از پیچ تاریخی تا تغییر نظم منطقهای(نگاه)
محمدرضا مرادی
نظام دو قطبی از پایان جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد در دهه90 میلادی بر دنیا حاکم بود. در نظم دو قطبی شوروی و آمریکا به عنوان دو قطبِ قدرت، مناطق جهان را به حوزه نفوذ تقسیم کرده بودند و بر حوزههای مختلف حاکم بودند. پس از فروپاشی شوروی نظم حاکم بر جهان نیز تغییر کرد و آمریکا به عنوان تنها قطبِ موجود بر مناطق مختلف حاکم شد. از این دوره، در خاورمیانه نیز نظم مورد نظر آمریکا حاکم شد که مهمترین هدف راهبردی آن «تامین امنیت اسرائیل» بود، چرا که آمریکا با رژیم صهیونیستی دارای منافع مشترک راهبردی است. نظم آمریکایی حاکم بر خاورمیانه ضمن در نظر داشتن جایگاه بازیگران، سیاستهای آمریکایی را در این منطقه پیاده میکند. این نظم ضمن جلوگیری از حضور موثر دیگر بازیگران فرامنطقه ای، به تنهایی نظام امنیتی حاکم در خاورمیانه را تعیین کرده و با توجه به منافع خود به ایفای نقش میپردازد. بازیگران موثر منطقهای در این نظم و نوع نظام امنیتی تاثیر بسیار کمی دارند و اکثریت آنها به عنوان مجریان سیاستهای آمریکا عمل میکنند.
تحولات جهان عرب که از سال 2011 شروع شد یک ضربه کاری بر نظم آمریکایی حاکم بر منطقه وارد کرد. در این دوران بازیگران منطقهای بعد از مدتها به دنبال تغییر نظم حاکم و پیگیری نظم مورد نظر خود بودند. ایران بر «بیداری اسلامی» در منطقه تاکید کرد، ترکیه خواهان تشکیل محور اخوانی شد و عربستان نیز طالب حفظ وضع موجود و تداوم پادشاهیها در منطقه عربی بود، با این تغییر که برخی از مولفههای نظم موجود که برخلاف منافع این کشور بود مانند سوریه را به نفع خود تغییر دهد.
اما «بحران سوریه» نقطه عطف تغییر «نظم حاکم بر منطقه» است. سوریه در چند سال اخیر به آوردگاهی برای نبرد بازیگران منطقهای و همچنین فرامنطقهای تبدیل شده است. ایران در این بحران به دنبال دفاع از رژیم حاکم بر سوریه در جهت نظم مورد نظر خود یعنی بیداری اسلامی است، ترکیه سعی دارد با تغییر رژیم در سوریه، خود را به عنوان قدرت برتر در جهان اهل سنت معرفی کند و عربستان نیز همان هدف ترکیه را با اندکی تفاوت دنبال میکند. ورود روسیه به خاورمیانه بعد از چندین دهه و دفاع از دولت سوریه، مقوله تغییر نظم منطقهای را وارد فاز جدیدی کرد. روسیه که بعد از فروپاشی شوروی به نوعی از منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا طرد شده و به صورت نانوشته حضورش در جهان اسلام ممنوع شده بود اکنون سعی دارد با استفاده از بحران سوریه باردیگر به این منطقه بازگردد.
اکنون جهان در حال تغییراتی سیستمی است که حضور چین به عنوان قدرتی برتر در حوزههای مختلف مهمترین نماد این تغییر است. در واقع جهان در حال گذار سیستمی است که آمریکا در این میان سیاست مهار را در پیش گرفته است. آمریکا برای کنترل چین تمرکز خود را از غرب آسیا به سمت شرق آسیا متمایل کرده و در این میان آمریکا با این اقدام، خود به تغییر نظم منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا نیز کمک کرده است. اکنون اما، دوران یکجانبه گرایی آمریکا در خاورمیانه به پایان خود نزدیک شده است. از دوران جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی، مناطق و بازیگران منطقهای اهمیت ویژهای یافتند. در شرایط کنونی در غرب آسیا بازیگران منطقهای در حال شکل دهی به نظم جدید هستند، نظمی که به نظر میرسد کشورهای فرامنطقهای چندان در آن وارد نشوند و تنها نقش مدیریت این نظم را به عهده بگیرند. در این میان کشورهایی مانند عربستان و ترکیه که مهمترین حامیان تروریستهای داعش و دیگر گروهها هستند به نظر میرسد به این نتیجه رسیدهاند که جایگاه کشورها در نظم جدید در میز مذاکره تعیین خواهد شد و مداخله منفی در منطقه نمیتواند آنها را به عنوان بازیگران تاثیرگذار و تعیینکننده در نظم جدید معرفی کند. ایران اما در این نظم جدید جایگاهی «ویژه» دارد. آمریکا چندین دهه قدرت ایران در منطقه را انکار کرد اما در نهایت در بحران سوریه مجبور شد اذعان کند که حل بحرانهای منطقهای و تصمیم گیری در مورد منطقه بدون حضور ایران امکان پذیر نیست. حمایت ایران از ملتها در سالهای گذشته، ایران را به عنوان قدرتی که خواهان صلح و ثبات در منطقه است معرفی کرده. این امر باعث شده تا در شکلگیری نظم جدید، ایران قطبِ برتر باشد.
این که نظم جدید در منطقه به چه صورت است و سهم بازیگران در آن به چه میزان خواهد بود هنوز مشخص نیست و به تغییرات سیستمی نیز مرتبط است. اما مهمترین نکته این است که آمریکا دیگر قادر نخواهد بود تا در مورد مقوله امنیت در منطقه به تنهایی تصمیمی بگیرد و برای اولین بار کشورهای منطقهای در حال به دست گرفتن سرنوشت منطقه هستند. این امر نوید بخش دوران جدیدی است که در آن هیچ قدرت فرامنطقهای نخواهد توانست ثبات کشورها را در جهت منافع خود بر هم بزند. در دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر معظم انقلاب (1393/06/13) ایشان تاکید کردند: «در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکته اساسى برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند. بعد از جنگ اول جهانى، یک نظم جدید در عالم و به خصوص در منطقه ما بهوجود آمد؛ قدرت هایى جان گرفتند، قدرت هاى برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوم جهانى - که تا کنون حدود هفتاد سال از پایان آن میگذرد - این نظم جهانى استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصى درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستى و چه به شکل نظام لیبرالیستى - که هردو غربى بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و اراده اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان به روشنى میبیند که این نظم در حال تغییر است.» این تاکید رهبر معظم انقلاب به درستی گویای اوضاع جدید جهانی است همانطور که ایشان پیش از این نیز از آغاز پیچ تاریخی در جهان خبر داده بودند. تغییر نظم منطقه نیز یکی از نمودهای این پیچ بزرگ تاریخی است، تغییری که مردم تعیینکننده اصلی سیاستهای منطقهای خواهند بود.