بررسی کارنامه محمد حسین میمندینژاد
دامپزشک انگلیسی مدیر مجله رنگینکمان
نویسنده: فاطمه فرد
اشاره:
اصالت و ریشهدار بودن فرهنگ، اعتقادات و هویت دینی و ملی ملت ایران؛ سرمایهای ناب و چون خار در چشم دشمنان است. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «چند سال قبل از این در زمان حیات امام بزرگوار، یکی از وزرای رئیس جمهور وقتِ آمریکا علناً و صریحاً در مقابل چشم خبرنگاران گفت که ما باید ریشه ملت ایران را بکَنیم! ... قضیه اینها، قضیه ملت است؛ نه فقط قضیه دولت. معلوم است که ریشه یک ملت چهل، پنجاه میلیونىِ آن روز را که نمیشد کَند و همه را از بین برد. معنایش این بود که ملت را بیریشه کنیم، فرهنگ این ملت را بگیریم، آن چیزهایی را از این ملت بگیریم که آنها را وادار به این ایستادگی و مقاومت میکند.» (14آبان1376) و برای تحقق آن بیش از سی سال هزینه کردهاند، هزینههایی سرسامآور که به گمانشان برای این امر هرقدر هم هزینه شود ارزش دارد.
دشمن کارش را با تهاجم فرهنگی آغاز و با استفاده از افراد نفوذی، غافل یا متغافلین دنیازده که تهاجم را نفی میکردند، این روند را با شبیخون و سپس غارت فرهنگی ادامه داد و امروز در سایه سکوت برخی مسئولین و عدم همراهیشان با ناخدای کشتی عظیم انقلاب، کار را به قتلعام فرهنگی کشاندهاند. ناخدایی که لحظه به لحظه جنگ را مدیریت کرد و فرمود: «بیشک نخستین آماج این شبیخون، جواناناند، بهویژه آنان که در جاده دانش و فرزانگی قدم برمیدارند و آینده فرهنگی و سیاسی کشور در دست آنان است.» (مقام معظم رهبری؛ 10 شهریور 1380)
محمدحسين ميمندينژاد، يكي از چهرههاي تأثيرگذار و مُخرب در فرهنگ و سياست صد سال اخير ايران است كه متأسفانه در سايه عدم اطلاعرساني نهادهاي مسئول؛ تاريخنگاران مغرض داخلی و خارجی با صرف هزينههاي گزاف، وجهه نامطلوب وي را پوشيده نگه داشته و به عنوان دانشمند به افكار عمومي معرفي و در تاريخ ايران ثبت کردهاند.
اکنون فرزند وی شارمین میمندینژاد، در قالبی دیگر هماهنگ با سازمانهای بینالمللی ضدایران، با برنامههایی گسترده و چندجانبه، به شدت در سطح دانشگاهها و مدارس فعال شده و به تحریف و تخریب باورهای دینی جوانان پرداخته است.
معرفی و بررسی جریان مهاجم فوق مستلزم شناخت زیرساختهای فکری آن است. لذا دفتر پژوهشها با معرفی اجمالی محمدحسین میمندینژاد، به زودی به معرفی دنبالههای این جریان خواهد پرداخت.
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
محمدحسين ميمندينژاد در سال 1289 شمسي در كرمان متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتي در كرمان، براي ادامه تحصيل به تهران آمد و در دوران رضاخان براي ادامه تحصيل به فرانسه اعزام شد.
ميمندينژاد 6 سال در فرانسه تحصيل كرد و سفرهايي نيز به كشورهاي انگلستان، آمريكا، آلمان، اسپانيا و ايتاليا داشت. پس از اخذ دكتراي دامپزشكي و بازگشت به ايران، استاد دانشكده كشاورزي، استاد دانشگاه و رئيس دانشكده دامپزشكي و مدتي نيز سردبير مجله دانشكده پزشكي بود.
وي با توجه به ارادت و چاكرمسلكي نسبت به رضاخان و محمدرضا پهلوي، همواره از حمايت كامل و بيدريغ رژيم پهلوي برخوردار بود و به همين واسطه به مدد كمكهاي مالي وسيع، به تطهير خاندان منحوس پهلوي و خيانتهاي آنان پرداخت. كمكهاي دوجانبه ميمندينژاد و خاندان پهلوي در قالب انتشار كتاب و نشريات، آن هم به صورت رايگان تعجب همگان را برانگيخته بود. اما او به واسطه دستهاي پنهان تبليغاتي، خود را فردي خير معرفي ميكرد كه كتابهايش را به رايگان در اختيار جامعه قرار ميدهد. به قول يكي از ياران فرهنگي وي در هيئت حاكمه پهلوي:
« در آن زمان حقوق استادهاي دانشگاه خيلي كم بود و زندگي يك خانواده را تأمين نميكرد، چه رسد به آنكه استاد مقداري از آن را هم صرف چاپ كتاب مجاني كند، آن هم چند جلد در هر سال... »1
ميمندينژاد به پاس خدماتش، از سوي محمدرضا پهلوي نشان درجه 4 تاج را گرفت.2 پس از اتفاقات سال 1342 و حركت رو به رشد جامعه در افزايش آگاهيهاي سياسي - اجتماعي و توجه آحاد جامعه به نظريات و هدايتهاي امام خميني (رحمتاللهعليه)، تغيير ذائقه مردم و سرگرم كردن آنان به مسائل ديگر و تخريب بيش از پيش دين و علماي ديني در دستور كار قرار گرفت.