به بهانه اکران همزمان فیلم های سینمای موج نو
درجا زدن با «گاو»!
همزمان شدن اکران فیلم های قدیمی کارگردان های سینمای موج نو با فیلم های امروز آنها، اتفاق جالب و معناداری است. کمترین سودمندی این رخداد، امکان مقایسه این فیلم ها و تأمل درباره شباهتها و تفاوت های آن هاست.
آرش فهیم
قرار است در طرح ویژه ماه مبارک رمضان سینما، تعدادی از فیلمهای قدیمی سینمای ایران در قالب نمایش «فیلم های خاطرانگیز» روی پرده سینماها برود. در این طرح، آثار دهه های گذشته فیلمسازهای کهنه کار سینمای ایران به نمایش در می آید.
نکته قابل تأمل این است که فیلم های مشهور کارنامه داریوش مهرجویی همچون «گاو»، «هامون» و «پری» هم برای اکران در طرح ویژه سینما در ماه رمضان هم انتخاب شده اند و این درحالی است که هم اکنون فیلم اخیر این کارگردان «اشباح» هم در حال نمایش است. بدون تردید مقایسه این فیلم و آثار اخیر مهرجویی همچون «چه خوبه که برگشتی» و «نارنجی پوش» با آثار قدیمی وی برای همه تنها یک نتیجه در پی خواهد داشت؛ اینکه اصلا این فیلم ها با هم قابل مقایسه نیستند. بسیاری از افرادی که فیلم های سابق این فیلمساز را دیده و امروز هم فیلمهای او را میبینند، لاجرم با خود می گویند که این فیلم ها کجا و آن فیلم ها کجا؟
البته بخشی از این نظرات درست است. هنوز فراموش نکردهایم که در روزگاری نه چندان دور، فیلمهای مهرجویی به ویژه آثاری چون «هامون» کانون بحث ها و کشمکش های فکری موافقان و مخالفان این فیلم بود، اما فیلم های جدید این فیلمساز بهانه ای شده اند برای خنده تماشاگران جشنواره فجر. البته این شرایط برای سایر هم نسلان که بهتر است آن ها را «هم موج» های مهرجویی بدانیم هم به وجود آمده است. وضعیت مسعود کیمیایی هم بهتر از مهرجویی نیست. ناصر تقوایی هم که اصلا حوصله فیلم ساختن را از دست داده است. فیلم آخر بهرام بیضایی هم با واکنش منفی خیلی از طرفدارهایش مواجه شد.
کهن سالی، عمده ترین دلیل برای توجیه فیلم های سست این کارگردان ها است. اما واقعیت این است که هم اکنون همکاران پا به سن گذاشته این فیلمسازها در اقصی نقاط جهان هنوز هم فیلم های خوبی می سازند. و مگر مهرجویی وقتی سرحال تر بود، فیلم هایش از امروز خیلی بهتر بودند؟ مگر مهرجویی فیلم های «سنتوری»، «آسمان محبوب» و «طهران، تهران» را -که هر سه ازجمله بدترین آثار این کارگردان محسوب می شوند- را در موقعیت کهولت سنی ساخته است؟ ضمن اینکه فیلمسازی یک کار فکری است و ضعف جسمانی لزوما موجب زوال فکر آدم ها نمی شود.
پس مشکل از کجاست؟
بهتر است ریشه معضل فیلمسازانی چون کیمیایی، مهرجویی، تقوایی، بیضایی و هم طیف هایشان را در سبک آن ها دانست. مشکل این هنرمندان، دقیقا از «موج نو» ناشی می شود.
واقعیت غیرقابل انکار این است که ایجاد جریان موسوم به «موج نو» طبیعی نبود. یعنی این جریان از دل فرهنگ و تاریخ و هنر سرزمین ما بیرون نیامد، بلکه حیاتی کاملا مصنوعی و گلخانه ای داشت. آنها که درباره تاریخ سینمای ایران مطالعه کرده اند درباره وابستگی شدید سینمای موج نو به دفتر فرح پهلوی (همسر آخرین شاه ایران) خبر دارند. این نوع سینما در عرصه فرهنگ ماقبل انقلاب، متولد شد. ظاهرش تقابل با فیلمفارسی بود. اما در عمل به مثابه برادر و مکمل سینمای غالب آن زمان تأثیر میگذاشت. برخلاف فیلمفارسی که عوام و مردم فرودست را هدف گرفته بود، هدف موج نو نخبگان و قشر فرادست جامعه آن روز ایران بود. به جز دو سه نمونه خاص، آن هم با اغماض، اکثریت قریب به اتفاق فیلم های موج نو، در تضاد با فرهنگ بومی جامعه ایران قرار داشتند. تأثیر این جریان، دقیقا مشابه فیلمفارسی بود؛ هر دو، سنت ها و ارزش های ملی ایرانیان را تخریب می کردند، منتها یکی با ژست روشنفکرانه و دیگری با اغوای مردم عادی!
این جریان، البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم با حمایت های دولتی ادامه پیدا کرد. اما هیچ گاه نتوانست نسبت درست و نزدیکی با مردم برقرار کند. سینمای موج نو -چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب- بیشتر وامدار اندیشه های بیگانه بوده تا فرهنگ بومی. حتی جایی هم که به دین و عرفان و مذهب پرداخته هم بیشتر نگاهی مستشرقانه و موزه ای داشته است. طبیعتا سینمای بی هویت و فاقد خاستگاه ملی، همواره رو به اضمحلال است. مشکل آثاری چون «اشباح» و «متروپل» نه سن بالای کارگردان های این فیلم ها که جدایی خاستگاه اندیشه ای آن ها از متن و بطن فرهنگ و جامعه ایرانی است. یعنی دقیقا برخلاف آنچه درباره نسل فیلمسازان برآمده از انقلاب و دفاع مقدس صادق است. کارگردان هایی چون شهید سیدمرتضی آوینی، مجیدمجیدی، ابراهیم حاتمی کیا، جمال شورجه، مسعود ده نمکی و ... با وجود تفاوت هایشان اما همگی برخاسته از درون جامعه و مولود طبیعی زمانه خود هستند.
نکته دیگر اینکه به زعم نگارنده، میان امثال «هامون» و «گاو» با «اشباح» و «چه خوبه که برگشتی» تعارض ذاتی وجود ندارد. آنچه میان آن ها تفاوت ایجاد کرده در میزان غرور و تکبر آنهاست. فیلم هایی چون «هامون» و «گاو» ساختار و محتوایی عصا قورت داده و مغرور دارند، اما فیلم های اخیر مهرجویی فاقد چنین خصیصه ای هستند. یعنی درک فیلم های قدیمی به رمزگشایی و نمادشناسی نیاز داشت، اما درک فیلم های اخیر سهل تر هستند. نبود تسلط تکنیکی در چند فیلم اخیر او نیز مزید بر علت هستند.
دلیل دیگر بر بی ربط بودن فترت سینمایی کارگردان های موج نو با سن بالایشان مشابهت وضعیت برخی از سینماگران جوان با آنهاست. متأسفانه برخی از فیلمسازان جوان هم مسیری مشابه طیف «موج نو» را در پیش گرفته اند. اتفاقا فیلم های آن ها هم گیرایی و گرمای خود را از دست داده است. نمونه فیلم های این گروه را در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر دیدیم. سازندگان تعدادی از فیلمهای ضعیف جشنواره فجر اخیر، هنوز حتی به 40 سال سن هم نرسیدهاند، اما آثارشان وضعیتی شبیه به فیلم های مهرجویی و کیمیایی دارد. به طور قطع و یقین، دلیل ضعف فیلمسازی این هنرمندان نمی تواند کهولت سن باشد.
خلاصه اینکه اکران فیلم های قدیمی در طرح ویژه ماه مبارک رمضان نشان خواهد داد که «موج نو» و اسلاف آن (سینمای جشنوارهای و شبه روشنفکرانه امروز) همچنان در مرحله «گاو» درجا می زند و گاهی نیز از آن هم عقب تر می افتد!