نامه سرگشاده یک جدا شده از بهائیت به فائزه هاشمی
توهین رهبران بهائیت به مردم مسلمان ایران
مهناز رئوفی
«حسینعلی بهاء» از بیاعتنایی (بلکه مخالفت استوار) ملت مسلمان ایران با او و ادعاهایش سخت عصبانی بوده و در آثار خویش با کینه بسیار از این امر یاد کرده است. توهین رهبران بهائیت به ملت شریف و هوشمند ایران حقیقتاً ابعاد گسترده و وحشتناکی دارد: «ملت جاهل و متعصب و متوحش، ملت جاهل ستمکار، مردم جاهل و خونخوار، ناس نسناس، غوطهور در باطل و ضلالت صرف - پرورش یافته در دبستان جهل و نادانی- دارای قساوت محیرالعقول و شقاوت مبین و دچار بیرحمی و تعصب و دنائت و حرص و آز و عادات رذیله - بدتر از ستمکارترین اشقیاء حتی برابر وحشیان آفریقا مردمی که مثل سنگریزهها زیر دست و پا ریختهاند و در حکم غافلان و بیخردان و کوران و کران و مردگانند.»
این الفاظ و تعابیر محترمانه و مهرآمیز! را رهبران فرقه بهائیت در آثار و اظهارات خویش نثار ملت نجیب و تاریخساز ایران کردهاند.
توهین رهبران بهائیت
به ملل و ادیان جهان
در جای جای آثار بهائیان، پیروان ادیان به طور کلی مورد هتاکی قرار گرفتهاند. بهاء در پایان کتاب ایقان نوع مردم جهان را پیرو «اهل بغی و طغیان» و ساقط در گرداب «کفر و فراموشی و انکار حق» میشمارد که خداوند هم آنان را فراموش کرده و به خود واگذارده. او افراد غیربهائی در جهان را حیوان شمرده و میگوید: «نفوسی که از امر بدیع بهائیت معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»
«آنهایی که از ایمان به مظهر امر (بهاء) بینصیبند سبب آن است که مصدر اعمال شنیعه هستند.»
عباس افندی در آهنگ بدیع مینویسد: «بهائیان باید به این امر دقیق نمایند که مانند سایر ادیان به عربده و های و هوی و لفظ بیمعنی کفایت ننمایند...»
شوقی افندی در لوح قرن نیز کراراً از حسینعلی بهاء تعبیر به «مُحیی رِمَم» میکند که به معنی زندهکننده استخوانهای پوسیده است. او مخالفان بابیت و بهائیت در شرق و غرب جهان را نفوس واهیۀ سافله میخواند.
همین لحن و ادبیات مؤدبانه و ملاطفتآمیز!! را در کلام ایادی امرالله «دروتی بیکر» هم مشاهده میکنیم که در روز ختم کنفرانس جهان بهائیان (1332ش) عاقلترین مردم را چنانچه بهایی نباشند خوارترین آنان میشمارد «...یگانه طریق وصول به رضای مبارک (بهاء) بندگی و جلب رضای او در این یوم عظیم است» که در اظهارات خویش مردم (غیربهایی) جهان را «گله گوسفند» شمرده و مینویسد:
«مردم به طور کلی چون گلههای گوسفندند که دسته جمعی بعبع میکنند، میچرند و حرکت میکنند. اگر یک بهائی نفهمد که با در آمدن در سلک بزرگترین، مترقیترین و سازندهترین جنبش عالم انسانی یعنی بهائیت از گله ممتاز شده و خود را به منزلتی شامخ رسانیده بسی تأسفانگیز است.»
در همین زمینه بایستی به اطلاق «ادیان عتیقه»! بر آئین اسلام، مسیحیت و یهود و نیز اطلاق عنوان لشکر ظلم و ظلمت بر عموم مردم و پیشوایان ادیان اشاره کرد که در کتاب خانم ماکسول آمده است.
توهین به مسیحیان
و مقامات کلیسا
شوقی در توهینهای فراوان خود به مخالفان فرقه بهائیت از هتاکی به مقامات کلیسا نیز نمیگذرد و در کتاب مشهورش قرن بدیع احزاب و فرق مسیحی را به حقد و حسد شدید متهم کرده و گفته نفوسی فرومایه مانند واترالسکی- ویلس - ریچاردسُن و ایستُن از بیم مقام و موقعیت خویش در صدد جلوگیری از پیشرفت بهائیت برآمدند.
نهایت ادب! و احترام عمیق همسر شوقی افندی روحیه ماکسول نیز در مورد روحانیت مسیحی چنین بروز میکند: «دوران کشیشبازی تمام شده» (اخبار امری سال 1351 ش)
توهین به مردم اروپا و آفریقا
جناب افندی در 15 دسامبر 1912 محرم 1331ق که تازه از آمریکا وارد انگلیس شده بود مردم اروپا را با این بیانات مورد تفقد! قرار داد: «اروپا خیلی غرق بحر مادیات است و اهالی مثل «گاوهایی که در علفزار سرگرم چریدنند» ابداً چشمشان جایی را نمیبیند. باز آمریکا یک چیزی دارد.» (بدیع الآثار محمود زرقانی 2/24)
و نیز در همان شهر راجع به پاریس چنین فرمایش فرمود: «این شهری که آنقدر مردم را خوش آمده من آن را مثل لاشهای میبینم که کرمهای زیادی در آن تولید شده، متصل در هیجان و حرکتند و دائم زیر و بالا میروند»
و هم چنین در یکی از سخنرانیهایش در آمریکا در مقام تعریف و تعلیم و تربیت آمریکایی سیاهان آفریقا را گاوهایی در قالب انسان خوانده و گفتند: «مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند و آنها ...»
خطابات عبدالبهاء 3/48