kayhan.ir

کد خبر: ۴۹۸۹
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۵

نیرنگ دشمنان در میدان ضدیت با ولایت فقیه

با توجه به اینکه مردم ایران تابع مکتب اهل بیت(ع) هستند و الگوی خودشان را از ائمه دین گرفته‌اند و این باور در دل آنها ریشه دارد، دشمنان می‌کوشند که این اعتقاد و باور را در جامعه اسلامی ایران سست و کم رنگ کنند.

علی شیرازی
با توجه به اینکه مردم ایران تابع مکتب اهل بیت(ع) هستند و الگوی خودشان را از ائمه دین گرفته‌اند و این باور در دل آنها ریشه دارد، دشمنان می‌کوشند که این اعتقاد و باور را در جامعه اسلامی ایران سست و کم رنگ کنند.
در راستای این هدف، و با بهره‌گیری از عناصر دست‌نشانده خود و عوامل فریب خورده در داخل و خارج کشور و با بهره‌گیری از راه‌های گوناگون، دشمنان حرکت خود را در چند محور شروع کردند:
1- ترویج تفکر ماتریالیستی
قدیمی‌ترین تئوری در تقابل بین دولت و دین، اندیشه ماتریالیستی و ماده‌گرایی است. این نظریه مبتنی بر اصالت ماده و نفی متافیزیک و انکار جاودانگی انسان و حیات پس از مرگ است.
بر مبنای این نظریه، دین هیچ نقشی در زندگی انسان ندارد و در مقابل، دولت وحکومت هم هیچ گونه رابطه‌ای با دین نخواهند داشت.
در دوران معاصر این اندیشه در قالب یک نظام سیاسی و سوسیالیستی متجلی گردید و بخشی از جامعه بشری را تحت تاثیر خود قرار داد.
این نگاه معتقد است که گرایش های دینی مردم عامل محدودکننده در مقوله حاکمیت است و باید دین را در جامعه کمرنگ و ضعیف کرد.
2-ترویج تفکر لیبرالیزم
دیدگاه اومانیستی و انسان‌گرایی در غرب، در تعامل بین دین و دولت تاثیر عمیقی گذاشته است. این نظریه که مبتنی بر اندیشه اصالت انسان بوده، با آغاز رنسانس به صورت یک نظام سیاسی مطرح شد و حاصل آن پیدایش تفکر لیبرالیزم بود.
تکیه اساسی لیبرالیزم روی آزادی‌های فردی در ابعاد سیاسی، مذهبی و اقتصادی است. در نگرش لیبرالیستی، دین جایگاه حداقلی دارد و بخش محدودی از زندگی انسان مرتبط با دین خواهد بود.
در نظام‌های لیبرالیستی به لحاظ ماهیت و ساختار، دولت هیچ گونه تعهد و مسئولیتی در زمینه دین و نهادهای دینی نخواهد داشت.
دشمنان تلاش می‌کنند این تفکر را در جامعه ایران ترویج کنند، تا پایه‌های حکومت دینی سست و نظام ولایی حذف شود.
3-ترویج تفکر سکولاریزم
محور بعدی فعالیت و حرکت دشمنان، تلاش برای جدایی حکومت و سیاست از دین است. از قرن 17 به بعد در غرب و اروپا روی این مسئله کار شده است.
گردنکشان و جباران برای آنکه بتوانند قدرت دنیوی را یکسره در اختیار بگیرند و به هرشکلی که می‌خواهند کشورهای زیر سیطره خویش را تدبیر و اداره کنند نغمه شوم تفکیک دین از سیاست (سکولاریزم) را ساز کردند.
امروز هم دشمنان ما برای جداکردن مردم از مکتب اهل‌بیت(ع) و براندازی جمهوری اسلامی ایران، ترویج تفکر تفکیک دین از سیاست را در محور فعالیت‌های فرهنگی خود قرار داده‌اند، تا بر ایران اسلامی سلطه یابند و ایران را که مانع قلدری و زورگویی و استکبار آنان است از سرراه بردارند.
4-ترویج تفکر حکومت منهای فقها
دشمنان در ادامه تلاش ترویج تفکر بین قلمرو دین و سیاست و تبلیغ بی‌دینی، در آنجا که به هدف نرسیده‌اند، تلاش می‌کنند به جامعه تلقین کنند بر فرض بپذیریم دین هم می‌تواند در امور اجتماعی و سیاست دخالت کند و احکام دینی در جامعه پیاده شود، اما حکومت دینی به معنای حکومت فقها نیست. معنای حکومت دینی این است که احکام دین اجرا شود، و اینکه اجرا کننده‌اش چه کسی باشد ربطی به دین ندارد. مردم هرکس را برای اجرای احکام دینی انتخاب کردند، او حاکم دینی خواهد بود.
بنابراین نمی‌پذیریم که در راس حکومت دینی باید ولی فقیه قرار بگیرد، حال که نتوانستند تفکر تفکیک دین از سیاست را جابیندازند، به سراغ ترویج تفکر تفکیک حکومت دینی از تئوری ولایت فقیه رفتند.
همه نیرنگ دشمن دراین پهنه زدن ریشه اعتقادات ملت ایران برای حذف ولایت فقیه و درنهایت نظام اسلامی ایران است.
5-ترویج تفکر ناسازگاری ولایت با دموکراسی
در ادامه حرکت، دشمن سراغ محور بعدی رفته است. ولایت شکل‌های متفاوتی دارد. ولایتی که در ایران اجرا شده، با اصول دموکراسی و لیبرالیزم نمی‌سازد. باید کاری کرد که ولایت فقیه با ارزش‌های پذیرفته شده در دنیای غرب وفق پیدا کند.
همه این تلاش‌ها برای ایجاد شبهه دردل جوانان و سست کردن اعتقاد آنها به نظام و ارزشهای الهی است.
تنها با ایجاد این شبهه‌ها و ترویج تفکر غربگرایی می‌توانند راه نفوذ خود در درون حکومت اسلامی را باز کنند و به ارکان حاکمیت ضربه بزنند.
هرکس تحت تاثیر این شبهه‌ها قرار بگیرد، خواسته یا ناخواسته به اهداف آمریکا وایادیش کمک می‌کند و غرب را به خواسته‌های خود نزدیک می‌سازد.
6- ترویج تفکر سنت‌گرایی التقاطی
این تفکر معتقد است که جهان در سیطره حقایق فراگیر و جهانی است که معرفت به آنها تنها در سایه فردی میسر می‌شود که به نور وحی الهی منور شده است.
آنها معتقدند در مراحل بعدی هر موجودی به تبع اینکه چه اندازه از جهان محسوسات فاصله بگیرد و به رأس هرم وجود نزدیک تر شود، از دیگران موجودتر است و به همین دلیل است که می‌توان سلسله مراتب وجودی سنت‌گرایان را مبتنی بر گونه‌ای نظام ارزشی در نظر آورد که در آن نزدیک‌تر بودن به رأس هرم وجود، مترادف با موجودتر بودن است.
به زبان ساده‌تر، آنکه سودای درک مراتب عالیه وجود دارد باید بتواند، از صفات محسوس رهایی یابد و صفات الوهی را در خود متجلی کند.
این نگاه در سیر عرفانی کاذب خود می‌گوید در عصر غیبت، احتیاجی به واسطه بین خلق و امام زمان(عج) نیست و ما خودمان می‌توانیم با امام زمان رابطه برقرار کنیم.
سنت‌گرایان التقاطی طرفدار نسبی‌گرایی دین هستند و معتقدند مذهب نمی‌تواند مطلق باشد و باید از شکل مطلق بودن بیرون بیاید و این نیازمند مسامحه است.
این فکر برای زدن ریشه اعتقادات مردم و دین و ولایت فقیه، اما در نگاهی جدید وارد عرصه شده است؛ تا راه رسیدن استکبار به اهداف خود را هموار سازد.
* حقیقت وجودی ولایت فقیه
آنان که در این دام گرفتار شده‌اند نه دین را شناخته‌اند و نه ولایت فقیه را. در نگاه اسلام کسی که بر رأس هرم قدرت جای دارد، نباید کوچکترین نقصی داشته باشد؛ نه از نظر علم به قانون و مبانی آن و نه به لحاظ شناخت موضوعات و مصادیق و آگاهی به مصالح مردم و نه از نظر تقوی و ورع و عدالت: و به تعبیر دیگر حاکم اسلامی باید حد اعلای فقاهت، حد اعلای شناخت زمان و اوضاع و احوال موجود و مصالح و مفاسد خاص و جزیی و مقطعی و حد اعلای تقوی و ورع و عدالت را واجد باشد.
در فرهنگ اسلامی ما، فقط معصومین جامع همه این اوصافند و در عصر غیبت کبری، فقهای جامع‌الشرایط بر مسند حکومت می‌نشینند تا افراد جامعه اطمینان پیدا کنند که حقوقشان ضایع نمی‌شود و مال و جان و آبرویشان دستخوش تعدی و تجاوز واقع نمی‌گردد.
این مطلب از مستقلات عقلیه است و در آن، جای هیچ گونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد.
این افراد نیز با اذن و اجازه خداوند بزرگ که آگاه به همه مصالح و مفاسد اجتماع است، به عنوان حاکم منصوب می‌شوند.
براساس دیدگاه عقیدتی شیعه حاکمیت از آن خدا است و از شئون ربوبیت الهی است. هیچ‌کس حق حکومت بر انسانی را ندارد، مگر آنکه خدا به او اجازه دهد.
ولی فقیه هم منصوب با واسطه است و فقیه از طرف خدا اجازه حکومت دارد.
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «حاکمی که منصوب عام از طرف معصوم است، اطاعتش واجب است و اگر کسی حکم او را نپذیرد، مانند آنست که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است.»(1)
در زمان غیبت که فقیه از طرف معصوم(ع) برای حاکمیت بر مردم نصب شده، اطاعت و عدم اطاعت از فقیه به معنای پذیرش و یا رد خود معصوم(ع) است.
اختیارات ولی فقیه نیز همان اختیارات حکومتی معصوم است. ولایت مطلقه فقیه همان اختیارات معصوم است. این اختیارات را به ولی‌فقیه داده‌اند تا جامعه را درست اداره کند و او را به این امر مهم گماشته‌اند؛ تا مردم با اطمینان کامل از او پیروی و تبعیت نمایند.
مسایل رهبری با روان بشر سر و کار دارد. جلب همکاری روان‌ها و به حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی، مهارت و ظرافت فوق‌العاده می‌خواهد، کار هرکس نیست.
امروز پس از پیشرفت‌های حیرت‌انگیز روانشناسی و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی، هنگامی که سیره رهبری اولیاء الهی را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم بر دقیق‌ترین ملاحظات روانی و بر اصول دقیق علمی رهبری منطبق است و به همین علت تا اعماق دلهای مردم نفوذ می‌کردند.
نفوذ امام خمینی(ره) را بر دلهای مردم ایران به تماشا بگیرید. عمق نفوذ مقام معظم رهبری بر دل مسلمانان دنیا را مشاهده کنید.
در کجای دنیا چنین ارتباطی بین مردم و حاکم وجود دارد؟ دشمنان از همین نفوذ می‌ترسند و به همین دلیل می‌خواهند ولایت فقیه را کنار بگذارند؛ و سالها طراحی کردند تا ریشه ولایت فقیه را بزنند.
تا به امروز دشمن به این آرزو نرسیده است. بیداری و هوشیاری و بصیرت ملت ایران و مسلمانان سراسر جهان از این به بعد هم اجازه خدشه‌دار شدن اصل ولایت فقیه را به هیچ کس نمی‌دهد. ولایت فقیه ماندنی است و هر کس با این اصل مهم اسلامی به ستیز برخیزد ریشه خود را زده است.
پاورقی:
1- اصول کافی، ج1، ص67.