kayhan.ir

کد خبر: ۷۲۸۳۷
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۳
شیوه‌های نفوذ فرهنگی به روایت اسناد لانه جاسوسی

علی‌اصغر امیرانی؛از زمینه‌چینی برای کودتا تا جاسوسی برای انگلیس(پاورقی)



«علی‌اصغر امیرانی»۱ با مدیریت نشریه «خواندنیها» در همان سالهای ابتدایی یعنی 1319 و 1320 که سال اشغال ایران از سوی متفقین بود، همواره طرف دولت‌های مورد حمایت دربار و سفارتخانه‌های خارجی را می‌گرفت. او در این دوران حتی از جلادانی همچون «سرپاس مختاری»، رشوه گرفت تا شرح دفاعیاتش را به‌طور کامل در «روزنامه اطلاعات» (که خبرنگارش بود) منتشر کرده و مایه‌های استخلاص وی از زندان را فراهم آورد.
امیرانی روابط خاصی با سفارت‌های خارجی داشت و از جمله در رابطه با «میس لمبتون» ۲(جاسوسه معروف انگلیسی) تلاش بسیاری را در جهت عملی شدن اهداف دولت بریتانیا در مطبوعات آن روز ایران از جمله نشریه خواندنیها انجام داد. لمبتون در خاطراتش، امیرانی را یک منبع اطلاعاتی و خبرچین معرفی کرده و مدعی شده که او برای انجام خدمات ویژه از سفارت انگلیس حقوق ماهیانه دریافت می‌کرده است. خود امیرانی با افشای رابطه اش با میس لمبتون که چند سال پیش از انقلاب با چاپ خاطرات لمبتون در لندن افشاء شد در یک گفت و گوی رادیویی با بی‌بی سی همکاری اش با لمبتون را فقط در حد ارتباطات ژورنالیستی عنوان کرد و گفت :
«...خانم لمبتون خبرنگار رادیو بی‌بی سی در تهران بود و چون ماموریت داشت تا اخباری از ایران تهیه کند، هفته‌ای یک یا دوبار با من تماس می‌گرفت و یا به دیدن دفتر خواندنی‌ها می‌آمد و من اخباری از حوادث و رویدادهای اجتماعی را در اختیار او می‌گذاشتم...»
او و مجله اش یعنی خواندنیها در سالهای 1331 و 1332 در پروژه شبکه امپریالیستی بدامن قرار گرفت تا  همراه جمعی از دیگر نشریات فرمایشی، با ایجاد یک جنگ روانی، زمینه‌های کودتای 28 مرداد 1332 را فراهم آورد.
امیرانی در  سالهای پس از کودتا به دلیل روابط دوستانه‌ای که با سرلشکر زاهدی (عامل اصلی کودتا) داشت، در میان بگیر و ببند و سرکوب نشریات و توقیف و تعطیلی آنها، نشریه خواندنیها را در دفاع از حکومت کودتا و رژیم پهلوی همچنان انتشار داد و حتی واسطه انتشار مجدد برخی نشریات همکار مانند کیهان و اطلاعات گردید! چنان که اگر هم به دلائلی مجله اش از سوی سازمان‌های پایین دست، توقیف می‌شد، شخص محمد رضا دستور رفع توقیف آن را می‌داد.  
 نزدیکی وی به ساواک در آن حد بود که برایش مجوز حمل اسلحه و دستگاه‌های فرستنده و بی‌سیم از سوی ساواک و پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم آن صادر شد.
امیرانی از جمله به اصطلاح 6 روزنامه نگاری بود که در سال 1344 از سوی رژیم صهیونیستی برای دیدار از اسرائیل دعوت شدند و او همراه 5 تن دیگر از وابسته‌ترین مطبوعاتی‌های شاهنشاهی همچون علی بهزادی از مجله سپید و سیاه (عضو تشکیلات فراماسونری)، اسماعیل رایین از مجله تهران مصور، اسماعیل پور والی از روزنامه بامشاد به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد. (24) امیرانی در طول سالهای پس از کودتا، همواره مجیزگوی و توجیه گر سیاست‌های خائنانه و جنایتکارانه رژیم پهلوی بود. او در موارد بسیاری به فرموده ملوکانه مقاله تهیه کرده و پس از اینکه به عرض شاه می‌رساند، آن را در مجله اش چاپ می‌کرد و یا مقالات بفرموده را به چاپ می‌رساند. این مجیزگویی در حدی بود که حتی محمد رضا بطور اختصاصی، یک دستگاه اتومبیل مرسدس بنز آخرین سیستم را به وی هدیه داد!
او پس از فاجعه 17 شهریور 57 به دفاع از شاه برخاست و طی مقاله‌ای حساب او را از حساب سایرین جدا دانست! او تا آخرین نفس‌های رژیم شاه، برخلاف اهداف ملت، از آن دفاع کرد و در اوج مبارزات ملت علیه شاه در مجله «خواندنی‌ها»یش نوشت:
«...بارها گفته ام و بازهم می‌گویم که من در کار روزنامه‌نویسی، انسانیت را هدف قرار داده‌ام و در این راه، اربابی جز شاهنشاه آریامهر نمی‌شناسم...»
شاید از همین روی بود که همراه جمعی دیگر از مزدوران شاه، اعتصاب مطبوعات را شکست و سعی در تفرقه افکنی در صفوف مبارزان و انقلابیون مطبوعاتی داشت.
 علی اصغر امیرانی به جرم همه خیانت هایش به ملت و وابستگی به دول خارجی، 21 اسفند ماه 1357 از سوی نیروهای انقلاب دستگیر شد ولی در اول مهرماه 1358 آزاد شد. اما وی در تاریخ 9 شهریور 1359 مجددا به دلیل همکاری نزدیک با خانواده سلطنتی جهت توطئه کودتا در ایران، اختفای بی‌سیم و فرستنده حساس و نگهداری چند دستگاه بی‌سیم با طول موج‌های اختصاصی و همچنین ارتباط نزدیک با رژیم صهیونیستی و ...دستگیر و در تیرماه 1360 اعدام شد.