این دل بیمار حالش بِه شود دل بد مکن (چشم به راه سپیده)
پرواز قاصدک
باد آمد و ورق زد و از لای سررسید
پرواز کرد قاصدکی خوشخبر رسید
چرخی زد و ستاره شد از آسمان گذشت
مانند پلک هم زدن آمد، زمان گذشت
ترکیب چهره تو و خورشید در سرم
داری طلوع میکنی از کنج دفترم
با نقشههای پلک زدن در کمین من
پسلرزههای چشم تو و سنگچین من
اسطوره رسیده به دوران شاهشیر!
در دستت آشیانه گنجشکهای پیر!
تنها دلیر مانده به طوفان دشت تو!
از مرز چشمهای من آنکه گذشت تو!
من با تمام پیکره بیستونیام
دائم اسیر دغدغه سرنگونیام
مکتوب بر مجسمه سنگی من است
راز بزرگ عشق تو دلتنگی من است
عشق، آسمان به اهل قفس هدیه دادن است
دلشورههای در نوسان ایستادن است
دست مرا به سرخی آتش کشانده است
سیبی که بر بلندترین شاخه مانده است
در گوشه گوشه گوشه دیوار چشم توست
بر هر چه خیره میشوم انگار چشم توست
پس میزنم تو آنطرف پرده نیستی
پیشانی اتاق عرق کرده، نیستی
آن اتفاق هر شبه رخ داده در حیاط
یک شاخه گل- نشان تو- افتاده در حیاط
میافتم از نگاه خودم روی دامنم
این لحظه را به نام تو تاریخ میزنم
تا بشکند به ناله ناقوس، خوابمان
از آسمان خدا بفرستد جوابمان...
فروغ تنگاب جهرمی
نکته
میدانی چرا روز جمعه، نه «فرد» است و نه «زوج»؟... چون ترکیبی از «فرد» و «زوج» است، یعنی روز «فرج».
خوب میشوم
آقا قسم به جان شما خوب میشوم
باور کن آخرش به خدا خوب میشوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب میشوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب میشوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب میشوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
امالائمه النجبا خوب میشوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب میشوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کربوبلا خوب میشوم