kayhan.ir

کد خبر: ۸۳۶۸۵
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۷

اهتمام به نهضت اسلامگرایی در مقابل افراط گرایی و تکفیر


علی محمد سرلک
اندیشه تکفیر مسلمانان و تحرکات گروه‌های تروریستی تکفیری که اکنون با حمایت آمریکا و برخی کشورهای غربی و عربی در سرزمین‌های اسلامی مشغول به خاک و خون کشیدن مردم هستند و در آتش تفرقه می‌دمند، از مهم‌ترین و حساسترین مسائل و مشکلات کنونی جهان اسلام است. هم اندیشی و تحقیق پیرامون راهکارهای برون رفت از چنین بحرانی یک ضرورت اساسی است. نوشتار حاضر با دقت در فرمایشات رهبر معظم انقلاب دو بال و یا دو رکن اساسی را در شکل دهی «نهضت اسلامگرایی»، به عنوان یک استراتژی و راهبرد در مقابل پدیده شوم تفرقه و تکفیر مطرح و مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
***
همانگونه که به روشنی از عنوان رسمی «جمهوری اسلامی ایران» پیداست، حاکمیت در ایران، نظامی است شکل گرفته بر مبنای اندیشه اسلامی: «نهضت ما اسلامی است.... نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقه‌ای خاص متعلق باشد». (امام خمینی، سیدروح‌الله؛ (1385) صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی(س) تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (مؤسسه چاپ و نشر عروج) ج11. ص 110) از طرف دیگر، تمامی جریان های تکفیری نیز از آغاز تاکنون، با همه عناوین و برچسب های عربی و غیر عربی که بر خود نهاده اند در یک چیز مشترک بوده اند: «توسل به یک ایدئولوژی به ظاهر اسلامی برای حذف فیزیکی و همراه با خشونت دیگران»، درست برعکس آنچه اساس و مبنای حاکمیت در جمهوری اسلامی بوده و بصراحت در کلام بنیانگذار راحل آن نیز آمده است: «مایی که می‌خواهیم اسلام در همه جا باشد و می‌خواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمی‌گوییم که می‌خواهیم با سر نیزه صادر بکنیم؛ ما می‌خواهیم بادعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر کنیم». (همان. ج 18، ص 157)
به دلیل همین تقابل و تضاد در اجرا و پیاده سازی اسلام از سوی جمهوری اسلامی و جریانات تکفیری و حامیان آنهاست که این جریانات مبارزه با نظام اسلامی و هواداران آن را از اولویت های اصلی خود و یا حتی در برخی موارد علت اصلی شکل گیری خود معرفی کرده اند. در چنین تقابل ایدئولوژیکی است که جریان های تکفیری کوشیده اند، نخست امت اسلامی را با مرزبندی سنی و شیعی به اکثریت سنی (80٪) و اقلیت شیعه (20٪) تقسیم کنند و سپس با تکیه بر یک گرایش افراطی و تکفیری از اهل سنت - مانند: وهابیت ( حدود2٪ از اهل سنت) که حتی در خود این جماعت نیز منفور و مطرود بوده و اقلیتی به مراتب ناچیز محسوب می شوند – و با بهره بردن از منابع گسترده مالی و سیاست قدرت های استکباری و ارتجاعی، آن را نماینده عموم و اکثریت اهل سنت معرفی نمایند، در چنین فضایی است که شناخت ابعاد یک نبرد ایدئولوژیک بسیار ضروری و لازم خواهد بود و صد البته؛ نه در زمین شیعی و سنی بلکه در تقابل میان اسلام گرایی با افراط گرایی و تکفیر، همچنان که رهبر معظم انقلاب فرموده است: «اینها دروغ می‌گویند اگر می‌گویند ما با شیعه مخالفیم، با سنّی موافقیم؛ ... برای آمریکایی‌ها مسئله مسئله‌ی شیعه و سنّی نیست... دشمن آمریکا « اسلام‌گرایی» است». (بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌. 08/ 10/ 94)
در این بین، با تامل در فرمایشی از مقام معظم رهبری (بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامی. 06/ 03/ 1393) که اتفاقا با توجه به ایراد آن در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامی می بایست در سطحی جهانی و فرا ملی در نظر گرفته شود، می توان دو بال و یا دو رکن اساسی را در شکل دهی «نهضت اسلامگرایی»، به عنوان یک استراتژی و راهبرد در مقابل پدیده شوم تفرقه و تکفیر، سهیم دانست؛ نخست، تقریب مذاهب و دیگری آگاهی بخشی یا بیدار سازی.
1ـ تقریب مذاهب:
درباره تقریب می توان گفت: تقریب مذاهب اسلامی، با محوریت تاکید بر مشترکات و نادیده گرفتن اختلافات و با وجود ریشه های قوی و مستحکم در میراث دینی، نخستین بار به عنوان یک استراتژی و نظریه ای راهبردی در نفی تکفیر و ایجاد اخوت و برادری در اسلام، از سوی فقهای معظمی چون مرحوم شیخ محمد تقی قمی (متوفی: 1368 ش)، مطرح گردید و پس از آن در سایه حمایت مراجع دینی شاخصی چون آیت الله بروجردی (متوفی: 1340 ش) و شیخ شلتوت رئیس وقت الازهر مصر (متوفی: 1342 ش)، از هر دو طیف شیعه و اهل سنت، به صورت یک اصل در سیاستگذاری های برخی از نهادها و موسسات دینی ورود یافت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز، به درستی به اصلی بنیانی در سیاست های جمهوری اسلامی مبدل گشت. اما در اینجا نباید از دو نکته اساسی غفلت نمود:
پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حاکمیتی مبتنی بر اندیشه ناب اسلامی، در جهان اسلام و عرصه بین الملل پیامد های متعددی را به دنبال داشت؛ از مشروعیت یافتن مبارزات ضد صهیونیستی گرفته تا نهضت های آزادی بخش دینی در میان ملت های مسلمان، از همین رو و از همان آغاز؛ این انقلاب چالش و مانع اساسی ای را در مقابل قدرت های ذی نفوذ منطقه ای و بین المللی به وجود آورد تا آنجا که آنها را در ضدیت و مهار این انقلاب به هر وسیله ممکن از جنگ گرفته تا ترور و خشونت و... متوسل ساخت، که در این بین، توسل به حربه تکفیر شیعیان و طرد اندیشه اسلامی برآمده از مکتب اهل بیت (ع)، به عنوان پایه و اساس شکل گیری انقلاب اسلامی، از نخستین اقدامات آنها بود. اقدامی که هرچند در تقابل و ضدیت با ایران اسلامی دامن زده شد اما فراتر از آن، امروزه به بحرانی جهانی مبدل گشته است.
راهبرد تقریب محصول و زاییده دورانی است که علی رغم وجود یک کشور و جامعه مستقل شیعی در ایران، حاکمیت در میان این گروه، همچنان غیر دینی بوده و رهبری دینی جامعه شیعه، کماکان، تنها در نهاد مرجعیت خلاصه می گشت، یعنی دوران مرجعیت فقهاء شیعه و نه دوران مرجعیت و حاکمیت ایشان در قالب نظام ولایت فقیه. بدیهی است؛ اکتفای صرف به راهبردی که از ابتدا به عنوان برنامه ای برای یک نهاد دینی، با امکانات محدود مالی، سیاسی و... طراحی شده کجا؟ و راهبرد یک حاکمیت و قدرت منطقه ای کجا؟ آن هم؛ در تقابل با تکفیری که از ابتدا، نه راهبرد یک کشور، بلکه راهبرد قدرت های مختلف منطقه ای و بین المللی بوده و امروزه فراتر از حمایت های سیاسی و اقتصادی، به حمایت در عرصه های نظامی و جنگ های منطقه ای نیز کشیده شده است. پس؛ در مقابل اتخاذ راهبرد «تامین مذاهب اسلامی» از سوی دشمنان جمهوری اسلامی به قصد گسترش تفرقه و تکفیر، انضمام مقوله بیداری سازی به تقریب مذاهب اسلامی و ارتقاء آن به راهبرد «نهضت اسلامگرایی» کاملا ضروری و لازم خواهد بود.
2 ـ بیدار سازی:
در بیدار سازی مسلمانان یا همان « اثاره دفائن العقول» و نقش آن در نهضت اسلام گرایی؛ گام برداشتن در سایه سیاستی معقول و واقع گرا و فارغ از احساسات مذهبی و برچسب های شیعه و سنی، می تواند مهم‌ترین اصل تلقی گردد؛ عقلانیت و واقعیت برآمده از تاریخ تحولات هزار و پانصد ساله شیعه و سنی نشان می دهد؛ بیدار سازی یک سویه و نادیده انگاشتن نقش و جایگاه یک فرقه و مذهب، نه تنها در دراز مدت راه بجایی نخواهد برد، بلکه بعکس، موجب گسترش نفرت و شکاف مذهبی نیز می گردد. از همین رو؛ محور و اساس بیدار سازی باید بر راهبرد «سنی- سنی و شیعی- شیعی» باشد؛ آگاهی بخشی به جامعه اهل سنت توسط خواص آگاه و دشمن شناس اهل سنت و آگاهی بخشی به جامعه شیعه توسط خواص آگاه و دشمن شناس شیعه. با این راهبرد؛ « اسلام گرایی» گفتمانی خواهد شد فراتر از یک فرقه و مذهب خاص و متعلق به همه مخالفان تکفیر و افراط گرایی، فارغ از شیعه و سنی و یا حتی مسلمان و غیر مسلمان.
به نظر؛ آنچه امروزه در ایران و جوامع شیعی کمتر مورد توجه قرار گرفته، همان راهکار سنی _ سنی بوده است که می توان برای پیشبرد آن راهکارهای متعددی در پیش گرفت، از جمله:
ضرورت نگرشی علمی و جامع به مکتب سیاسی امام خمینی (رض) و پرهیز از معرفی و محدود سازی آن در قالبی صرفا فقهی و شیعی: «یک نقطه‌ی دیگر از نقاط روشن خط امام، جهانی بودن نهضت است. امام نهضت را جهانی می‌دانست و این انقلاب را متعلق به همه ملت های مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفی می کرد». (رهبر معظم انقلاب. خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران در حرم امام خمینی (ره). 14/ 03/ 1389) بدیهی است با این امر؛ دایره تاثیر اندیشه های امام(رض) چون هر متفکر دیگری از دایره پیروان یک مذهب یا گروه خاص فراتر رفته و پذیرش آن از سوی هر فرد شیعه و سنی یا مسلمان و غیر مسلمان هموار می گردد و بدین نحو، اولا؛ پذیرش یک نظریه سیاسی با عنوان «نظریه امام خمینی» از سوی یک اندیشمند، روحانی و یا جوان اهل سنت به معنی پذیرش و گرایش به مذهب شیعه تلقی نگشته و موجبات طرد و تکفیر وی نیز در جامعه اش فراهم نخواهد شد. همان‌گونه که امروزه و بدنبال تبلیغ گسترده جریان وهابیت متاسفانه شاهدیم، پذیرش این نگاه از سوی یک پیرو مذهب حنفی، شافعی و یا مالکی هرگز به معنی دست کشیدن فرد مذکور از باورهای فقهی و اعتقادی خود محسوب نمی شود. ثانیا؛ با معرفی اندیشه ای ناب، فرا مذهبی و ضد تکفیری به جامعه مسلمانان و به ویژه جوانان آنها، تمایلات و انگیزه های ضد استکباری و ضد استبدادی آنها در بستر مناسبی بروز و ظهور یافته و از قرار گرفتن در مسیر تکفیر و ارهاب مصونیت خواهند یافت.
شناسایی و ارتباط با شخصیت ها و مراجع فکری و دینی ضد تکفیری در میان اکثریت اهل سنت و حمایت کامل از ایشان در جهت تقابل با جریان های تکفیری و وهابیت.
شناخت بسیار دقیق جامعه ای با بیش از یک میلیارد جمعیت که در عین حال متشکل از فرقه ها و نحله های فراوان، فرهنگ های مختلف و اقلیم های متفاوت است و ما امروزه آنها را تنها با یک نام کلی اهل سنت در مقابل شیعه می شناسیم، مسلما؛ با این شناخت می توان با ارائه نسخه هایی منطبق بر ویژگی های خاص هر اقلیم و یا فرقه و مذهبی، تا حدی بسیار زیاد از نفوذ جریان های تکفیری در جوامع اسلامی و غیر اسلامی کاست. برای نمونه؛ در حوزه جهانی نوروز (ایران، افغانستان، ترکیه، مناطق کردنشین و کشورهای آسیای میانه و قفقاز) تقویت باورها و سنت های شایسته و اصیلی چون عید نوروز و... می توانند سد محکمی در برابر تکفیر باشند، چراکه شدیدا از سوی جریانات تکفیری و سلفی مطرود و غیرمشروع معرفی می شوند و یا تاکید بر زیارت اولیاء و صلحا که از اعتقادات ریشه ای مسلمانان  در شمال آفریقاست و... .
کادر سازی در جهت اجرا و پیاده سازی راهبرد سنی – سنی با تاسیس یک قطب علمی و مرجعیت دینی برای اهل سنت، بر اساس سیاست های کلان جمهوری اسلامی، به سبک مراکزی چون الازهر مصر و یا دیوبند هندوستان؛ این مرکز می تواند در قالب شعب و موسسات متعدد، با تربیت امامان جماعت و شخصیت های مذهبی ضد تکفیری، نیازهای دینی و فکری اهل سنت را در سراسر جهان مرتفع ساخته و نقش ممتازی در مهار آتش خانمان سوز تکفیر داشته باشد. کاملا روشن است؛ القاعده، داعش، طالبان، جیش العدل، سپاه صحابه و... همه و همه از بذرهایی نشات گرفته اند که در برخی مدارس یا مرکز علمی و دینی تحت حمایت آل سعود و... در ذهنی بیمار کاشته شده اند و تا چنین مراکزی با تاسیس مراکزی روشنگر مهار نگشته اند، تکفیر وجود داشته و خواهد داشت و هر ازگاهی نیز با نابودی یک نام و عنوان، در قالب نام و عنوان جدیدی بروز خواهد یافت و تاریخ به خوبی نشان داده، «تکفیر اگرچه با سلاح و شمشیر پیش می رود اما با تفکر و اندیشه محو می گردد».
تاسیس نهاد، سازمان و یا معاونتی زیر نظر مستقیم رهبری معظم انقلاب و مقام ولایت امر مسلمین برای ساماندهی موارد فوق الذکر.