چند پرسش کوتاه
پژمان کریمی
می توان با سادهاندیشی شانه بالا انداخت از گردنه دلواپسیهای فرهنگی، خوش خوشان عبور کرد!
می توان با بلاهت گردن فراخت و با قدم در منجلاب ساده انگاریهای معمول و سرمستانه از استنشاق هوای سبکسریها و جنون شرکآلود سکولاریستی، از مدال افتخاراتی سخن گفت که آویزان برگردن برخی سینماگران ایرانی برق زنان، سنگینی وچشم دری میکند!
برخی با صدای بلند و متفرعنانه میگویند و مدعیاند:
«برخی از اصحاب سینمای ایران سراسیمه خود را به قافله نخبگان پرهیاهوی اسکار رسانده است!سینمای ایران شیر فسونگر طلایی و خرس ساحر نقرهای این جشنواره و آن جشنواره پرطمطراق فرهنگی را دو دستی و مغرورانه به چنگ آورده و یا به آغوش کشیده است.
... وحالا این ماییم که به آیین سینماورزی میتوانیم راست قامت و مدعی و مستدام، در طریقت فرهنگسازی و ایرانیزه کردن فضای گفتمان جهانی جولان دهیم!»
بسیار خوب! همه این افتخارات، بیحسرت و بیکم و کاست، نصیب آنان که چنین میاندیشند و دوست میدارند دیگران نیز چنین بیندیشند و اگر چنین نیندیشند دشمن ایران و سینمای ایران و مستوجب تکفیراند!
با این حال چند پرسش!
از چند فیلم اندک و البته مثال زدنی عبور کنیم؛ این سینمای پرافتخار موسوم به ایران، چرا هنوز نتوانسته است « فرهنگ ملی و دینی «ایرانیان» را بازنماید؟
چرا نتوانسته است راوی افتخارات تاریخی ملت ایران شود؟
چرا نتوانسته است در جایگاه «روشنگری» نمایان شود؟
چند فیلم ایرانی که در جشنوارههای فرنگی رخ نشان داده و مفتخر به مجسمهها و تندیسهای رنگین شده اند، واجد عناصر و ارزشهای فرهنگ ملی ودینیاند؟
تاریخ انقلاب و دفاع مقدس و در کل؛ «تاریخیت مردم ایران» کجای مجموعه افتخارات سینمای ایران تعبیه شده است که از نگاه ما پوشیده است؟
در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر، آخرین محصولات سینمای پرافتخار ایران عرضه شد!
چرا اغلب ساخته ها، با واقعیت جامعه ایرانی همخوان نیست و با خواست مخاطب فهیم جور درنمی آید؟
طرح مسئله کردن، تصویر درشت از معضلات گرفتن و به رخ کشیدن آن، سیاهی و بن بست را سرنوشت محتوم جلوه دادن و دریای نومیدی را نقش کردن، مشق هنر راستین و متعهد نیست!
این یعنی سینمای فاتح جهان؟
این یعنی غایت سینمای انقلابی و دینی ؟
این یعنی ایستگاه بالنده سینمای ما؟
فیلمسازان ما – برخی – پرگفتن و بد گفتن و زشت گفتن را با ذات هنر مترادف گرفته اند.
هنرمند حلال مشکل نیست اما ضمن طرح مسئله، باید در بلندای تحلیلگری صادق بایستد.
هنرمند بدون تحلیل ،دارای واقعیت مجازی است!محکوم به انقضاء معنی میشود!
مشکل سینمای ایران؛ نه میزان وام دولتی و دولتی شدن سینمای ایران و نه ممیزی وکمبود تالار نمایش و... عزیزان! مشکل؛ فقر اندیشه است! نبود اندیشه یعنی نبود معرفت و تحلیل و بصیرت! یعنی سکون و مرعوبیت! یعنی در برابر فرهنگ مهاجم تسلیم شدن!بی هویتی خود را قاب گرفتن! صلاحیت نمایندگی فرهنگی هموطنان را حقارت بار از کف دادن!
بیایید از دیدگاهی که اشاره رفت، نه بهترینهای سینمای سی و هشت ساله پیش بلکه؛ محصولات همین سال جاری را بررسی کنیم! در این حالت؛ خوب میفهمیم باید به سینمای کنونی افتخار کنیم یا ...!