمت فقط چند ساعت دوام داشته است) و کمترین میزان در این زمان هم 24/82 دلار بوده است. میانگین قیمت هر بشکه نفت در سالهای فعالیت دولتهای نهم و دهم 73/99 دلار بوده است. با استناد به همین آمارها بیشترین میزان قیمت نفت در دولت آقای روحانی 112/8 دلار و کمترین میزان در هر بشکه 22/48 دلار بوده است که میانگین قیمت آن میشود 75/16 دلار. (نسیم آنلاین به نقل از سایت رسمی اوپک) اینکه 75 بزرگتر از 73 است، مسئله پیچیدهای نیست. صحبت کردن از فساد آن هم با اهداف سیاسی و در حالی که برخی اطرافیان غرق در آنند نیز، جز با همان «حاشیهسازی» که گفتیم، قابل جمع نیست.
همان طور که با «دستفرمان هستهای» دولت در حوزه هستهای به نقطه مطلوب نرسیدیم، با «دستفرمان اقتصادی» که دولت در پیش گرفته نیز به نقطه مطلوبی نخواهیم رسید. با رویه فعلی در حوزه اقتصاد، شاید عدهای محدود و «خاص!» بتوانند خودرو و هواپیمای لوکس و گرانقیمت سوار شوند، اما رسیدن به این نقطه یعنی واردات بیرویه، نه مطلوب است و نه هنر. ادامه این روند یعنی مرگ تولید و مرگ تولید نیز یعنی بیکاری بیشتر. وقتی دروازههای بازار 80 میلیونی کشور را به روی «دشمنی» که هنوز بر دشمنی خود اصرار میکند باز کنیم و با وارد کردن انواع و اقسام میوههای لوکس! و محصولاتی که کشور در تولید آنها خودکفا شده، سرمایههای ملی را هدر میدهیم تا فقط یک پیشرفت صوری را به نمایش بگذاریم، فقط راه رخنه را باز کردهایم.
دولت محترم اگر به دنبال شکوفایی اقتصاد است باید به ظرفیتهای درونی هم توجه کند. «اقتصاد مقاومتی» را باور داشته و در این زمینه فقط به چند شعار بسنده نکند. «اقتصاد مقاومتی» و توجه به ظرفیتهای درونی به معنای قهر کردن از دنیا نیست؛ دنیا هم چند کشور بدعهد مثل آمریکا و فرانسه نیست. اقتصاد مقاومتی یک مسئله مندرآوردی نیست، بلکه یک الگوی اقتصادی است. الگویی که در کشورهای دیگر پیاده شده و جواب داده است. تا وقتی استعدادها و توانمندیهای داخلی کشور را در حد تهیه آبگوشت بزباش تقلیل دهیم و عدهای لیبرال غربپرست را به حوزههای تصمیمگیر و تصمیمساز راه دهیم، و دروازههای کشور را با این توهم که «منتقدان توهم توطئه دارند» به روی هرکس و ناکسی باز کنیم، اوضاع از اینکه هست بدتر هم خواهد شد.
«این الگو البته مخصوص ما نیست؛ الگوى اقتصاد مقاومتى را بعضى از کشورهاى دیگر هم براى خودشان پیشبینى کردند، انتخاب کردند، اثرش را هم دیدند. نقطه کانونى اقتصاد مقاومتى عبارت است از درونزایى در کنار برونگرایى... اگر در مورد اقتصاد میخواهیم در مقابل تکانههاى ناشى از حوادث جهانى یا در مقابل تیرهاى زهرآگین سیاستهاى معارض جهانى آسیب نبینیم، ناچاریم به اقتصاد مقاومتى رو کنیم. اقتصاد مقاومتى عامل استحکام است در مقابل آن کسانى و آن قدرتهایى که از همه ظرفیت اقتصادى و سیاسى و رسانهاى و امنیتى خودشان دارند استفاده میکنند براى اینکه به این ملت و این کشور و این نظام ضربه وارد کنند. یکى از راههایى که فعلاً پیدا کردند عبارت است از رخنه از راه اقتصاد.» (رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام تیر ماه 94).
دولت اگر به دنبال شکوفایی اقتصادی است تا دیر نشده و برای یک بار هم که شده، باید به جای نواختن منتقدان این الگو را پیاده کند که در غیر این صورت، در آینده قطعا به حاشیهسازیهای بیشتری نیاز پیدا خواهد کرد. این سیاست شاید در کوتاهمدت کارگر بیفتد اما نبرد حاشیهها با متنهای غیرقابل انکار جامعه در بلندمدت جواب نخواهد داد. ادامه این راه از سوی دولت در کنار وجود برخی عناصر نامطلوب سیاسی در کنار هم حتی میتواند، دولت یازدهم را به دولتی ناکام و بدون کارنامه تبدیل کند.
جعفر بلوری