به بهانه سالروز هنر انقلاب اسلامی
عرصه دفاع مقدس، جبهه آزمون تعهد هنرمندان
تفاوت هنرمند با تاریخنگار در این است که یک مورخ، روایتگر راستین رویدادها و اتفاقات میباشد. لازمه تاریخدان بودن، رهایی از وابستگی و نداشتن تعصب است. او تنها دو چشم تیزبین خود را به کار میگیرد و آنچه را که رخ داده بیان میکند و به سود یا زیان کسی موضع نمیگیرد. مورخ در نقل تاریخ، حتی حب و بغض خود را به سویی مینهد و چون شاهدی صادق و امین در محکمه و پیشِ روی قاضی به ذکر وقایع میپردازد و به خوبی واقف است که آیندگان از دریچهای که او در برابر دیدگانشان گشوده به تماشای گذشته خواهند پرداخت. پس تا میتواند بیغرض به نقل واقعیات میپردازد. [اگرچه تاریخ مملو است از خیانت و جنایت مورخان مغرض و قلم به مزد که حقیقت را به مذبح امیال نفسانی خود بردند و مورخان امین چون کبریت احمر اندکاند.]
اما هنرمند چنین نیست. وی در وهله اول یک زیبانگار است با افق دیدی برتر از عموم. او حتی اگر بخواهد زشتیها را به تصویر بکشد این کار را به زیبایی انجام میدهد و اساسا چنین شاخصهای باعث شده تا هنرمند از دیگران متمایز گردد. علاوه بر آن یک هنرمند فریاد رسای جبههای است که سخنگوییِ آن را بر عهده دارد. هنرمند به مثابه دیدهبانی است که به نقد آنچه به زعم او ناهنجاری است میپردازد و جهان آرمانی و مطبوع خود را با زبانی نمادین و انتزاعی و شکلی تحسینبرانگیز به نمایش میگذارد.
به تعبیر شهید آوینی، هنر در ذات خود متعهد است و «هنر بیتعهد» یا «هنر برای هنر» وجود خارجی ندارد و این اصطلاح مغلطهای سخت بیبنیان و غیر قابل تصور است. اما میتوان پرسید تعهد به چه؟ هنرمند ممکن است متعهد به اشاعه شهوات و مفاسد باشد و نام آن را هنر آزاد بگذارد. آزادی از ارزشها و قیودات انسانی! یک هنرمند با خلق آثار خود یقینا از سنگری که خود متعلق به آن است حراست میکند. حتی اگر آثار وی به نوعی مُبلغ پوچگرایی باشد نمیتوان او را بدون موضع و بیتعهد دانست.
اینکه هنرمند چه بگوید و از چه جایگاهی دفاع کند به شخصیت درونی او بازمیگردد. او میتواند یک مصلح خیراندیش باشد که دغدغه حاکمیت ارزشها را دارد یا بیماری روانی که از آزار مخاطب خود لذت میبرد، در این صورت میتوان احتمال داد که آثار وی انعکاس عقدههای دوران کودکی و مشکلات روحی است که در خانواده و محیط اطراف خود داشته است. همچنانکه اینگونه هنرمندان گاه چنین اعترافاتی داشتهاند.
دهه اول انقلاب که به حق باید آن را دهه خون و شهادت نامگذاری نمود، مجالی برای هنرمندان دگراندیش نبود. از این رو یا از کشور بار سفر بسته یا به کنج انزوا خزیدند و یا با حضور در صحنه، ریاکارانه بیاعتقادی خود را پنهان کردند. آن روزگار که در هر کوی و برزنی حجله شهادت جوانان مشاهده میشد، مجال رسانهای کردن افکار ضد دینی فراهم نبود. اما با فروکش کردن آتش جنگ و ارتحال امام خمینی، اندکاندک تأملاتِ مخالف، بُروز یافت و عرصه برای حضور چنین هنرمندانی مهیا گردید.
هنرمندانی که دل خوشی از انقلاب اسلامی و ارزشهای حاکم نداشتند، در سایه اهمال و گاه رانت مسئولان فرهنگی رشد کرده پر و بال گرفتند و در پارهای از موارد حلقههای مافیایی تشکیل دادند که به واسطه آن، هنرمندان انقلابی به حاشیه انزوا رانده شدند. از این دلخراشتر آنکه هنرمندان متعهد به ارزشهای انقلاب اسلامی و ذخایر فرهنگی کشور در عرف آنان به بدنامی و سرسپردگی رژیم متهم شدند. آنان هرزه درایی را به جایی رسانیدند که کارگردان متعهد و انقلابی ما آقای ابراهیم حاتمیکیا مجبور شد بر صحنه رود و با شهامت اعلام کند: «من فیلمساز وابسته و فیلمساز نظامم! من افتخار میکنم از کسانی حرف میزنم که باورشان دارم.» این ادعای شجاعانه در حقیقت پاسخی تحقیرآمیز و دندانشکن به کسانی بود که با وارونه پوشیدن پوستین هنر، ابتذال خود را قابلیت معرفی کرده و تعهد نسبت به شهیدان و ارزشهای والای انقلاب را وابستگی و مزدوری قلمداد نموده بودند.
متأسفانه در طول چهار دهه، ظرفیتهای عظیم انقلاب اسلامی به شایستگی و در حد انتظار مورد اقبال هنرمندان نبوده است. یکی از این ظرفیتها دفاع مقدس است که در باور مقام معظم رهبری میتوان تا پنجاه سال دیگر درباره آن حرف زد و کارهای نو ارائه نمود. حماسههای رزمندگان و مدافعان حرم، منبعی لایزال برای هنرمندان متعهد است تا بدون مبالغه به انعکاس آنها بپردازند.
سینما رسانهای است در دست قدرتهای بزرگ. این صنعت برای غرب و خصوصا آمریکا به مثابه ارتشی است که آن را به سرزمینهای دیگر گسیل میکند و فرهنگ دروغین خود را حاکم میسازد.
هالیوود با مدیریت گسترده جهان استکبار، سینمایی به شدت سیاسی را بنا نهاده و با پشتیبانی سرمایهگذاران صهیونیسم به مقابله جدی با انقلاب اسلامی برخاسته است و اسلامهراسی و ایرانهراسی را اشاعه میدهد. سیاستگذاران هالیوود به خوبی بر این امر واقفند که اگر با تمام قوا در برابر گسترش اسلام برنخیزند خیلی زود آرمانهای امام و انقلاب اسلامی، غرب را فرا خواهد گرفت.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودهاند: «یکی از مسائل دروغی که در دنیا تبلیغ میشود این است که هنر نباید با سیاست آمیخته شود در حالی که مجموعههای هنری غرب از جمله هالیوود کاملا سیاسی هستند و اگر اینگونه نبود چرا به فیلمهای ضد صهیونیستی ایران اجازه حضور در جشنوارههای سینمایی را نمیدهند.»
اینک که دشمن به جنگی تمامعیار در برابر اسلام انقلابی و فرهنگ مقاومت به پاخاسته، فیلمسازان ما اما در این سو غالبا فارغ از درد مبارزه و غافل از رسالت هنر، به ساختن فیلمهای طنز و کمدی و بعضا مبتذل و ضد ارزشی اشتغال دارند و در کنارشان نیز فیلمسازانی وجود دارند که از ایران اسلامی چهرهای منحط و غیرواقعی میسازند تا حقیرانه در جشنوارههای خارجی که خریدار اینگونه آثارند، جوایزی به آنها تعلق گیرد. و البته به موازات آنان هنرمندان انقلابی تحریم میشوند و نامشان در لیست سیاه گنجانده میشود. از این رو مقام معظم رهبری از فیلمسازی با مضامین انقلابی و دفاع مقدس تعبیر به «جهاد» نمودهاند. چرا که ورود در این عرصه کاری بس خطیر و پرزحمت است.
رهبری معظم گلایه شدید خود را نسبت به هنرمندان بیتفاوت اظهار داشتهاند. آنان که با وجود ادعای میهندوستی و عشق به آب و خاک این مرز و بوم به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی به مسائل کشور اهمیت ندادند. از جنگی که ناخواسته بر این ملت تحمیل شد هیچ نگفتند و در شعر و نثر و رمان و آثار هنری خود از جنایات دشمن در خرمشهر و دزفول دم برنیاوردند و از ریختن خون پاک رشیدترین جوانان میهن کلمهای بر زبان نیاوردند. معظمله در انتقاد شدید به موضعگیری این افراد افزودند: «برای آنها بزرگترین ننگ است که یک چنین تعصبی بر ذهن و روح و قلم و دلهاشان حاکم باشد.»
اما تاریخ قضاوت خواهد کرد. بین آنان که خود را ایرانیِ هنرمند و روشنفکر نامیدند اما ساحل امن و کنج عافیت را برگزیدند و خدمتی به فرهنگ اسلام و انقلاب نکردند و هنرمندانی که برای مردم زیستند و عمر گرامی خود را در راه عشق به اسلام و میهن به جهاد گذرانیدند. شاید یک معنای کل یوم عاشورا همین باشد که چون حر بن یزید ریاحی، پیوسته خود را بین دوراهی لشکر عمر بن سعد یا خیمهگاه امام زمان خویش ببینیم. مسیر پیش روی هنرمندان نیز همین دوراهیست و راه سومی وجود ندارد.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی