نگاهی به تربیت نیروی انسانی در مهدکودکهای ایرانی
کدام سیستم آموزشی کدام مهدکودک؟!
محمد صادق فقفوری
آموزش و پرورش نیروی انسانی، اگر نگوییم مهمترین، حداقل یکی از مهمترین مقولاتی است که هر نوع نظام حکومتیای، اعم از دینی و غیردینی یا مردمسالار و غیرمردمسالار، به آن توجه ویژه دارد.از این رو، پرداختن به تربیت نیروی انسانی، امری صرفاً درون خانوادگی نیست؛ تعبیه مهدکودکها، مدارس و دانشگاههای دولتی در تمام کشورهای دنیا نیز از همین منظر قابل نگریستن است. پرپیداست که هیچ کشوری اجازه نمیدهد نیروی انسانی جامعه خودش، به گونهای تربیت شوند که احیاناً در آینده برخلاف مصالح کلی ملت - دولت دست به اقداماتی بزنند.
در بین مقاطع آموزشی – تربیتی نیروی انسانی، مهدکودک اهمیت بسزایی دارد، چرا که اولین برههای است که فرزند خردسالِ آماده فراگیری، درون محیطی غیر از خانواده قرار میگیرد. به عبارت دیگر، اولین مرحله جامعه-پذیری نیروی انسانی، مهد کودک است.سرویس اجتماعی کیهان پیشتر در چندین شماره و به طور مبسوط، به «خط مرموز و دامنهدار» و «جریان مونتهسوری» حاکم بر مهدکودکهای ایرانی پرداخته بود. اکنون با توجه به سیاسیکاریهای شکل گرفته راجع به دانشگاه فرهنگیان و نمایان شدن بیتدبیری مجدد دولت یازدهم در امر آموزش نیروی انسانی ایرانی، لازم است تا مروری دوباره به فضای آموزشی مهدکودکهای تحت تکفل دولت (سازمان بهزیستی و وزارت آموزش و پروش) بپردازیم تا ضرر و زیان برخاسته از ندانمکاری دولتیها در مقوله تربیت و پرورش نیروی انسانی بیشتر نمایانده شود. باشد که مسئولان امر تا بیش از این دیر نشده، فکری به حال این وضعیت غیرقابل دفاع و غیرقابل جبران بنمایند.
چگونه مهدکودک بزنیم؟!
یکی از آسانترین مسیرهای قانونی راه یافتن به ویترین سیستم آموزشی کشورمان را میتوانید در راهنمای تاسیس مهدهای کودک جست و جو کنید! برای تاسیس یک یا حتی هزار واحد مهدکودک تنها کافی است در مراجعه به سازمان بهزیستی کشور، به عنوان نهاد مجری و ناظر، اشتهار به مسلمانی داشته باشید و مدرک کارشناسی دریکی از رشتههای متنوعی که در لیست سازمان بهزیستی ذکر شده را زیر بغل بزنید. باقی شرایط به اندازهای سهل است که به ندرت یک فرد معمولی در آنها توفیق نمییابد! البته وفق قانون، تشکیل مهدهای زنجیرهای ممنوع است اما آنچه در عمل مشاهده میشود با قانون فاصله زیادی دارد!
در حال حاضر مدیریت پایش و نظارت بر مجموعه گسسته مهدهای کودک کشور نیز برعهده «سازمان بهزیستی» است. سازمانی که برخلاف بزرگی وظایف محوله، ازساز و کار و ابزارهای مکفی برای اداره چنین سیستمی برخوردار نیست. بزرگترین قصور بهزیستی، عدم صدور اخطار در موضوع حیاتی و رها شده تبیین سیستم آموزشی بومی در زیست بوم خارج از خانه کودکان ایرانی است. در نظامنامه قانونی فعلی، به طور کلی چیزی جز لیستی از کارهای خوب و بد یافت نمیشود. به طور مثال «ایجاد بستری مناسب در راستای رشد همه جانبه کودکان مشتمل بر ابعاد روانی، اخلاقی ،معنوی، اجتماعی و جسمی کودکان»! واضح است که با چنین نظام نامهای، مدیر هر مهدکودکی میتواند بر اساس سلیقه شخصی خود، مبادرت به راه اندازی سیستم آموزشی نماید که از «کمترین» میزان نظارت دولتی، صنفی و اجتماعی برخوردار است. این گونه میشود که از سیستم آموزشی مونتهسوری گرفته تا مراکز مجهز به روشهای غربی دیگر را در مهدهای کودک ایرانی میتوان مشاهده کرد. مونتهسوری چیست ؟ ادامه مطلب را بخوانید.
تربیت غربی فرزندان ایرانی به کمک مونتهسوری!
از سال 1382 به واسطه یک شرکت خصوصی، شبکهای از مهدهای کودک ایرانی را به صورت الکترونیکی به یکدیگر متصل نمود. در این شبکه الکترونیکی که از اصفهان آغاز شد، مجموعه مدیران مهدهای کودک ایرانی اطلاعات پرونده آموزشی کودکان ایرانی را در فضای شبکه به ثبت میرسانند. همچنین شبکه به عنوان ابزار ارتباطگیری و ارائه جزوات آموزشی به کار گرفته میشود. تا این جای کار همه چیز به یک طرح ملی با آینده نگری ستودنی شبیه است!
اما مشکل زمانی آغاز شد که اطلاعات شبکه مذکور در سال 1388 به یونسکو ارائه شد. بر اساس بند 2 ماده 6 مقررات تخصصی تاسیس مهدکودک، اقلیتهای دینی پذیرفته شده در قانون اساسی تنها میتوانند اقدام به پذیرش کودکان غیر مسلمان نمایند. علی رغم تصریح قانونی، مشخص نیست چه طور اطلاعات این مرکز بزرگ به یونسکو ارائه شده و در عین حال موافقت این سازمان برای رشد و گسترش شبکه الکترونیک مذکور در مهدهای روستایی نیز جلب شده است.
اوضاع زمانی جالبتر میشود که بدانیم «یونسکو» سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی است که هدفش کمک به برقراری صلح و امنیت در جهان از راه گسترش همکاریهای بینالمللی در زمینههای آموزشی و علمی و فرهنگی به منظور افزایش احترام به عدالت و قانونمداری و حقوق بشر، بر پایه منشور سازمان ملل متحد است! طبیعتا این سازمان و مجموعه NGOهای وابسته به یونسکو و یونیسف در ایران موظف به تلاش برای نهادینه ساختن فرهنگ ایرانی- اسلامی میان کودکان ایرانی نیستند و برای برگزیدگان سیستم مطبوع خود در امر روانشناسی کودک همچون فروید، روسو، مونته سوری، پیاژه و دیگران به تبلیغ میپردازند.
در صفحه متعلق به اغلب مهدکودکهای عضو شبکه الکترونیک مهدهای کودک، جزوات منطبق با دستورات روانشناسی فروید دیده میشود. در دورههای آموزشی که به صورت نیمه خصوصی در این شبکه برگزار میشود نیز نظریه شرطی کلاسیک پاولف، نظریه شرطی کنشگر اسکینر، نظریه فروید، نظریه رشد اجتماعی اریکسون، نظریه رشد اخلاقی کلبرگ، نظریه رشد بندورا و نظریه رشد شناختی پیاژه تدریس میگردد. این در حالی است که متاسفانه هنوز دستورالعملی بهتر از همین فرامین سیستم آموزشی غربی به زیرمجموعه مدیران مهدهای کودک ارائه نشده، هر چند بنا بر اطلاعات به دست آمده طرحی پیشرفته و بومی با همین هدف در حال حاضر در شورایعالی انقلاب فرهنگی تهیه شده است.
مدیران بالادستی سازمان ملل از روابط بسیار خوبی با شبکه بهائیان برخوردار هستند چرا که در برقراری بزرگترین هدف خود یعنی «نظم نوین جهانی» مبتنی بر صلح با هر آنچه سیستم سرمایه داری حکم میکند، از ابتدا هماهنگی نهادینه ذاتی داشته اند. برای نمونه، بخشی از مجموعه سازمانهای مردم نهادی که در ایران از سال 1382 مجری طرح آموزش کودکان شده اند، پیش از آن در برنامه تنظیم خانواده جهانی با یونیسف و سایر نهادهای وابسته به سازمان ملل در ایران همکاری جدی داشته اند. اصل عضوگیری این سیستم در حقیقت در همان دوره برگزاری طرح «خانه به خانه تحدید نسل ایرانیان» صورت گرفته و پس از پایان فاز نهایی طرح مذکور، اکنون عرصه جدیدی برای داوطلبین توسط مدیریت سیستم تعریف شده است. جالب توجه است که در آخرین دوره آموزشی همین مجموعه با موضوع «آموزش مربیان مهدکودک» مجریان طرح تحدید نسل نیز به سخنرانی و ارائه طرح پرداختند!
جوایز پیوستن به این شبکه آموزشی نیز توسط نهادهای وابسته به سازمان ملل مشخص شده است. به طور مثال، پاداش پیوستن مدارس و مهدکودکهای ایرانی به سیستم آموزشی مونته سوری، بهره مندی از خدمات الکترونیک سازمان ملل و تجهیز این مراکز به کامپیوتر و لوازم تکنولوژیک جدید است. این در حالی است که در جزوات آموزشی تهیه شده توسط «مرکز بینالمللی آموزش مونته سوری» به وضوح قوانین اولیه جهان بینی صهیونیستی، «کابالا» در قالب آزمایشهای کودکانه و بازیهای ساده به کودک یاد داده میشود. همچنین داستان تکامل برآمده از تز داروینیسم نیز در شکل داستانی «ماجرای آفرینش» برای کودکان بازگو میشود. شایان ذکر است که ماریا مونته سوری بنیانگذار سیستم آموزشی برگزیده سازمان ملل، خود هوادار فرقه تئوسوفیسم در هند بود که در حقیقت پدر فرقه بهائیت و اولینزاده کمپانی هند شرقی محسوب میشود. بزرگترین حامی مونته سوری در دوره جنگ جهانی نیز فروید و پیاژه –بنیانگذاران روانشناسی مدرن درغرب- بودند.
در واقع مونته سوری، روش آموزشی غربی است که به دلیل فقدان برنامه آموزشی واحد، در مهدهای کودک ایرانی، به اسم ترویج فرهنگ صلح و مدارا، در قالب سازمانهای غیردولتی در حال اجرای برنامههای سازمانهای بینالمللی در ایران و برای کودکان است. یک سر برنامه مونته سوری در کشور کانادا است که توسط ایرانیان دلباخته به غرب و مدیران بهایی برای اثرگذاری بر کودکان ایرانی و شکل دهی ذهن آنها با متدهای غربی هدایت میشود. اما مونته سوری چگونه به ایران رسید ؟
مونته سوری در ایران دارای چند شاخه «تربیت مربی مهدکودک» است! یکی از شعب مونتهسوری، مرکزی که تحت مدیریت شاخه کانادا فعالیت میکند، تاکنون حتی موفق به عضوگیری در حوزههای علمیه و مجموعهای از دختران و زنان مذهبی نیز شده است!
مدیر این مجموعه که به واسطه بورسیه مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد به منظور یافتن روش آموزشی مدرن به کانادا اعزام شده بود در فاصله سالهای 2009-2008 در یک مرکز دانشگاهی کانادایی به تحصیل زبان انگلیسی مشغول شده و دو سال نیز در دانشگاه مونته سوری به تحصیل در این رشته میپردازد. با این حال درخصوص مخاطرات آموزش کیهانی برآمده از 7 مرحله رشد و نمو عرفان کابالا در این رشته اظهار بی اطلاعی مینماید! وی سپس با هزینه کرد 100 هزار دلاری این روش آموزشی رابهصورت انحصاری به کشور وارد میکند. جزوات وکتابهای مونته سوری نیزبه صورت انحصاری به واسطه همین گواهی خرید دریداختیار مدیرمرکز مذکور است.
علاوه بر این مرکز، آموزشگاههای تربیت مربی مونته سوری دیگری نیز با ارائه مدرک از کشور مالزی و در ارتباط با شاخه مرکزی مونته سوری جهانی در کشور فعال هستند که متاسفانه این گروهها نیز به واسطه اتصال به برخی از مراکز پتروشیمی دولتی (!) از امکانات ملی بهره مند هستند!
این نکته را هم باید افزود که در حلقه کانادا مجموعهای از زنان ایرانی الاصل ضمن ارتباط مستقیم با مرکز بینالمللی مونته سوری که تحت حمایت یونسکو میباشد، فعالیت میکنند. فردی به نام «مینو م.» بنيانگذار و مالک مدارس مونته سوري مرکزي در مونترال کانادا، در سپتامبر 2005 از سوي شبکه ايراني ــ کاناداييNetwork IC به عنوان «زن موفق» مورد تقدير قرار گرفت. وی پیش از این در سفر به ایران به جمعي از زنان ايران کمک نموده تا مدرسه مونته سوري را در تهران نيز تاسیس کنند.
مينو. م همچنين در تيم داوطلب براي برنامه ريزي «گالاي ايرانيکا» (جشن فعالین دانشنامه ایرانیکا شامل مجموعهای از بهائیان و فراماسونها) حضور داشته و از مرتبطین با «لیلی پورزند» به شمار میرود. مینو. م بیش از 120 معلم و کارمند را در استخدام دارد که شامل 45 ايراني ــ کانادايي در رشتههاي مختلف از معلم تا کارمند دفتري ميشود.
نکته جالب توجه اینجاست که یکی از متنفذین فعال در زمینه گسترش روش مونته سوری در ایران، از اقوام سببی همسر یکی ازمتهمان فتنه88 است وازروابط نزدیکی باخانواده مذکوربنابه گفته خود برخورداراست. به همین جهت پس ازبازگشت به ایران ابتدادرمجموعه مدارس«روشنگر»، آموزش روش مونته سوری را آغاز میکند. تیم مذکور اکنون و به مدد حمایت نهادها و شخصیتهای بینالمللی و در غفلت سازمانهای نظارتی داخلی، مهدکودکهای فراوانی را در ایران در اختیار داشته وکودکان ایرانی راباچنین روش ازپیش طرح ریزی شدهای تربیت میکنند !
جای خالی دولت در آموزش کودکان ایرانی
اینکه روش وارداتی مونته سوری در قالب برنامههای فرهنگی و ترویج صلح سازمان ملل و ارگان-های فرهنگیاش از قبیل یونسکو، چه توالی فاسد گسترده فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادیای دارد، نگارش چندین مطلب جداگانه را میطلبد، اما بیان یک نکته در اینجا در خور اهمیت و توجه است.
اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آورده است: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملتتا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حدخودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد». بند اول اصل چهل و سوم قانون اساسی هم، آموزش و پرورش را یکی از نیازهای اساسی انسان دانسته که در جریان رشد انسان بایستی به این موضوع توجه ویژه نمود. بند سوم از اصل سوم قانون اساسی نیز تصریح کرده است که دولت جمهوری اسلامی موظف است همه امکانات خود را برای «آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح» به کار بندد.
از مجموع این اصول و سایر تصریحات قانونی دیگر، برمیآید که آموزش و پرورش، یکی از وظایف اصلی دولت است که حتی در صورت تفویض این موضوع به نهادهای عمومی غیردولتی، نظارت عالیه دولت به هیچ وجه در مقوله آموزش و پرورش قابل تفویض نیست. دلایل این موضوع به قدری بدیهی است که ذکر آن موجب اطاله مطلب است، چه بر کسی پوشیده نیست که پرورش استعدادهای انسانی هر کشوری، بایستی مطابق با آموزههای اجتماعی و عقیدتی حاکم بر همان کشور باشد.
اما آنچه که در عمل اتفاق افتاده، بر خلاف این تصریحات قانونی است ! مونته سوری، با نفوذ در مهدکودکهای ایرانی، آموزش و پرورش کودکان را منطبق با هر آنچه که میخواهد کرده است. هم در اینجاست که گاه و بیگاه میشنویم در مهدکودکهای ما، آوازه خوانی، مشاطهگری، رقص مختلط، آموزش مسائل جنسی و ... شیوع پیدا کرده و بهطور روزافزون گسترش هم مییابد. گویا، پیچیدن نسخههای سازمانهای جهانی برای ما تمامی ندارد، از پیر کردن جمعیتمان در لوای عنوان فریبنده «تنظیم جمعیت» گرفته، تا گمراه کردن فکری و عملی کودکانمان ذیل مقوله «ترویج صلح»! غفلت مسئولان متولی امر در حوزه مهدکودکها هم مزید بر علت شده که اکنون و شوربختانه بگوییم آموزش و پرورش در مهدکودکهایمان در دست مونتهسوری است و از کشورهایی غیر از کشور خودمان اداره و هدایت میشود ...