kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۶۳۵۶
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۲:۵۸

اشک‌های بی‌صدا (به جای گفت و شنود)


 
  در جريان جنگ صفين، «مالك» به «عمار» گفت «كاش مي‌توانستيم علي(ع) را به دوراني ببريم كه مردمانش قدر او را بدانند و از ژرفاي دل با او بمانند» و عمار در پاسخ به آرزوي مالك و فرمانده سپاه اميرالمومنين عليه‌السلام گفته بود «اي مالك! خاطر آسوده دار كه تا دنيا باقي است چشم فرزندان آدم به‌دنبال علي(ع) مي‌گردد»... و انگار علي(ع) نيز دلتنگ همان دوران بود كه  خطاب به مردم آن روزگار فرموده بود «زود است كه بعد از رفتنم، حضور دوباره‌ام را آرزو كنيد» و در خلوت يكي از شب‌ها، نشاني ياراني كه در انتظارشان بود را به كميل داده و بعد از وصف ايمان و پاكبازي و فداكاري آنان فرموده بود: «آه كه چه شوقي به ديدن آنها دارم»... علی(ع) به جناب کمیل از ویژگی‌های مردمانی خبر داده بود که با مردم عصر خمینی و خامنه‌ای همخوان است.
ستون گفت و شنود امروز را به سروده‌ای از شاعر متعهد و انقلابی کشورمان آقای غلامرضا سازگار اختصاص می‌دهیم؛
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌‌صداست
ای چاه خون‌گرفته کوفه علی کجاست؟
 ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌‌اید
امشب شب غریبی و تنهایی شماست
 دل‌‌ها تمام، خیمه آتش گرفته‌‌اند
صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
 امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
اما دل شکسته او در خرابه‌‌هاست
 سجاده بی‌‌امام و زمین‌ لاله‌گون زخون
مسجد غریب مانده و محراب، بی‌دعاست
 باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
 تو از برای خلق جهان سوختی علی!
اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
 ای چاه کوفه اشک علی را چه می‌‌کنی
دانی چقدر قیمت این دُر پُربهاست؟
 باید به گریه گفت: علی حامی بشر
باید به خون نوشت: علی کشته خداست