جریان داعش و تحریف مفهوم جهاد
یکی از موضوعات محوری جریانات تکفیری که نقطه ثقل اندیشه سیاسی و استراتژی نظامی گروههایی چون داعش است، مفهوم جهاد است. جهادگرایی این گروهها به عنوان یک رویکرد تهاجمی، خشونتبار و صرفاً به معنای قتال، بهگونهای تحول یافته که با فقه اهل سنت تعارضاتی پیدا کرده است. در این مقاله تلاش میشود وجوه تمایز اندیشه اهل سنت و نیز گروههای جهادی- تکفیری درباره جهاد به شکلی خلاصه مورد بررسی قرار گیرد.
افراطگرایی اسلامی، عنوانی است که بر گروههای اسلامی که از مبانی تکفیرگرایی و سلفیگری تغذیه فکری شده و رویکرد جهادی را در برخورد با دشمنان خود پی میگیرند، اطلاق شده است. در واقع شاخصه اصلی این جریان، استفاده از حربه تکفیر در برابر دشمنان و الگوی عملی مبتنی بر جهاد است. توجه به اندیشه و رفتار جریانات سلفی آشکار میسازد که مفهوم جهاد در نزد جریان تکفیری بیش از همه مفاهیم دیگر اسلامی، دچار قلب مفهومی شده و مورد استفاده ابزاری قرار گرفته است. لذا در این مقاله تلاش داریم تا مبانی اندیشه جهاد و حدود و ثغور آن را در مکتب اهل سنت بررسی نموده و به تطبیق رفتار جریانات سلفی تکفیری بپردازیم.
جهادگرایی سلفی - تکفیری
آنچه امروز در معنای اصطلاحی به سلفیگری مشهور شده است، به جریاناتی در تاریخ اسلام بازمیگردد که در تمسک به دین اسلام، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (ص)، صحابه و تابعین دارند. در واقع ریشههای تاریخی و نظری جریان سلفی-تکفیری عمدتاً بهگونه خاصی از اندیشه اهل سنت در قالب اهل حدیث و مذهب حنبلی بازمیگردد. در واقع تفکر نصگرایانه و دیدگاههای احمدبنحنبل نسبت به سایر مذاهب اسلامی که همه آنها را بدعتگرا میخواند، نخستین منبع خشونتگرایی سلفی بود. پس از او، ابنتیمیه و محمدبنعبدالوهاب، سهم بیشتری در ظهور فرقهگرایی خشونتطلب و در نهایت، وهابیت بازی کردند. البته جریان سلفی تکفیری بر سرزمین حجاز محدود نماند. مصر نیز از تغییر و تحولات عقیدتی برکنار نماند و سلفیهای این کشور با اقدامات و فعالیتهای حسن البناء و جنبش اخوانالمسلمین، سیر جدیدی را در آموزههای عقیدتی اهل سنت تجربه کردند. پس از وفات حسن البناء، جنبش اخوانالمسلمین تحت تأثیر اندیشههای دو شخصیت، یعنی ابوالاعلی مودودی و سید قطب، قرار گرفت و آنها ضمن تثبیت روش پایبندی به متون دینی براساس دیدگاههای خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیری-جهادی را پیریزی کردند. لذا آنچه تحت عنوان اندیشه تکفیری-جهادی مطرح میگردد عمدتاً در اندیشههای سنتی وهابیت عربستان و اندیشههای اسلامگرایان افراطی مصر قابل جستوجوست.
هر دو گروه سلفیهای جهادی مصر و وهابیت تکفیری، در اصلِ وجوب جهاد و تأکید بر این مفهوم اسلامی اشتراک نظر دارند و معتقدند مسئله نبرد بین حق و باطل و ایمان و کفر، سنتی ثابت و تغییرناپذیر در شریعت اسلامی است. لذا از این منظر، در مسیر فقه اهل سنت قرار دارند. اما به نظر میرسد مفهوم و کاربرد جهاد در اندیشه سلفی-تکفیری، نظیر آنچه داعش در عراق از آن بهره میگیرد، اساساً با مبانی اندیشه دینی (فقه اهل سنت و فقه شیعی) بیگانه است. هرچند مستندات جهادگرایی این جریانات بهنوعی به فقه اهل سنت بازمیگردد که در بخش نخست به برخی ابعاد آن اشاره کردیم، اما واقعیت آن است که ویژگیهای جهادی این گروهها بهگونهای تحول یافته که حتی با فقه اهل سنت هم تعارضاتی پیدا کرده است. این نوع ایدئولوژی بر جهاد ابتدایی (تهاجمی) با رویکرد شبکه جهانی تأکید دارد. بر این مبنا، اسلام بیش از هرچیزی به مجاهد نیاز دارد، نه عالم و دانشمند.
جهاد از نظر جماعتهای سلفی تکفیری، بهویژه سازمان القاعده، چیزی بیش از یک حکم فقهی فرعی و در ردیف اصول اولیه دین اسلام اهمیت یافته است. تکفیریها بر این عقیدهاند که جهاد، جنگ و ترور دشمنان خدا، امری ضروری و تکاملبخش دعوت مسالمتآمیز به تشکیل حکومت اسلامی است. آنان با تمسک به آیات الهی، آرای فقهای سلفی و وهابی و تفسیرهای خاص خود، جهاد ابتدایی، تروریسم و هرگونه خشونت علیه هرکسی (چه مسلمان، چه کافر و غیره) را موجه جلوه میدهند و آن را جهاد در راه خدا تفسیر میکنند.
الف) محوریت جهاد
جهاد یکی از اصلیترین عناصر گفتمان اسلامگرایی افراطی معاصر بوده است. در ایدئولوژیک ساختن مفاهیم جهاد و جامعه جاهلی، بدون شک سید قطب نقش کلیدی داشته است. البته مفهوم جاهلیت پیشاز سید قطب و بعد از ابنتیمیه، در نزد کسانی چون محمدبنعبدالوهاب، محمد عبده و رشید رضا و بعدها مودودی مطرح بود.
در حالی که امثال مودودی تنها جوامع کمونیستی و غربی را جوامع جاهلی میدانستند و جوامع مسلمان را از این مفهوم خارج میکردند، سید قطب اولین کسی بود که جوامع معاصر مسلمان را نیز وارد این مفهوم کرد. به همین خاطر است که امروزه سازمان القاعده و گروههای افراطی دیگر، ترور را شامل مسلمانان نیز کردهاند. امروزه میبینیم که گروههای تکفیری بسیاری از مسلمانان بیدفاع را به خاکوخون میکشند، به این بهانه که آنها در وضعیت جاهلی به سر میبرند. سید قطب میگوید: هر جامعهای که اسلامی نباشد، جاهلی است. به همین خاطر، یکی از مهمترین تغییراتی که سید قطب متوجه مرزهای سیاسی اسلام کرد، این بود که او بهجای مفاهیم سنتی چون دارالاسلام و دارالکفر، از مفاهیم جامعه اسلامی و جامعه جاهلی استفاده کرد.
بسیار روشن است که در مفاهیم سنتیتری مثل دارالاسلام و دارالکفر، انعطافی روشن میبینیم. به این معنا که مرزهای اسلام و کفر، مرزهای جغرافیایی است و هرکه دارالاسلام است، از امنیت مالی، جانی و... برخوردار است، ولی در نگاه سید قطب، این مرزها از مرزهای جغرافیایی عبور میکند و به مرزهای عقیدتی و حتی ایمانی میرسد. جالب اینجاست که تا قبل از ظهور افراطگرایی، که عمدتاً در میان اهل سنت نضج یافت، پیشوایان مذاهب اهل سنت، با حاکمان و پادشاهان جوامع اسلامی روابط بسیار خوبی داشتند و حتی به لحاظ تئوریک نیز قیام مسلحانه را علیه آنان جایز نمیدانستند، ولی به یکباره با ظهور شخصیتهایی چون مودودی، سید قطب، حسنالبناء و دیگران، این رویکرد عوض شد و ناسازگاریها میان حاکمیتهای سرزمینهای اسلامی و گروههای اسلامی، که از مدارس سنتی اسلامی برخاستهاند، آغاز گردید.
صالح سریه، از پیشوایان سلفی مصر، جهاد را برای تغییر حکومتها و اقامه دولت اسلامی، بر هر مرد و زن مسلمان، یک «واجب عینی» فرض میکند. عبدالسلام فرج، رهبر گروه تکفیر و هجرت، نیز در رساله «الفریضه الغائبه»، به پیروی از ابنتیمیه، با نقل احادیثی با مضمون فتح و پیروزی اسلام، سعی دارد مؤمنان را به بازگشتن اسلام در عصر کنونی بشارت دهد و آنان را از ناامیدی برهاند. وی مردن در عصر انحلال خلافت را مرگی جاهلی تعبیر میکند: «مسلمین بر اقامه خلافت اسلامی اجماع کردهاند و اعلان خلافت متکی بر وجود دولت اسلامی است؛ هرکس بمیرد و بر گردنش بیعت خلافت نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.» فرج با این نظر که «جهاد در اسلام فقط برای دفاع است»، سخت مخالفت میکند. عبدالسلام هیچ حجتی را برای ترک جهاد، موجه نمیشمارد. با ترک جهاد و یا به تأخیر انداختن آن به دلیل نبود رهبر و خلیفه اسلامی مخالفت میکند و قائلان این نظریه را از ضایعکنندگان و ترککنندگان امر جهاد معرفی مینماید. (به نقل از: عدالتنژاد و نظامالدینی، 1390)
از طرف دیگر، در اندیشه تکفیری- جهادی، مسئله جهاد از یکی از مباحث فروع دین اسلام، بهیکباره به اصلی درجه اول بدل میشود؛ بهگونهای که ابوبکر بشیر، رهبر سازمان جماعت اسلامی اندونزی و بخشی از شبکه بینالمللی افراطگرایی، اذعان میکند: شهادت در راه جهاد فریضهای بنیادین است که پذیرش سایر اصول دین (حج، روزه، نماز و...) منوط به اجرا و پذیرش اصل جهاد و شهادت است. در حقیقت این تفسیر از اسلام، اظهار ایمان به خدا و پیامبر را با جهاد برابر میداند. (جمالی، 1390: 163)
ب) عامیانه کردن مفهوم جهاد و استفاده ابزاری از آن
در نگاهی کلی، جهاد در اسلام به معنای جهد و کوشش در راه خداوند متعال است و از این نظر، سراسر حیات انسان مستلزم نوعی جهاد است و در واقع، عمل به تمام عبادات و دوری از گناه و خطا، جهاد محسوب میشود. جهاد در معنای نظامی آن در اندیشه اسلامی، چنانچه آمد، نبردی تهاجمی یا دفاعی علیه کفار و متجاوزان به دارالاسلام یا فراتر از آن، نبرد علیه هرکسی است که علیه مبانی دینی و اسلامی عامداً و مستمراً عمل کند و با قوای قهریه و ابزارهای مشابه، اصل شریعت یا بلاد مسلمین را هدف قرار دهد. از این نظر، جهاد به معنای دفاع مقدس است.
اما جهاد از نظر جماعتهای سلفی تکفیری، بهویژه سازمان القاعده، چیزی بیش از یک حکم فقهی فرعی و در ردیف اصول اولیه دین اسلام اهمیت یافته است. تکفیریها بر این عقیدهاند که جهاد، جنگ و ترور دشمنان خدا، امری ضروری و تکاملبخش دعوت مسالمتآمیز به تشکیل حکومت اسلامی است. آنان با تمسک به آیات الهی، آرای فقهای سلفی و وهابی و تفسیرهای خاص خود، جهاد ابتدایی، تروریسم و هرگونه خشونت علیه هرکسی (چه مسلمان، چه کافر و غیره) را موجه جلوه میدهند و جهاد در راه خدا تفسیر میکنند. بنابراین ذات و درونمایه جهاد در جنبش سلفی تکفیری، ماهیتی صرفاً ارهابی و هراسمدار مییابد که با ماهیت چندگانه جهاد در نظر اخوانیها، که عمدتاً از خشونت دوری میکنند، متفاوت است.
ویژگی دیگر جهادگرایی در گروههای تروریستی، به عوامانه کردن این حکم و استفاده ابزاری از آن است. برخلاف فقه اهل سنت که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز میدانستند و برای آن شرایط سختی قائل بودند، جریان تکفیری-جهادی مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولتها تبدیل نمودهاست. رهبران این جریان، که دارای صلاحیت و درجه علمی علمای سنتی نیستند، برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شدند که جهاد یک واجب مورد غفلت قرار گرفته است.
تفاوت دیگر اینکه سنتگرایان جهاد اکبر را، که مبارزهای نفسانی بود، مهمتر از جهاد اصغر میدانستند، ولی سلفیهای جدید آن را برعکس نمودند. عبدالله عزام، از علمای سلفی و رهبران جهادی در جنگ افغانستان که از او بهعنوان پدر معنوی القاعده یاد میشود، تأکید میکند به نظر وی، یک فهم نادرست از کلمهی جهاد در میان مسلمانان شکل گرفته که فکر میکنند جهاد هر نوع تلاش در راه خداست و آن را به سحرخیز بودن و خواندن خطبه و سخنرانی و یا خدمت به خانواده و پدر و مادر تفسیر میکنند، در حالی که جهاد تنها به معنای «قتال» است. لذا از این منظر، جهاد با شمشیر، یعنی جنگیدن در راه خداوند و فقط هنگامی که فیسبیلالله است، در حقیقت جهاد است. (جوکار، 1386) ایمن ظواهری در اینباره در مقام فتوا اعلام میدارد: مسلمانان برای جهاد نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند، زیرا جهاد با آمریکاییها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است. (جمالی، 1390: 162)
این شکل تفسیر از جهاد، که اولاً آن را از دایره فتوای علمای مسلمان خارج کرده و ثانیاً آن را صرفاً به معنای قتال معرفی میکند، بهترین فرصت را در اختیار جریانات قدرتطلب قرار میدهد تا از زمینههای دینی جوانان مسلمان در مسیر تحقق خواستههای سیاسی خود و برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای استفاده نمایند.
ج) گسترش مفهومی تکفیر و جهاد علیه سایر مسلمانان
مهمترین و مؤثرترین مبنای کلامی سلفی تکفیری، توسعه معنایی و مصداقی کفر است. آنها به قدری دایره کفر را گستردهاند که هرکسی غیراز خودشان را در بر میگیرد. شرک و کفر نزد سلفیان قدیم (وهابیت)، بیشتر گونهای از عبادات و عقاید فردی بود، مثل توسل به اولیا، نذر، شفاعت، زیارت قبور، ولی شرک و کفری که سلفیان جدید به آن معتقدند و از آن به «کفر جدید» تعبیر میکنند، تقریباً همه شئون زندگی اجتماعی و مدنی شخص را در بر میگیرد. در واقع اندیشهها و آرای سلفیان این نکته را تصدیق میکند که حربهی تکفیر، جوازی است برای انجام هرگونه عملیات جهادی.
علاوه بر این، مفهوم جهاد از سوی افراطگرایان گسترش یافته و علاوه بر کفار صلیبی، صهیونیست و هندو، شامل حکومتهای مسلمانِ همدست آنان و حتی طیفهای میانهرو نیز میشود. اکنون با این تحول، هر فرد در گروههای افراطی صرفاً با مراجعه مستقیم به نص دین، خود را مجاز به صدور حکم جهاد میداند. به عنوان مثال، از دیدگاه شکری مصطفی، رهبر سازمان جهاد اسلامی مصر، دشمنان حرکت اسلامی از حیث فریبکاری و توانایی، سه دستهاند: اولین و مهمترین دشمن جنبش اسلامی، دسته نفاق و منافقیناند، دوم دولتهای صفکشیده و مسلح و گروه سوم قوم یهود است. برمبنای نکته فوق در تفسیر گروههای سلفی مصری، اولویت مبارزه معطوف به حاکمان فاسد کشورهای اسلامی است. لذا گروههایی چون جهاد اسلامی، جهاد خود را متوجه حکومتهای عبدالناصر و سادات نمودند. پس از آن سازمان القاعده با رهبری بنلادن، اولویت مبارزه خود را جهاد علیه صلیبیها و یهودیان قرار داد. اما جریانات سلفی-جهادی متأخر نظیر جبهه النصره و داعش، با تأکید بر اینکه برخورد با منافقان بهعنوان اولویت جهاد است، متوجه دشمنان نزدیک خود یا همان شیعیان میشوند. لذا در تقسیمبندیهای جریانات سلفی-تکفیری، شیعیان بهعنوان منافقان، در اولویت نخست قرار دارند. این جریان با جهتگیری شدیدِ ضدشیعی، اعتقاد دارند که اسرائیل، آمریکا و ایران برای نابودی اسلام راستین، متحد شدهاند. (Roy، 2004)
ویژگی دیگر جهادگرایی در گروههای تروریستی، عوامانه کردن این حکم و استفاده ابزاری از آن است. برخلاف فقه اهل سنت که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز میدانستند و برای آن شرایط سختی قائل بودند، جریان تکفیری-جهادی مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولتها تبدیل نمودهاند. رهبران این جریان که دارای صلاحیت و درجه علمی علمای سنتی نیستند، برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شدند که جهاد یک واجب مورد غفلت قرار گرفته است.
د) خشونتطلبی و زیر پا نهادن قواعد انسانی و اسلام در جنگ
با توجه به مبانی نظری فوق که جریانات تکفیری-جهادی برمبنای آن عمل میکنند، نوع رفتارها و کارکرد جهاد در این گروهها نیز دچار کژیها و انحرافات گستردهای است. به عنوان مثال، جریان داعش استراتژی توازن وحشت و جنایتهای گسترده را در عرصه بهاصطلاح جهاد خود دنبال میکند. داعش در عراق و سوریه با انجام جنایتهای گسترده و قساوت قلب و با پراکندن ترس و هراس، تلاش میکند تا پیشرویهای متجاوزانه ارضی خود را آسان سازد. لذا همچنانکه در بخشهای قبلی ذکر آن رفت که جریانات تکفیری-جهادی از مسئله جهاد در راستای اهداف و مقاصد سیاسی خود بهره میگیرند، در مورد استراتژیهای عملیاتی نیز همین امر مشاهده میشود.
این در حالی است که شیعه و سنی علیرغم اختلافاتی در باب مفهوم جهاد، بر این امر متفقاند که جهاد در اسلام تابع قواعد و احکامی است. همچنانکه در اجرای استراتژی جهاد، قرآن نخست این حق را با دعوت استیفا میکند و در مرحله دوم، در دفاع از مسلمانان و اسلام و در مرحله سوم، به جنگ و قتال میپردازد. نهایتاً از کشتن مجروحان نهی میکرد و به مداوای آنان میپرداخت. (طباطبایی، 1386: 66) چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعلالله لکم علیهم سبیلا»؛ اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند، خدا برای شما راهی (برای تجاوز) بر آنان قرار نداده است. (نساء: 90)
تفکیک بین نظامیان و غیرنظامیان، حفظ محیطزیست و منع رنج و درد زائد و... از اصولی بوده است که در سنت اسلامی، بر آنها تأکید بسیاری شده است. مطالعه و دقت در آداب جنگ در اسلام، این حقیقت را آشکار میکند که آنچه امروزه در نظام حقوق بینالمللی مورد تأکید قرار گرفته، چهارده قرن پیشتر در متن تعالیم اسلام وجود داشته است. بنابراین فرهنگ اسلام نخستین مبدأ تدوین قواعد انساندوستانه بینالمللی بوده است. (محققداماد، 1386: 152) لذا واضح است که جنایات داعش، مثله کردن، شکنجه نمودن اسیران، تهیه فیلم از صحنه جنایت، نابودی محیطزیست، استراتژی زمین سوخته و... ابداً با هیچیک از اصول اسلامی سازگار نیست. لذا از همین منظر، انتقادات بسیار زیادی از جانب علمای اهل سنت متوجه آنان شده است.
جمعبندی
فعالیت جریان تکفیری-جهادی اینک بسامد زیادی را در جهان اسلام ایجاد نموده است که ضمن بهرهگیری از مبانی اسلامی، به رفتارهای خود مشروعیت میبخشند. یکی از موضوعات محوری این جریانات که در واقع میتوان از آن بهعنوان نقطه ثقل اندیشه سیاسی و استراتژی نظامی گروههایی چون داعش یاد نمود، مفهوم جهاد است. جهادگرایی این گروهها بهعنوان یک رویکرد تهاجمی، خشونتبار و صرفاً به معنای قتال، هرچند ریشه در برخی از اندیشههای اهل سنت در باب جهاد دارد، اما واقعیت آن است که ویژگیهای جهادی این گروهها بهگونهای تحول یافته است که حتی با فقه اهل سنت هم تعارضاتی پیدا کرده است. لذا در این مقاله، تلاش گردید وجوه اندیشه اهل سنت و نیز گروههای جهادی-تکفیری درباره جهاد بهشکلی خلاصه مورد بررسی قرار گیرد.
منبع: برهان