یکی از سران بهایی در جلسه شیراز:
از آمریکا و انگلستان دستور داریم تا میتوانیم مسلمانان را رنج دهیم(پاورقی)
7- ضدیت با ادیان الهی
ضدیت با ادیان الهی و خصوصاً اسلام و مسلمانان از ویژگیهای فرهنگ بهائیت است، به گونهای که آنها در زمان سلطنت محمدرضا بیپروا به اسلام حمله میکردند.
اسلام را دینی با عواقب نکبتبار، مسلمانان را افرادی کثیف و خونآشام، و روحانیون را عناصری... خطاب میکردند. حتی بهائیان وقاحت و گستاخی را به آن جا رسانده بودند که «مدیر بهایی یک مؤسسه دولتی در ماه مبارک رمضان، یکی از کارکنان زن را به خاطر رعایت حجاب اسلامی توبیخ کرد و دستور داد یا حجاب خود را بردارد و یا از کار اخراج شود و او مجبور میشود با چشم گریان حجاب را از سر بردارد.»
(سند 2/76)
یک سرهنگ ارتش در یکی از جلسات بهائیان بیان داشت:
«افتخار ما بر دیانت بهایی است. من زمانی که در ارتش بودم، سربازان و درجهداران و افسران بهایی را احترام میگذاشتم. ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت میکرد، دستور شلاق زدنش را میدادم... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر... بهایی میباشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم کرد.»
(سند 2/77)
آمریکا، انگلستان و بیش از آنهااسرائیل، براساس برنامههای بلندمدت اسلامزدایی در رواج مذهب ساختگی و وابسته میکوشیدند:
«از سوی آمریکا و انگلستان به بهائیان صریحاً دستور داده شده بود تا در ایران آخرین مد لباس و بیحجابی را ترویج کنند. بهائیان میبایست تا میتوانند در ایران و سایر کشورهای اسلامی تا آنجا که میتوانند با پیروی از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهند، تا آنها نگویند امام حسین(علیهالسلام) فاتح دنیا بود، و (امام) علی (علیهالسلام) غالب دنیا، «مبلغ مزبور برای جذب بیشتر جوانان و تحریک آنان گفت: «به دست نوجوانان ما در اسرائیل اسلحه و مهمات ساخته میشود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین میروند.»
(سند 2/78)
بنا بر گزارش مأمور ساواک که در یکی از جلسات بهائیان شرکت کرده بود، یکی از اعضاء مقالهای تحت عنوان «عواقب نکبتبار شیعه» قرائت کرد، مقاله مزبور:
«سراسر طعن و کنایه نسبت به شیعه و روحانیون اسلام بود» و سرانجام نتیجهگیری کرد: «وضع شیعه و اسلام بسیار وخیم، و روز به روز اسلام از بین رفته،و اهمیت و اعتبار خود را از دست میدهند...»
(سند 2/79)
دشمنی بهائیت با اسلام و مسلمین به حدی بود که بعضی از عوامل ساواک نمیتوانستند شاهد فعالیتهای گسترده و آزاد آنان برضد اعتقادات مردم باشند. از این رو گزارشهای متعددی از خطرات امنیتی و تهدیدات بهائیت در ساواک استانها تهیه و به مرکز ارسال شد. در مراکز به این گونه گزارشها ترتیب اثری نمیدادند. زیرا در مرکز از سیاستهای کلی اطلاع داشتند و میدانستند که این گونه اقدامات بدون توافق و هماهنگی با سران رژیم نمیباشد. ساواک فارس در گزارش خود نوشت:
«بهائیت فرقهای است که روش آن ضدیت با دین اسلام و قوانین و مقررات جاریه مملکت است. جزء اصول عقاید آنان است که حدود و ثغور برای مملکت مفهومی ندارد. معتقدند هر موضوع باید در بیتالعدل بررسی شود.»
(سند 2/80)
یکی از سران فرقه مزبور در ماه محرم گفت:
«عموم افراد بهایی باید سعی کنند از نزدیک شدن به این مسلمانان کثیف خودداری کنند،... و امیدوارم در آتیه نزدیک کمر مسلمانان را با فعالیت دائم و روزافزون خود بشکنیم و بهائیت را در ایران و جهان پیشرفت دهیم...»
(سند 2/81)
5) بهائیت و سلطنت پهلوی
جامعه بهائیان در تبلیغات اظهار میدارد که بنا بر دستورات تشکیلات از شرکت در فعالیتهای سیاسی و حزبی منع شده و از هر دولتی که در آن کشور زندگی میکنند برغم نوع رژیم و سیاستهای آن متابعت میکند(1).
اسناد بسیاری این نظریه را که بهائیان یکی از عوامل تثبیت رژیم پهلوی بودهاند، به اثبات میرساند.
1-5- بهائیان در دوران رضاخان
بهائیان در جلسات و سخنان خود از رضاخان به نیکی یاد میکردند. جنایات او را برضد مردم مسلمان را میستودند و مخالفتهایش با مقررات و معیارهای اسلامی را ناشی از علاقهمندی او به بهائیت میدانستند.
جامعه بهائیان از رضاخان به مثابه یک بهایی واقعی که همیشه از بهائیان پشتیبانی کرده تجلیل میکنند و مخالفت و ضدیت وی با یکی از اصول مسلم و اساسی شریعت اسلام- یعنی حجاب را- منطبق با قانون و منطق «بها» اعلام میکنند.
حمایت از رضاخان نشان میدهد که بهائیان نه از دولت کشوری که در آن زندگی میکنند، بلکه از دولتی که با مسلمانان مخالفت و احکام بهائیت را بر جامعه تحمیل میکند، اطاعت میکنند.
بهائیان در کنار عناصر صهیونیست و فراماسون، نقش مهمی در اجرای نظرات رضاخان بازی میکردند و در حقیقت یکی از ارکان حکومت رضاخان محسوب میشدند.
2-5- بهائیت در دوران محمدرضا پهلوی
در این دوران با توجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل، بهائیان تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقه مزبور میکردند، زیرا نقش مؤثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند؛ به گونهای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیان پستهای حساس و کلیدی کشور بهایی بودند.
فهرستی از اسامی مقامات نظامی و غیرنظامی در سال 1339 تهیه شد که نشان دهنده اشغال غالب پستهای اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور به وسیله بهائیان میباشد. البته به دلیل اختفاء و عدم اظهار، بعضی از افراد در پستهای مهمی بودند که نام آنان در این لیست نیامده است. قطعاً تعداد بهائیان شاغل در دستگاهها چندین برابر لیست مزبور میباشد. در سالهای بعد تعداد بهائیان شاغل و سطوح اشتغال آنان بالا رفت به طوری که «امیرعباس هویدا» نخستوزیر 13 ساله، «لیلی امیر ارجمند» مشاور ویژه فرح و مدیر برنامههای آموزشی و تربیتی رضا پهلوی، «عباس شاهقلی» وزیر بهداری و وزیر علوم، «روحانی»، وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا، «شاپور راسخ» مشاور عالی (و در واقع گرداننده) سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهائیت در ایران، «عبدالکریم ایادی»، پزشک مخصوص شاه و بیست و سه شغل دیگر و دهها تن از سران رژیم از اعضای فرقه بهائیت بودند.
(سند 2/82)
بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، در دوران محمدرضا شاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاستهای خود داشتند. سازمان بهائیت تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن و توسعه فرهنگ و ارزشهای خود و تثبیت رژیم شاه کرد.
«پدر سرهنگ شباب رئیس ساواک لرستان بعد از مرگ او گفت: «سرهنگ شباب موقعی که در سازمان امنیت شیراز خدمت میکرد خیلی به بهائیان شیراز کمک مینمود... چند سال قبل شاهنشاه تصمیم داشتند که دستورهایی در مورد رسمیت دادن به بهائیت صادر فرمایند، لیکن جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر بهانهای به دست آورد و گفت، شاه ایران بهایی شده و دستورهای اسلام را زیرپا گذاشته است. وی اضافه کرد شاهنشاه ایران راهی را دنبال میفرمایند که حضرت بهاءالله گفته است...»
(سند 2/83)
زمانی که «اسماعیل رائین» کتابی در مورد بهائیت از ابتدای تشکیل نوشت و در آن با استفاده از اسناد منتشر شده وزارت خارجه انگلستان، مصاحبه با تعدادی از بهائیان و اطلاعات بعضی از اعضای اداره ثبت و دادگستری، ماهیت فرقه مزبور را افشاء نمود، ساواک نه تنها مانع چاپ و انتشار کتاب شد، بلکه دستور گرفتن نسخه دستنویس آن از نویسنده را داد و حتی یکی از مقامات در ذیل گزارش نوشت:
«چنانچه کتاب چاپ یا منتشر شود ساواک مسئول است» در این کتاب «تلویحاً سیاست بهائیان را هماهنگ با دولت اسرائیل دانسته و به نقل از «شوقی ربانی» سومین پیشوای بهائیان اشعار گردیده، در بادی امر با اولیاء دولت اسرائیل ایجاد ارتباط گردد. همچنین تأکید گردیده که از دلایل رسمیت دادن به بهائیت در اسرائیل و تمرکز امور اداری و مذهب آنان در آن کشور معلول خصومت قوم یهود با نهضت اسلامی است...»
«پرویز ثابتی» رئیس اداره کل سوم (امنیت داخلی) ساواک ]که خود از گردانندگان تشکیلات بهائیت بود[ به بهانه اینکه در کتاب مزبور اسامی افراد معروفی همچون «تیمسار ایادی» و «تیمسار صنیعی» (وزیر جنگ) «سپهبد خادمی» (مدیر عامل هواپیمائی) و... ذکر شده و با توجه به شرایط خاص زمانی که مصادف با اعلام رأی برخی از علما در مورد شرکت زمزم و ایرانگاز که سود آنها صرف بهائیت میشد- بود، اجازه انتشار آن را نداد، و توزیع آن را به مصلحت ندانست.
(سند 2/84)
بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس به رغم ادعای غیرسیاسی بودن، هماهنگ با سیاستهای مورد نظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تأیید انقلاب سفیدشاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولتهای بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل، و عضویت در حزب رستاخیر قسمتی از مواضع سیاسی فرقه مزبور بود.
به گفته یکی از مبلغین بهایی:
«کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت میگیرد هیچ کدامش روی اصول دین اسلام نیست، زیرا شاه به تمام دستورهای بهایی آشنایی دارد و حتی ایشان بااشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان... درس خواندهاند... حالا مردم... میگویند شاه بهایی است. چه کاری میتوانند بکنند...»
(سند 2/85)
نقش بهائیان در اقتصاد ایران
پس از فرار شاه و بستگانش در 25 مرداد 1332 و در حالی که نظام سلطنتی در حال سقوط بود، بهائیت چون حیات خود را در معرض خطر میدید، به یکی از عناصر خود در آمریکا، به نام «حبیب ثابت پاسال» دستور میدهد با تمامی امکانات از شاه و خانواده او پذیرایی نماید. این اقدام موجب نزدیکی بیشتر شاه و بهائیان شد. به طوری که آنان نقش مهمی در اقتصاد کشور در دوران 25 سال پس از کودتای 28 مرداد داشتند.
«... حبیب ثابت پاسال که آن موقع (مرداد 1332) در آمریکا دارای زندگی مجللی بود، اعضاء خانواده سلطنتی را به منزل خود برده و از آنان پذیرایی کامل نموده است. و اکنون که کلیه قدرتهای کشور در دربار متمرکز شده به پاس کمکهای سابق، وزارت اقتصاد به دستور دربار شاهنشاهی به نفع ثابت پاسال قدمهای متعددی برداشته و در موضوع منع ورود روغن ماشین یک قلم 24 میلیون تومان، به حبیب ثابت پاسال سود رسانیده است.»
(سند 2/86)
در حالی که فرقه مزبور در دیگر کشورهای اسلامی مطرود بودند، 9نفر از وزیران کابینه هویدا بهایی بودند. در سال 1343 در جریان درگیری مردم و رژیم شاه، مهندس روحانی، وزیر آب و برق و سایر بهائیان عضو کابینه نظر داشتند که:
«اختلاف بین هیئت حاکمه و روحانیت ادامه یابد، تا آن که دولت به بهانه ضربه زدن به فعالیت روحانیون با دولت اسرائیل رابطه (رسمی و علنی) سیاسی برقرار کند و حتی در صورت لزوم با دولت مزبور قرارداد نظامی منعقد سازد... اگر مقامات روحانی و علمای مذهبی ایران به مبارزه با حکومت مصر برنخیزند، فکر عقد قرارداد (نظامی) با کشور اسرائیل را عملی خواهد ساخت.
(سند 2/87)
خیانتهای اقتصادی بهائیان منحصر به برنامهریزی در جهت اهداف و منافع آمریکا و اسرائیل نبود، بلکه در ردههای مختلف، از موقعیت و پست خود برای سوء استفاده به نفع پیروان فرقه و فشار برکارکنان مسلمان حداکثر بهرهبردرای میکردند. به طوری که تخلفات و جنایات مقامات بهایی یکی از علل اعتصابات کارکنان مؤسسات و سازمانهای دولتی در سال 1357 بود.
گزارشها و اسناد بسیاری از خیانتهای اقتصادی، سوء استفادههای مالی بهائیان در ساواک تهیه و برای اطلاع و اقدام مقامات رژیم شاه ارسال میشد، لکن به سبب تبانی و همدستی مقامات بالای کشور، اقدامی در مورد آنها صورت نمیگرفت.
حضرت امام(ره) در اردیبهشت ماه 1342 در پاسخ به نامه علمای یزد نوشت:
«... از چیزهایی که سوء نیت دولت حاضر را اثبات میکند، تسهیلاتی است که برای مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرقه ضاله قائل شده است و به هر یک پانصد دلار ارز دادهاند و قریب هزار و دویست تومان تخفیف در بلیط هواپیما دادهاند، به مقصد آنکه این عده در محفلی که در لندن از آنها تشکیل میشود و صد درصد ضداسلامی شرکت کنند. در مقابل برای زیارت حجاج بیتالله الحرام چه مشکلات که ایجاد نمیکنند و چه اجحافات و خرج تراشیها که نمیشود. بسیاری از پستهای حساس به دست این فرقه است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند...»(1)