kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۵۸۲۱
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۹

یکتایی خواب و مرگ



پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می‌فرماید: النَّومُ أخُو المَوتِ ، و لا یَموتُ أهلُ الجَنَّةِ؛ خواب، برادر مرگ است و بهشتیان نمى میرند.(کنز العمّال ، الهندی، شماره حدیث 39321)
در این روایت به این نکته توجه داده شده که خواب و مرگ از نظر حقیقت، یکسان بوده و خاستگاه و ریشه آن دو یکی است؛ از همین رو از عنوان «اخ» به معنای برادر برای بیان یکسانی آنها استفاده شده است. واژه «اخوت» در این نوع عبارت‌ها به معنای وجود منبع و منشأ یکسان برای چیزی است؛ زیرا برادرها از یک خاستگاه برخوردار هستند، و خاستگاه والد یا والده آنها یکی است.
به سخن دیگر، این واژه برای بیان مشابهت در اصل و فرع به کار می‌رود. کسانی که مشابهت در فکر و عمل دارند، به عنوان «اخ » یا «اخت» معرفی می‌شوند.(اعراف، آیه 38؛ زخرف، آیه 48)
به جهت مشابهت بسیار زیاد میان خواب و مرگ است که پیامبر(ص) تعبیر به «اخ» می‌کند؛ زیرا حقیقت وجودی آن دو یکی است.
البته پیامبر(ص) این مطلب را در مقام تبیین قرآن(نحل، آیه 44) بیان می‌کند؛ زیرا خدا در قرآن، حقیقت خواب و مرگ را یکسان می‌داند و می فرماید: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا....؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند! (زمر، آیه 42)
در این آیه بصراحت حقیقت « مرگ و خواب یکی دانسته شده است؛ زیرا حقیقت آن دو همان «وفات» است که از ریشه «وفی» به معنای گرفتن چیزی به تمامیت آن است؛ ازهمین رو، وقتی کسی به تعهدات خود به طور کامل وفا می‌کند، واژه وفا را برای او به کار می‌برند و مثلا می‌گویند: المومن اذا وعد وفی، هرگاه مومن وعده می‌دهد بدان وفا می‌کند.
پس از نظر قرآن، حقیقت مرگ و خواب همان وفات است که نفس به شکل «توفی» از سوی خدا تمام و کمال گرفته می‌شود. در این راستا خواب چیزی جز مرگ موقت نیست که حالت اتصال با بدن حفظ می‌شود ، ولی در توفی هنگام مرگ، این ارتباط قطع می‌شود و «نفس» امساک شده و اجازه بازگشت به سوی بدن را ندارد.
پیامبر(ص) نیز برای بیان حقیقت یکتایی و یکسانی حقیقت مرگ و خواب در همان مسئله «توفی نفس» در جمله دوم خویش می‌فرماید: و لا یَموتُ أهلُ الجَنَّةِ؛ اهل بهشت نمی‌میرند؛ یعنی اگر خواب برادر مرگ است و مرگ و خواب همان «توفی» است؛ پس در بهشت مرگی نیست؛ یعنی خوابی نیست؛ زیرا توفی در بهشت به هیچ وجه نه به شکل مرگ ونه به شکل خواب رخ نمی‌دهد. لذا می‌توان گفت که انسان در بهشت «متاله» و خدایی شده است؛ از همین رو توفی و خواب و مرگ ندارد؛ زیرا خدا درباره وجود خویش می‌فرماید:اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ؛ اللّه خدايى است كه هيچ خدايى جز او نيست، زنده و پاينده است، نه خواب سبك او را فرا مى‌گيرد و نه خواب سنگين..(بقره، آیه 255)
نکته دیگر آنکه خدا با واژه «اخذ» از چرت و خواب سخن به میان آورده است؛ این بدان معنا است که حقیقتی بیرونی انسان را می‌گیرد؛ نه اینکه انسان چیزی را بگیرد؛ به سخن دیگر، همان طوری که مرگ و حیات دو مخلوق الهی است(ملک، آیه 2)، این مرگ است که انسان را می‌گیرد، نه اینکه انسان مرگ را بگیرد. به این معنا که مسئولیت مرگ آن است که نفس را «اخذ» کند و بگیرد و آن را با خود بیرون از بدن ببرد. از همین رو در عربی گفته می‌شود خواب او را گرفت و اخذ کرد و در فارسی می‌گویند: خواب او را ربود یا خوابش برد. پس خواب نفس را می‌گیرد و می‌برد و نفس درهنگام خواب و مرگ و نیز چرت، اختیاری از خود ندارد. پس این انسان نیست که به اراده و اختیار می‌خوابد، بلکه این حقیقت خدا است که در قالب «وفات» به‌اشکال گوناگون «خواب، مرگ و چرت» نفس انسان را می‌گیرد و به عالم دیگری می‌برد.