kayhan.ir

کد خبر: ۳۷۰۷۵
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۱

گفتگوي دائمي خداوند با انسان‌هاي با تقوا (خوان حکمت)

قرآن كريم درباره كساني كه اهل تقوايند، مي‌فرمايد: اينها داراي چشم وگوشند، اينها حرف انبياء را مي‌شنوند، اينها حرف خودشان را مي‌شنوند. اينچنين نيست كه در درون آنها پيامي از خودمان نگذاشته باشيم! يك پيامگيري در درون اينها به اينها داديم، هميشه حرف ما را به اينها منتقل مي‌كند؛ اينها حرف خودشان را گوش مي‌دهند.
به ما گفتند شبانه روز يك مقدار خلوت كنيد، ببينيد چه مي‌شنويد، حرف كي را مي‌شنويد؛ حرف إله را كه ما خليفه اوئيم، در درون ما با ما سخن مي‌گويد.اين فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقواها (1) منسلخ از زمان و مكان است. اينطور نيست كه يك فعل ماضي باشد! همانطوري كه مي‌گويند: كانَ اللهُ بِكُلِّ شِيءٍ عَليماً (2)، اين (كانَ) به معناي فعل ماضي نيست، منزّه از زمان ومکان است، در هيچ زمان و زمين نمي‌گنجد، همانطوري كه كانَ اللهُ عَليماً به معناي اين است كه خدا دائماً عليم است، نه در گذشته عليم بود؛ اين فَاَلْهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقواها هم همين طور است. نه يعني يك وقتي خداي سبحان تقوا را و فجور ما را به ما الهام كرد و ديگر گذشت؛ اينچنين نيست! فَاَلْهَمَهَا یعنی لحظه به لحظه ذات خداي سبحان به ما مي‌فهماند راه كدام است، چاه كدام! هر لحظه دارد به ما مي‌فهماند، منتها كسي كه گوش كند كم است!!
اگر ديديد بعضي از بزرگان گفتند: يك بيت از اين قصيده بِه از صد رساله است‌(3)، همان‌هائي هستند كه گفتند: اين طفلِ يك شبه رَه صد ساله مي‌رود (4). اگر اين طفلِ يك شبه رَه صد ساله رفته است، قصيده اي هم اگر بسرايد؛ يك بيت از اين قصيده بِه از صد رساله است. اينچنين نيست كه آنوقتي كه ما خردسال بوديم، خدا به ما يك حرفي زد و گذشت! هر لحظه اين حرف هست، هر لحظه خدا به ما مي‌گويد چه بد است، چه خوب است؛ فَاَلْهَمَهَا وَ يُلْهِمُهَا. لذا اگر ما باشيم و خود ما و بعد از نماز چند لحظه بیندیشیم، ببينيم اين كاري كه امروز كرديم درست است يا نه؛ مي‌بينيم آن صدا به گوش ما مي‌رسد كه چه بد است، چه خوب است؛ بد كردي يا خوب كردي! بد كردي، بد آيدت. نيك كردي، كار خير كردي، از كار خير بهره مي‌بري. اگر او هميشه دارد با ما حرف مي‌زند، چرا حرف او را گوش ندهيم؟! چرا به درونمان سري نزنيم؟! فرمود: شما اين گوش درونتان را باز كنيد، من كه مرتب دارم حرف مي‌زنم. اين پيامگيرتان بسته نباشد، حرف من دائمي است.
معزول کردن برخي انسان‌ها از درك سخنان الهي
فرمود: اِنَّهُمْ عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولوُن (5)، اينها را ما از شنيدن معزول كرديم.شما ديده‌ايد بعضي از كارمندان خداي ناكرده دو بار، سه بار، چهار بار، ده بار وقتي بيراهه رفتند؛ آنها را معزول مي‌كنند. در قرآن فرمود:‌ ما اين گوش شنوا را به خيلي‌ها داديم؛ دو بار، سه بار، ده بار، بيست بار حرف زديم؛ وقتي نشنيدند، اينها را از شنيدن معزول مي‌كنيم، ديگر حرف‌هاي ما را نمي‌شنوند. اينها همانها هستند كه: صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُمْ لا يَعقِلُون (6). بعضي‌ها هم از نظر ديدن همين طور هستند؛ در خيلي از مواقع خداي سبحان آيات خود را به بعضي‌ها نشان مي‌دهد، علائم را نشان مي‌دهد، به بعضي‌ها مي‌گويد ديديد فلان كس چه كرد و چه شد، خانه‌اش را مي‌بيني؟ وضعش را مي‌بيني؟ واحد تجاري‌اش را مي‌بيني؟ به چه روز افتاده است مي‌بيني؟ اينها را من به شما نشان دادم. شما اگر خوب نگاه كنيد، مي‌بينيد دست قدرت خدا در كنار اين قدرت نمائي‌ها تجلّي كرده است.
ما ده بار، بيست بار نشان مي‌دهيم؛ اگر خداي ناكرده در تمام موارد بي اعتنائي كرد و نديد، از آن به بعد چشمش را مي‌بنديم: اِنَّهَا لا تَعمَي الاَبصارْ وَ لكِنْ تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي‌الصُّدُور(7). اينچنين نيست كه بفرمايد من نمي‌گويم، يا من خودم را نشان نمي‌دهم! او با صد هزار جلوه برون آمده كه من با صد هزار ديده تماشا كنم وي را! مشکل از آن سوي نيست كه او حرف نزند؛ او حرف مي‌زند، آنها كه پيامگيرشان مي‌گيرد، مي‌گيرند! او يكسان حرف مي‌زند، براي همه هم حرف مي‌زند؛ امّا بعضي از روزنه‌ها بسته است.
او دائماً دارد حرف مي‌زند، دائماً اين وجدان درون را دارد بيدار نگه مي‌دارد، براي همه يكسان هم پيام مي‌دهد. منتها بعضي‌ها هستند كه خودشان را كر كردند، مي‌شود: اِنَّهُمْ عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولُون؛ بعضي‌ها خودشان را كور كردند: اِنَّهَا لا تَعمَي الاَبصارْ وَ لكِنْ تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور. بعضي اهل شهودند، بعضي نيستند.
فرمود: برخي‌ها آنقدر كور و كرند، در قيامت كه روز تجلّي تامّ الهي است، يُومَئِذٍ يُوَفّيهُمُ اللهُ دِينَهُمُ الحَق(8)؛ در آن روز: اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يُومَئِذٍ لَمَحجُوبُون (9)؛ آن روز هم خدا را نمي‌بينند. آن روز هم وقتي شدّت عذاب بر آنها سختي تحميل كرد؛ آنها به فرشتگان عذاب، به مأموران دوزخ مي‌گويند: يا مالِك لِيَقضِ عَلَينَا رَبُّك(10). برخي‌ها هستند كه مي‌گويند: خدايا! تخفيف بده، مرگ ما را برسان، از تو تمنّاي گذشت داريم؛ بالأخره رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا فَارْجِعنَا نَعمَلْ صالِحاً (11). امّا بعضي‌ها به اين حدّ هم نمي‌رسند! از شدّت غضب به مأموران جهنّم مي‌گويند: برو به خدايت بگو كه جان ما را بگيرد، نمي‌گويند به خداي ما!! يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينَا رَبُّك، نه رَبُّنَا! اين كسي كه روي شدّت گناه و شدّت غضب به اين بارگاه تلخ رسيده است، او در قيامت هم به آنجا كه رسيد، اعتراف نمي‌كند.
هدف بَرين قيام خونين سالار شهيدان (ع)
وجود مبارك حسين بن علي قيام كرد كه ما را به اين حق آشنا كند؛ وگرنه صرف مبارزه با ظلم قبلاً هم بود، بعداً هم هست، آن زمان هم بود. اصل مبارزه با ظلم و آزادي‌خواهي و استقلال‌طلبي براي خيلي‌ها بود، امّا خيلي‌ها آمدند و مبارزه كردند و در تاريخ‌ها دفن شدند! يك كسي كه نظام گونه، نظام‌پسند، نظام وار حركت كند؛ اين با كلّ نظام همراه است. اينكه گفت: مگر نمي‌بينيد: اَنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِه وَ اَنَّ الباطِلَ لا يُتَناهي عَنه (12)؛ او تنها اَموي را نديد، عباسي را نديد، مرواني را نديد! او همه ماركسيست‌ها و همه كمونيست‌ها و همه تروريست‌ها و همه الحادگران و همه مادي‌ها را إلي يُومِ القيامه ديد. گفت:‌ شما درست درك كنيد، اين مجموعه به حق خلق شده است؛ و اين را با متافيزيك مي‌شود حل كرد، نه با فيزيك!
محكوم بودن باطل به فنا و نابودي در نظام حق آفرينش
اين نظام به حق خلق شد؛ يعني اگر باطل انجام داديد، كلّ اين نظام شما را فرو مي‌برد؛ گاهي زمين فرو مي‌برد، گاهي زمان فرو مي‌برد، گاهي دريا فرو مي‌برد، گاهي صحرا فرو مي‌برد، گاهي سنگ فرو مي‌برد.اين مجموعه گاهي دهان باز مي‌كند،‌ آدم را از بين مي‌برد. پهلوي و قَجر و امثال قَجر را تاريخ فرو برد، آن اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي سابق را تاريخ فرو برد؛ اصلاً گويا در اين سرزمين نبود! آن روزها بخش وسيع نقشه شمال را همين اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي تشكيل مي‌داد. اينها آنقدر آدم كشتند كه كسي فكر ترور در مغزش ظهور نمي‌كرد! وقتي شما اطراف كرملين مي‌رفتيد، مي‌ديديد در كمال امنيت دارند زندگي مي‌كنند.
خداي سبحان گاهي اين قدرت قَدر را طوري برمي‌دارد كه گويا اصلاً ديروز در اين سرزمين نبود! خدا وقتي كه مي‌خواهد يك عدّه را برچيند، مي‌گويد: من آنطور اينها را بر مي‌دارم، كَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس(13). اين كَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس بار خاص دارد. برخي از شما آقايان شايد يادتان باشد؛ در 60 سال قبل در همين حسينيه ارشاد آمل يك درخت چنار كهني بود كه متأسفانه فروريخت، مدّتها جايش خالي بود. يك جائي كه درخت چنار باشد، اين درخت چنار را بكنند و قطع كنند؛ يك چاله عميق چند متري تا مدّتها مي‌ماند. امّا اگر شما يك بوته 1 سانتي را بخواهيد يك جا بكنيد، فردا وقتي عبور كرديد جايش معلوم نيست! مگر اين بوته 1 سانتي چقدر عمق زمين را اشغال كرده؟! شايد نيم سانت ريشه‌اش بود، اين ديگر معلوم نيست! فرمود: من ريشه‌ها، شاخه‌ها، سلسله‌هاي ريشه‌دار عميق چند قرنه را آنچنان از روي زمين بر مي‌دارم كه گويا اصلاً ديروز در اين سرزمين نبودند!! اين كَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس، يعني گويا اصلاً ديروز اينجا چنار نبود.
آنچنان ريشه پهلوي در اثر انقلاب كنده شد كه گويا اصلاً پهلوي در اين مملكت نبود! نه خياباني داشت، نه بياباني داشت! شما مي‌دانيد جريان اتحاد شكل ولباس، جريان املاك، گرفتن موقوفات،‌ تخريب حسينيه‌ها، گرفتن عمامه‌ها، قَدغن كردن روضه خواني‌هاي سيّدالشهداء، كشف حجاب از بدعت‌هاي پهلوي بود؛ اينها يكي و دو تا و صد تا و هزار تا نبود! خداي سبحان طوري دودمان ننگين پهلوي را از اين سرزمين برداشت، اينهاکه تقريباً 50 سال ستم كردند؛ گويا 5 ثانيه در اين سرزمين نبودند!! فرمود: ما اينجوري مي‌کنيم. چرا؟ چون زمين با ماست، زمان با ماست، آسمان با ماست، مجموعه نظام با ماست، اين نظام با حق است؛ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الأرض(14)، يك. وَ مَا يَعلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ اِلا هُو(15)، دو. اينگونه از آيات نشان مي‌دهد كه مجموعه نظام حق است.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي‌آملي (دامت بركاته) در ديدار با اقشار مختلف مردم آمل؛ حسينيه ارشاد آمل ـ 28/ 11/ 1383
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) شمس/ 8      (2) نساء/ 32          (3و4) ديوان حافظ       (5) شعراء/ 212
(6) بقره/ 18       (7) حج/ 46           (8) نور/ 25                (9) مطفّفين/ 15
(10) زخرف/ 77 (11) سجده/ 12      (12) بحار الأنوار/ 44/ 193
(13) يونس/ 24  (14) فتح/ 7          (15) مدّثر/ 31
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود