تقدیم به سردار شهیدحسین همدانی
مردی اگر به خون خفت از این قبیله غم نیست(شعر مقاومت)
سیدعبدالله حسینی
مردی اگر به خون خفت از این قبیله غم نیست
ازین قبیل مردان در این قبیله کم نیست
از گلشن شهادت گویا حسین گل چید
انگار جز شهیدان محرم دراین حرم نیست
هرکس ز دست ساقی جام وصال گیرد
خواهان جام غم هست محتاج جام جم نیست
گر جملگی بیفتیم مثل حسین بر خاک
ما راست قامتان را سر پیش ظلم خم نیست
باید سرود با عشق غمنامه ولا را
هرکس که ساخت شعری هم سنگ محتشم نیست
بیش و کم جهان را از عاشقان مپرسید
عاشق اگر کسی شد در فکر بیش وکم نیست
یک عمردار بر دوش در انتظار مرگیم
مارا خیال سازش با شحنه ستم نیست
چهچه زنان برقص آی مانند مرغ بسمل
بلبل پی سرودن در فکر زیر و بم نیست
در کیش ما نباشد شایسته شهادت
آنکس که با خمینی در عشق هم قسم نیست
ما را حیات جاوید با مرگ گردد آغاز
این ره ندارد آغاز پایان راه هم نیست
مردی به خاک افتاد مرد دگر قد افراشت
یعنی حسین دوران بییاور و علم نیست
ما وارثان آدم آمادهایم هر دم
مردن میان بستر در دودمان دم نیست
پایان گل شهود است پایان گل سجود است
پایان گل وجود است پایان گل عدم نیست
مردی اگر به خون خفت از این قبیله غم نیست
ازین قبیل مردان در این قبیله کم نیست
از گلشن شهادت گویا حسین گل چید
انگار جز شهیدان محرم دراین حرم نیست
هرکس ز دست ساقی جام وصال گیرد
خواهان جام غم هست محتاج جام جم نیست
گر جملگی بیفتیم مثل حسین بر خاک
ما راست قامتان را سر پیش ظلم خم نیست
باید سرود با عشق غمنامه ولا را
هرکس که ساخت شعری هم سنگ محتشم نیست
بیش و کم جهان را از عاشقان مپرسید
عاشق اگر کسی شد در فکر بیش وکم نیست
یک عمردار بر دوش در انتظار مرگیم
مارا خیال سازش با شحنه ستم نیست
چهچه زنان برقص آی مانند مرغ بسمل
بلبل پی سرودن در فکر زیر و بم نیست
در کیش ما نباشد شایسته شهادت
آنکس که با خمینی در عشق هم قسم نیست
ما را حیات جاوید با مرگ گردد آغاز
این ره ندارد آغاز پایان راه هم نیست
مردی به خاک افتاد مرد دگر قد افراشت
یعنی حسین دوران بییاور و علم نیست
ما وارثان آدم آمادهایم هر دم
مردن میان بستر در دودمان دم نیست
پایان گل شهود است پایان گل سجود است
پایان گل وجود است پایان گل عدم نیست