چرا سینمای استراتژیک در ایران کمرنگ است( بخش نخست)
بقا، کلید واژه سینمای استراتژیک(گزارش روز)
داستان سینمای استراتژیک از زمانی آغاز میشود که طفل نوپای سینمای «صامت» در دل جامعه مهاجر آمریکایی قدم گذاشت و ابزاری شد برای سرگرمی و تفریح اما دیری نپایید که شیرین زبانی این طفل نوپا نگاه دولتمردان و سردمدارانی که داعیه حکومت جهانی در سر داشتند را به خود جلب کرد.
لیلا کریمی
از این زمان به بعد سینما ابزار قدرتمندی در جنگ نرم با ظاهری سرگرمکننده شد. سینما در هر ژانر و موضوعی؛ اهداف استراتژیک قدرتها را پیش میبرد. از سردمداران سینمای استراتژیک در دنیا، آمریکا است. آیا نگاه استراتژیک به سینما جزو ضروریات هر نظامی محسوب میشود؟ در ابتدا برای روشن شدن سینمای استراتژیک ؛ باید واژه استراتژی را معنا کنیم تا بتوانیم به تعریف درستی از سینمای استراتژیک دست یابیم.
سینما، ابزار «قدرت نرم»
سهیل سلیمی ؛ نویسنده و کارگردان در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان، با عنوان اینکه سینمای استراتژیک و ایدئولوژیک با هم فرق دارند؛ واژه استراتژی را این گونه تعریف میکند: «این واژه نظامی است و از زبان نظامیها وارد فرهنگ شده است. بنابراین در یک معنای کلی واژه استراتژی «علم بقا» است. کشوری که استراتژی میداند؛ بقای خود را حفظ میکند. وقتی بحث بقا و زنده بودن یک جامعه را پیگیری میکنیم، به مفهوم سینمای استراتژیک پیمیبریم؛ سینمایی که قرار است بقای جامعه ما راتضمین کند. این سینما یک توان ویژه و جایگاه خاصی پیدا میکند؛ سینما در واقع ابزار «قدرت نرم» است.»
این استراتژیست فرهنگی در تعریفی دیگر از سینمای استراتژیک میگوید: «وقتی کسی قدرت دارد یعنی توان تحمیل اراده خود بر دیگری را دارد. این همان تعریف قدرت است. زمانی که کسی میتواند اراده خودش را بر دیگری تحمیل کند، در قالب «قدرت نرم» قرار میگیرد و تبدیل به سینمای استراتژیک میشود. این سینما دارای جایگاهی است که توان تحمیل اراده فرهنگ یک سرزمین را بر فرهنگ سرزمین دیگر دارد البته این مسئله عمیقتر است. فضای استراتژی بسیار بالاتر از فضای مفهومی آن است. من معتقدم وقتی با این تعریف به سینمای استراتژی نگاه کنیم میتوانیم اهمیت آن را بیشتر و بهتر درک کنیم.»
یکی بود، یکی نبود
سید محمد حسینی، سردبیر سینما رسانه در گفت و گو با گزارشگر روزنامه کیهان در تعریف سینمای استراتژیست با داستانی از سینما آغاز میکند و میگوید: «یکی بود یکی نبود یک کشوری از یک سری مهاجران نامتجانس لایتچسبکی که زبان هم را نمیفهمیدند؛ دور هم جمع شدند. آنها یک وجه مشترک داشتند و آن هم طمع در رسیدن به ثروت و دنیای نوین بود. تنازعات متعددی بین آنها شکل گرفت تا اینکه سینمای صامت متولد شد. شاید بتوان گفت سینمای صامت تنها زبان مشترکی بود که آمریکاییها در کنار هم آن را میفهمیدند. پیش از آن در جامعه آمریکا فضاهای تئاتر و اپراهای بزرگ شکل گرفته بود اما مدیوم سینما چیزی فراتر از آنها بود. فضاهای نمایشی و اپراها همراه با نوعی تفاخر و تجمل که عامه مردم را جذب نمیکرد اما سینما از همان ابتدا در دل مردم سرزمین رخنه کرد. اسم هنر سینما در کشور آمریکا هنر پنج سنتی بود وسینما ارزان بود. در اینجا بود که جامعه مهاجرآمریکایی زبان و احساسات مشترک بین خودشان را درک کردند. رفته رفته این زبان مشترک آنقدر جدی شد که تمام آرمانهای تشکیل یک کشور را در همان فضای مجازی به اصطلاح «پرده نقرهای» میشد، مشاهده کرد.»
سردبیر سینما رسانه در ادامه میافزاید: «شاید امروزه باید گفت سینمای آمریکا یک چیزی فراتر از یک مدیوم است. تقریبا میتوان گفت سینمای آمریکا «موجودیت آن» است. به تعبیر دیگر ؛ آمریکا پیش از آنکه یک جغرافیا و کشور باشد، یک تشکل مجازی در حوزه «قصههای سینمایی» است. سینمای آمریکا یک برند است و اتفاقی که در سینما میافتد و آن هم رویای آمریکایی است. طعم رویای آمریکایی برای اولین بار داخل سینماهای این کشور احساس شد و این رویای آمریکایی همان چیزی است که مبنای ایدئولوژیک و استراتژیک سینما را تشکیل داد ؛ یعنی فیلمها از بدو تولدشان با تعریف سینمای استراتژیک به وجود آمد.»
به گفته سید محمد حسینی، استراتژی سینمای آمریکا این بود که مهاجرانی که زبان هم را نمیفهمیدند در یک احساسات مشترک کنار هم قرار دهد و این کار محقق شد و آرام آرام آن را گسترش داد تا تبدیل به یک نگاه جهانی شد و شاید بتوان گفت خلق سینما همراه با سینمای استراتژیک و نگاه استراتژی به سینما بود.
جهانگیر الماسی، بازیگر با سابقه سینما و تئاتر در گفت و گو با گزارشگر روزنامه کیهان طرح مسئله سینمای استراتژیک را بدون مقدمه مشکل میداند و ادامه میدهد: «ابتدا باید استراتژی و بعد سینما را تعریف کنیم. امروزه در جوامع پیشرفته مدیریت بدون استراتژی معنا ندارد. کسانی که به دنبال «مدیریت بدون استراتژی» - حتی مدیریت سنتی و بازار - هستند، در حوزه مدیریتی شان موفق عمل نمیکنند. استراتژی متاسفانه یک مفهوم است نه یک معنا ؛ آنقدر حوزه تعریف آن گسترده است که گاهی در تعریف برخی واژهها نمیتوان آن را بیان کرد اما بلافاصله بعد از شنیدن کلمه استراتژی مفهوم و معنا را درک میکنیم. استراتژی عبارت از شیوه، الگو و روش و مجموعه اهداف برنامهریزی شده برای آینده و چگونگی بهرهبرداری از این اهداف و راههای رسیدن به اهداف عالیهای استراتژی گویند.»
استراتژی، به عنوان ظرف تعیین کننده هدف
جهانگیرالماسی استراتژی را هدف نمیداند ولی از استراتژی به عنوان ظرف تعیینکننده هدف نام میبرد و میافزاید: « استراتژی مجموعه هدف و شیوه وصول به هدف و شناسایی نقطه ضعفها و قدرتها و توانمندیها و گذر از آنها و... است. سینما به عنوان مهمترین نهادهای اجتماعی نه فقط در کشورهای جهان سوم و توسعه یافته بلکه در همه جا امروزه کارکردهای - از کارکردهای فرهنگی تا کارکردهای سیاسی و اقتصادی حتی کارکردهای اجتماعی و امنیتی - چند وجهی عجیب دارد چون علوم اجتماعی گسترش یافته است.»
این بازیگر پیشکسوت ازسابقه نگاه استراتژیک در حوزه فرهنگ در مقطعی از نظام جمهوری اسلامی ایران سخن به میان میآورد که به همت بزرگوارانی چون «مخبر دزفولی» و همکارانشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی کارهایی در حوزه استراتژی کردند و در مجامع دانشگاهی جای خود را باز کردند و بعدها توسط برخی از مدیران کار آمد، پیگیری شد اما در میانه راه ایستاد .وی میافزاید: ما مجبوریم استراتژی را در سیستم تعریف کنیم. ابتدا باید معترف باشیم درون سیستم به صورت جز کار میکنیم. سینمای ایران از بخش کوچکی ازیک سیستم فراگیر برای مدیریت عالی کشور است. متاسفانه بعضی از مدیران به دلیل عدم درک درست و عدم توانمندی شان در ادراک مفاهیم و طبقهبندیهای جدید مدیریت مفهوم بسیار سخیف و ابتدایی و سادهای برای نهادهای اجتماعی قائل هستند و خودشان اسباب عقب ماندگی فرهنگی میشوند. محمد تقی فهیم، از منتقدان سرشناس سینمای ایران در گفت و گو با گزارشگر کیهان از دیدگاه خود استراتژیک را این گونه تعریف میکند: «استراتژیک به این مفهوم است که همواره تلاشهایی در عرصه فرهنگی ازسوی غرب صورت گرفته تا استقلال ما را بشکنند. کشور ما همواره در معرض انواع تهاجمات بیگانه است و نگاه استراتژیک غربیها در این مقوله صدق میکند.»
این منتقد سینما در ادامه میافزاید: «در حقیقت ما نیاز به سینمایی داریم که تصویر درستی در درجه اول از مردم و کشور ارائه کند. سینما در درجه بعدی برای بیرون از مرزها تصویر درستی از ایران ارائه کند تا جلوی تحریف و تخریبی که از سوی رسانههای بیرونی انجام میشود را بگیرد؛ این موضوع باید شاکله این سینما باشد اما طبعا به همین محدود نمیشود. وقتی ما صحبت از سینمای استراتژیک میکنیم یعنی کشور قرار است به سمتی حرکت کند که از تجربههای گذشته بهرهبرداری و آینده بهتری را رقم بزند.»«سینمای استراتژیک» از جمله موضوعات مهمی است که بیشتر کشورها در ساختار سینمایی خود همواره مورد توجه قرار داده اند. به راستی کارکرد سینمای استراتژیک چیست؟ آیا صرف تعریف سینمای استراتژیک به کارکرد آن میتوان پی برد. بسیاری از صاحبنظران آن را «علم بقا» می نامند. در حقیقت؛ آنها میگویند در هر کشوری دانش استراتژی روش و راههایی است که بقای آن تمدن و فرهنگ را حفظ کند.
مدیریت توده در سینمای استراتژیک
سید محمد حسینی، کارشناس و مجری برنامه سینما 4؛ درباره کارکرد سینمای استراتژیک میگوید: «بخشی از سینما استراتژیک است و بعضی از پدیدههای اجتماعی را میتواند مدیریت (یعنی ساختارمند و نظاممند کند) و شاید هم به وجود آورد. بدین معنا که از حوزه اعتقادات مذهبی گرفته تا جایگاههای اقتصادی و... همه این دامنه وسیع میتواند در حیطه سینما، تعریف خاص خود را داشته باشد. شاید افرادی با نگاه اقتصادی فقط نگاه صرف به گیشه داشته باشند؛ ولی گردش سینما اصلا در گیشه نیست بلکه چیزی که در سینما رد و بدل و خرید و فروش میشود، «فرهنگ» است. فرهنگ هم که تغییر کرد همه چیز افراد تغییر میکند ؛ نگاه افراد در حوزه اقتصاد، اجتماع، نظام خانوادگی و... تغییر میکند یعنی تشکلی جدید و نوینی از انسانها به وجود میآید که میتوان به نحو دیگری به آنها مدیریت کرد؛ در نتیجه این مبنایی میشود برای آدمهایی که اسم خودشان را استراتژیست میگذارند و قصد دارند مدیریت توده را به دست بگیرند.»به گفته وی ؛ هدف غایی استراتژیستهای اصلی در دنیا، مدیریت جریانهای های تودهای برای رسیدن به منافع و مطامعی است که از پیش توسط برنامه نویسان ایدئولوژیک فکری موقعیت تعریف شده است (این ایدئولوژیک میتواند ناظر به دین باشد و یا نه).
فرق بین سینمای
ایدئولوژیک و استراتژیک و دینی
این کارشناس فرهنگی با اشاره به اینکه سینمای ایدئولوژیک و استراتژیک با هم فرق دارند، ادامه میدهد: «هر دو سینمای یاد شده با سینمای دینی تفاوت جدی دارند. سینمای استراتژیک ناظر به اتفاقات و پدیدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نظامی است؛ سینمای ایدئولوژیک ناظر به نظامسازیهای موجود در عالم است اما سینمای دینی ناظر به سعادت بشر است. یعنی سینمای دینی هرگز نمیخواهد خودش را ثابت کند مثل استراتژیستها و ایدئولوژیستها و نمیخواهد خودش را حقنه کند و مبنای سینمای دینی پروپاگاندا نیست. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَتیْطِرٍ”، تحت سیطره ندارد. ولی در مبنای نگاه ایدئولوژیست و استراتژیست سیطره مبنا و اصول اولیه آن است ؛و سینمای دینی رویکرد دیگری دارد.
هم پوشانی سینمای استراتژیک و دینی
این کارشناس مجری با عنوان اینکه گاهی اوقات سینمای ایدئولوژیک و استراتژیک و سینمای دینی با هم ،هم پوشانی دارند. ادامه میدهد: «مثلا ما در دوران دهه 60 در جامعه ایران با فضای فتنههای داخلی مواجهه بودیم. قوم غیور و با همت کرد سرزمین ما که همیشه خواهان تمامیت این کشورخواه بوده است و به قول حاتمی کیا در فیلم «چ»، ایرانیترین قوم ایران به حساب میآیند که دربین آنها یک جماعتی آمدهاند که نوعی جدایی طلبی خواهان بودند و مشکلات فراوانی در داخل کشور درست کردند و هم زمان ما درگیر جنگ در غرب کشوربودیم. در این زمان فیلمهایی ساخته شد که خیلی از سینماگران شاید بگویند از دایره استراتژیک خارج است اما میتوان گفت به شدت این فیلمها استراتژیک بود. فیلمهایی چون فیلم «عقابهای» خاچیکیان، «کانی مانگا» چه حرف کلی میزند ؟ در واقع این فیلمها به صورت بارزی به مردم کشور میگوید» آن چیزی که درباره «قوم کرد» گفته میشود، دروغ است بلکه قوم کرد خواستارتمامیت ارضی و مرزداران غیور و مردمی دوست داشتنی هستند ودر این فیلمها تصویر دگرگونهای از قوم کرد داده شد معرفی دگرگونه میکند یعنی حساب مردم را با چند فتنهگر حزب توده جدا میکند و این در واقع همان نگاه استراتژيک به سینما است .در همان دوران در مناطق کرد نشین ایران این فیلمها فروش بالایی داشتند.»
هدف از سینمای استراتژیک، بقا است
سهیل سلیمی، نویسنده و کارگردان در پاسخ اینکه سینمای استراتژیک در چه قالبهایی میگنجد، به واژه «بقا» اشاره میکند و ادامه میدهد: «بقای ما به چه چیزی بستگی دارد مثلا به غذا، جنگ، بیماری و... عناوین مختلف به بقا ربط دارد. هر عنوان و قالب و ژانری از سینما را که در نظر بگیرید، میتواند استراتژیک باشد. یک مثالی که در سر کلاس برای دانشجوها میگویم این است که همه در سینمای استراتژیک به دنبال «بت من» و «سریال 24» و «جیمز باند» هستند اما من به آنها میگویم «مجموعه فیلمهای امریکن پای» از سری فیلمهای کمدی هستند که فقط هدفشان خنداندن مخاطب نیست (!) بلکه بلایی که بر سر مخاطب غیرآمریکایی در حوزه «سبک زندگی» میآورد این است که سبک زندگی آمریکایی را به مخاطب تزریق میکند وهدف تامین بقای جامعه آمریکایی است. پشت این طنز و لودگی فیلمهای امریکنپای یک استراتژی به شدت قدرتمند وجود دارد به نام بقای «سبک زندگی آمریکایی» که بایستی در کل دنیا تزریق شود و جزو اهداف آنها حساب میشود.»
به گفته وی ؛ نیاز نیست دنبال سینمای استراتژی در جیمز باند و 24 و... بگردیم ؛ پشتسر بسیاری از فیلمهایی که به نظر استراتژِی نمیآیند، تفکر استراتژیک وجود دارد چون انیمیشنها، بازیهای کامپیوتری، کتابها و مجلات، حتی بازیهای ورزشی چون فوتبال.
سلیمی در مثالی از «فوتبال» میافزاید: «فوتبال در طی 100 سالی که در دنیا رواج یافت،سبک زندگی انسانها را تغییر داد. سبک زندگی انسانهای آنگلوساکسون از طریق فوتبال به کل دنیا تزریق شد و همه فکر میکنند این فقط یک ورزش است و ربطی به استراتژی ندارد. ولی امروز جوان ما موهایش را جوری کوتاه میکند که فلان بازیکن انگلیسی در لیور پول و منچستر توپ میزند و در ادامه جوان ایرانی در فضای مجازی به دنبال سبک زندگی این بازیکن میگردد که چگونه دینی دارد و چه کار میکند و... این ازدرون فوتبال شکل گرفته است. ما یک شبکه مشخص-شبکه ۳- را به فوتبال اختصاص داده ایم و زمانی که تبلیغ فوتبال میشود ؛ در حقیقت ما تبلیغ سبک زندگی آنگلو ساکسون را میکنیم.»
دامنه سینمای استراتژیک را محدود نکنیم
این کارگردان با اشاره به اینکه «سطح واژه استراتژیک را به موضوع و ژانر فیلمی تقلیل ندهیم» به نکتهای مهم در حوزه سینمای استراتژیک اشاره میکند و میگوید: «سینمای قهرمان محور وغیر از آن فقط در رده سینمای استراتژیک نیستند و هر کدام یکی از زیرمجموعههای سینمای استراتژیک هستند. سینمای استراتژیک میتواند از کمدی محض شروع شود تا یک کمدی بسیار پر طرفدار ؛ و یا اینکه از یک انیمیشن دو بعدی شروع کنیم تا یک انیمیشن مثلا پر طرفدار چون چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم.» هزینه تولید این انیمیشن 162 میلیون دلار شده است که از بودجه کل بودجه فرهنگی ما در سال بیشتر است؛ ما در این فضا تنفس میکنیم .بنابراین در سینمای استراتژیک قالبهای مختلف میگنجد.»