kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۳۴۷
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۴

داعش پیاده‌نظام آمریکا در حمله به سوریه (یادداشت روز)


محور آمریکا حداقل به دو دلیل عمده مشکلی با «تروریزم» ندارد. یکی از این دلایل به «جغرافیای تروریزم» و دیگری به «مشکل بنیادی این محور در منطقه» باز می‌گردد. جولانگاه تروریزم در وضع فعلی در غرب آسیا همان منطقه‌ای است که سیاست آمریکایی‌ها بر مبنای مشتعل نگه داشتن بحران امنیتی، استوار است. آنان محیط امنیتی ایران و جغرافیای آن را ناآرام و حساس می‌خواهند از این رو بحرانی بودن وضع امنیتی عراق، سوریه، لبنان و... برای آمریکایی‌ها «بسیار مطلوب» تلقی می‌شود. از سوی دیگر مسئله محوری آمریکا خود جبهه مقاومت است نه تروریزمی که آرامش آن را نشانه رفته است. از نظر این محور تا زمانی که جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی بخش عمده تحرکات و تحولات منطقه را به خود اختصاص داده، خطرناک است و به همین میزان محور آمریکا در منطقه با بحران بزرگی مواجه می‌باشد. براین اساس می‌توان گفت:
1- روند تحولات منطقه غرب آسیا تا آنجا که به کشورهای مسلمان آن برمی‌گردد، دست‌کم طی دو دهه گذشته با منافع و سیاست‌های «محور آمریکا» بطور جدی منافات داشته است و چشم‌اندازها نیز بیانگر آن است که این روند در حال گسترش است. آمریکا می‌داند که اتصال سرزمینی از غرب پاکستان و افغانستان تا غرب لبنان و فلسطین حول محور جمهوری اسلامی ایران، جبهه‌ای منسجم پدید آورده است و این در حالی است که تحولات در شبه جزیره عربستان بیانگر آن است که محور آمریکا قادر به مدیریت تحولات در این حوزه نیست و اقدامات آنان اگر مؤثر هم باشد به شکل تسکین موقت یک زخم مزمن است. نمونه آن را می‌توان در دوام دو ساله طرح عربی موسوم به «مبادره خلیجی» ناظر بر حفظ رژیم علی‌عبداله صالح در یمن ملاحظه کرد کما اینکه حفظ رژیم آل خلیفه در بحرین با استفاده از نیروی نظامی عربستان نیز از حد یک مسکن فراتر نمی‌رود. آمریکا برای برون‌رفت از این وضعیت ضمن آنکه برای تضعیف هر کدام از اضلاع جبهه مقاومت برنامه‌ای در نظر گرفته است، از هم گسیختن جبهه مقاومت و به عبارتی جدا کردن یکی از حلقه‌های میانی آن را بعنوان یک هدف بنیادی دنبال کرده و گمان می‌کند چنین اتفاقی روند پیروزمندانه جبهه مقاومت را متوقف و سپس زمینه از بین بردن اجزاء آن را فراهم می‌کند از این روست که طی حدود 10 سال گذشته، بحران از جغرافیای مقاومت جدا نشده است. یک روز جنگ علیه حزب‌الله لبنان، یک روز جنگ علیه مقاومت فلسطین، یک روز جنگ برای اسقاط دولت سوریه و یک روز جنگ برای اسقاط دولت عراق و امروز دوباره شاهد زمینه‌سازی برای کشاندن جنگ به سوریه هستیم. با این وصف کاملا واضح است که مسئله «محور آمریکا» جبهه مقاومت و از هم گسیختن اضلاع آن است و البته هر بار ذیل نامی جدید دنبال می‌شود.
2- آمریکا و داعش در سوریه به یک کار مشغول هستند و آن اسقاط دولت سوریه و از بین بردن ارتش آن است. بنابراین میان اقدامات آمریکا در حمله هوایی به بخش‌هایی از سرزمین سوریه و اشغال همین بخش‌ها توسط «داعش» اختلاف وجود ندارد کمااینکه درباره ناکافی بودن این اقدامات و تلاش برای کشاندن دامنه درگیری به دمشق هم میان آمریکا و داعش اختلافی وجود ندارد. جالب این است که در حالی که آمریکایی‌ها با صراحت می‌گویند عربستان، قطر و امارات تامین مالی و تسلیحاتی داعش را برعهده داشته‌اند، اعلام می‌کنند که در ائتلاف بر ضد سوریه با محوریت آمریکا، کشورهای عربستان، قطر و امارات کنار آمریکا حضور دارند! بنابراین باید به اقدامات آمریکا علیه مناطقی در «رقه» و «حلب» به عنوان یک مانور و آماده‌سازی عملیات علیه دمشق نگاه کرد. آمریکا در این مرحله در حال عادی‌سازی اقدامات نظامی در سوریه است و در مرحله بعدی هجوم سنگینی را متوجه دمشق خواهد کرد.
آمریکایی‌ها گفته‌اند که نیروی زمینی به عراق و سوریه اعزام نخواهند کرد و اقدامات زمینی در این دو کشور به نیروهای داخلی این دو کشور واگذار می‌شود. این که آمریکایی‌ها برنامه‌ای برای ورود زمینی به عراق و سوریه ندارند، قابل پذیرش است چرا که آمریکا در فاصله سالهای 2003 تا 2011 ورود نیروی زمینی به استعداد 300 هزار نفر را در عراق تجربه کرده و شکست خورده است و حال آنکه نیروی معارض دخالت نظامی آمریکا در عراق در آن 8 سال یک دهم معارضین امروزی دخالت آمریکا هم نبودند. پس آمریکا و کشورهای عربی قطعا به سوریه و عراق حمله نظامی زمینی نخواهند داشت. اما کدام نیروی عراقی و یا سوری در این دو کشور قرار است در قالب یک طرح مشترک با «محور آمریکا» از طریق برنامه‌های زمینی وارد عمل شوند؟ ممکن است که ما درباره عراق تصور کنیم که این نیروهای زمینی همان ارتش عراق و نیروهای شبه نظامی مرتبط با آن هستند که البته دلایلی وجود دارد که این گمانه‌زنی را تضعیف می‌کند از جمله این دلایل بی‌اعتمادی ارتش، دولت و نیروهای شبه نظامی عراق نسبت به سیاست‌های آمریکا است. اما درباره سوریه حتی این گمانه‌زنی هم وجود ندارد چرا که از نظر آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن، که با صراحت هم بیان شده است، ارتش سوریه حامی جدی دولتی است که باید از بین برود پس کاملا واضح است که آمریکا درباره سوریه از یک نیروی دیگری در زمین حرف می‌زند.
برای این پاسخ، آمریکایی‌ها وانمود می‌کنند که این نیروهای زمینی همان «ارتش آزاد» و نیروهای جدیدی است که در حال تربیت و آماده‌سازی آنان در عربستان هستند. ایده ارتش آزاد فرمولی بود که آمریکایی‌ها در سال 2012 مطرح کردند و هدف آن این بود که ارتش سوریه را از این طریق از هم بپاشند از این رو با پرداخت مبالغ سنگینی که گاهی به 12 برابر حقوق ماهیانه نظامیان سوری می‌رسید، تلاش کردند که نظامیان را از ارتش سوریه جدا کرده و در یک سازماندهی جدید رودرروی حکومت سوریه قرار دهند اما در عمل این ایده به جایی نرسید. در آن زمان ارتش سوریه حدود 350 هزار عضو داشت اما پس از یک سال تلاش محور آمریکا، تعداد افرادی که از این ارتش جدا شدند به 50 هزار نفر هم نرسید این در حالی بود که از این تعداد کمتر از 10 هزار نفر به عضویت ارتش آزاد درآمدند. نیروهایی که از ارتش سوریه جدا شدند عمدتا تمایلی به جنگیدن نداشتند از این رو از ارتش جدا شدند، به ارتش آزاد هم نپیوستند. ارتش آزاد که در ترکیه سازماندهی و تجهیز می‌شدند در سال 2012 حضور متوسطی در استان ریف دمشق، استان شمالی ادلب و استان حلب پیدا کردند اما با شکل‌گیری جبهه‌النصره که مستقلا از سوی عربستان راه‌اندازی شد، ارتش آزاد از اوائل سال 2013 به حاشیه رفت.
امروز در سوریه آن نیرویی که تحرک دارد و می‌تواند تا حدی یک تهدید امنیتی علیه نظام سوریه باشد، داعش است که بطور عملی بخش‌های عمده‌ای از دو استان دیرالزور و رقه را در سوریه در دست دارد. کما اینکه این سازمان بخش‌های عمده‌ای از سه استان غربی عراق را در سیطره دارد. مجموعه سرزمین تحت اشغال آنان در عراق و سوریه به حدود 300 هزار کیلومتر مربع می‌رسد، جمعیت این استانها که عملا در گروگان داعش هستند حدود 8 میلیون نفر می‌شوند. نیروهای داعش در این 5 استان در بین همین جمعیت 8 میلیون نفره قرار دارند و از این رو عملیات نظامی علیه آنان بسیار پیچیده و در عین حال با نتایج محدود همراه است. در این میان اقدام نظامی هوایی علیه این مناطق ضمن آنکه حتما با تلفات گسترده انسانی - آن \هم انسانهای به گروگان گرفته شده - توام است، نتایج اندکی به همراه می‌آورد. با این وصف 10 سال عملیات نظامی هوایی هم نمی‌تواند به داعش ضربه جدی بزند، این در حالی است که عملیات هوایی خارجی، تسلط تروریستی داعش بر این استانها را موجه می‌گرداند.
با توجه به آنچه گفته شد منظور آمریکا از نیروی زمینی سوری مشخص می‌شود. اگر این 3 گزاره که 1- ارتش آزاد استقرار زمینی و نیرویی چندانی ندارد 2- هدف اعلامی آمریکا درباره نظام سوریه جز از طریق نیروهایی در روی زمین به جایی نمی‌رسد 3- آمریکا و عرب‌های متحد آن قصد ورود نیروی زمینی به سوریه ندارند، را در کنار هم قرار دهیم به وضوح در می‌یابیم که آمریکا فقط می‌تواند به داعش تکیه کند. به نظر این قلم آمریکایی‌ها قبل از شروع برنامه نظامی علیه سوریه با سران داعش به توافق رسیده‌اند و درصدد هستند که از طریق اقدام نظامی مشترک پایتخت، سوریه را به تصرف خود درآورند. وزیر دفاع آمریکا با صراحت اعلام کرده است که اگر دولت سوریه به هواپیماهای مهاجم آمریکا واکنش عملیاتی نشان دهد، ارتش آمریکا تمام زیرساخت‌های نظامی سوریه را هدف قرار می‌دهد! آنان برای عبور دادن داعش از رقه و دیرالزور به سمت دمشق و نیز برای عبور دادن این نیروها در مناطق جنوبی سوریه به سمت دمشق، به زیرساخت‌های نظامی سوریه حمله خواهند کرد چرا که بدون انهدام زیرساخت‌های لجستیکی و انسانی ارتش و نیروهای مقاومت سوریه، عبور نیروهای داعش و رسیدن به دمشق ممکن نیست.
البته در طرح آمریکا درباره مشارکت دادن داعش در حمله علیه دمشق و بازسازی مجدد ارتش آزاد، پیچیدگی‌هایی وجود دارد که مجال پرداختن به آن در این یادداشت نیست و فرصت جداگانه‌ای را طلب می‌کند.
3- دولت ترکیه که طی هفته‌های اخیر غیرفعال و حتی گاهی منتقد دیده می‌شود، نقش مهمی در آینده نزدیک پیدا می‌کند. عملیات زمینی علیه دمشق مستلزم همراهی ترکیه است و بدون همراهی این کشور، ائتلاف آمریکا و داعش نمی‌تواند به نتیجه برسد بنابراین به نظر می‌آید آمریکایی‌ها با دولت آنکارا و داعش توافق کرده باشند. نقش دولت آنکارا آنگاه که در جمع‌بندی آنان سقوط دولت سوریه طی یک هفته آینده محقق می‌شود، علنی خواهد شد. در عین حال طبع تاجرانه دولتمردان آنکارا و شخص اردوغان و نیز تجربه سه سال اخیر آنان، نوعی احتیاط و پرهیز از شتاب‌زدگی را به آنان دیکته می‌کند.
4- آنچه گفته شد یک طرف ماجراست و از برنامه‌ها و اهداف شیطانی خبر می‌دهند اما طرف دیگر ماجرا، ملت‌ها و نیروهای توانمند جبهه مقاومت است که تاکنون علی‌رغم انواع فشارها، پیروزی‌های بزرگی را رقم زده است و  در عملیاتی که به آن اشاره شد، جبهه مقاومت ضمن آنکه نگرانی‌هایی دارد، از اعتماد به نفس بالایی هم برخوردار می‌باشد.
تجربه ثابت کرده است که قدرت جبهه مقاومت در روی زمین از قدرت آمریکا و متحدان آن بیشتر است دلیل آن پیروزی این جبهه در تمام جنگ‌هایی است که طی سالهای اخیر در منطقه روی داده است از سوی دیگر پیروزی درخشان در عملیات‌های القصیر و یبرود در سوریه و عملیات‌های امرلی و العظیم در عراق نشان می‌دهد که قدرت جبهه مقاومت از جبهه تروریست‌ها بیشتر است. بنابراین می‌توان گفت که اقدامات آمریکا ممکن است لطمه‌ها و آسیب‌هایی را متوجه جبهه مقاومت نماید اما در این معرکه، جبهه مقاومت حتما بر «محور آمریکا» غلبه خواهد کرد و اسد قوی‌تر از گذشته در صحنه تحولات منطقه حضور پیدا خواهد کرد. وما توفیقی الا بالله

سعدالله زارعی