حاج قاسم چهرهای بینالمللی
حاج قاسم سلیمانی تنها یک انسان یا یک سردار سپاه نبود؛ بلکه رفتار و سیره و تمام سکناتش نشان از یک مکتب داشت. چه آنکه خود حاج قاسم یک مکتب بود. مکتبی که از آغاز مبارزات انقلابی و دفاع مقدس شکل گرفت و زمان شهادت وی به بلوغ رسید. و حال وظیفه ماست که این مکتب را شناخته و به نسل جدید بشناسانیم. سردار دلها همان طور که بر دلها حکومت کرد باید بر عقلها هم حکومت کند. او نمونه کاملی برای الگوبرداری است. او هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی، هم در میدان نبرد و هم در جمع دوستان مصداق واقعی یک انسان آزاده بود. انسانی که در مکتب امام حسین علیهالسلام رشد یافت و به جایگاهی رسید که او را مالکاشتر علی نامیدند. اما مکتب حاج قاسم تنها متعلق به ایران و اسلام نیست. نحوه مدیریت وی نشان از تفکری فرامرزی دارد، تفکری که زمان و مکان را درنوردیده و افقهای وسیعتر را مینگرد. نوع نگاه حاج قاسم نگاهی انسانی است. همان نگاهی که اسلام به انسان و انسانیت و کرامت انسانی دارد. همان غیرتی که وقتی خلخال از پای زن یهودی خارج میکنند، به جوش میآید. همین است که وقتی میبیند باغبانی، نام مستکبرترین رئیسجمهور دنیا را روی سگش گذاشته عصبانی میشود و او را از این کار نهی میکند.
مکتب حاج قاسم است که توانسته همه نیروهای مقاومت را از چندین کشور با زبانها و سنتهای مختلف گرد هم آورده و متحد کند و سرانجام ثمره این اتحاد، پیروزی جبهه مقاومت در مقابل تکفیریهایی شود که همه دنیای استکبار حمایتش میکرد. اتحادی که میتواند همچنان ادامه یابد و زمینهساز آزادی قدس شریف و پیروزی نهایی جبهه حق باشد و این همان وعدهای است که 1400 سال پیش از سوی پیامبر گرامیاسلام صلیالله علیه وآله داده شد. اتحادی که 1400 سال است امام عصر(عج) در انتظار آن است. همین است که این مکتب و سیره را به اندازه نجات بشریت و ظهور نهایی جبهه حق ارزشمند میکند. نگاه حاج قاسم نگاهی جزئی نگر و درون مرزی نبود. نقطه مرکزی دید او فلسطین و آزادی قدس بود و همه برنامهها را بر این اساس میچید. او میدانست نجات قدس یعنی نجات همه بشریت از دنیای استکبار. قدس را مرکز اتحاد همه مسلمانان و آزادگان جهان قرار داد و کشورهای مختلف را به این امر توجه داد. و در مقابل نشان داد صهیونیست و متحدانش دشمن واحد همه مسلمانان و مظلومان هستند و تا محو این رژیم منحوس از روی کره خاکی نباید دست از مبارزه برداشت.
سردار سلیمانی الگوی مقاومت
ایمان و اعتقاد راسخ سردار سلیمانی به مسیری که در آن گام نهاده بود و در نتیجه اعتقاد به نصرت الهی، از او انسانی بیبدیل ساخته بود. حاج قاسم در دست نوشتهای یادآور میشود که «هرکس از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او میترساند؛ و هرکس از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز میترساند.» او خود سالها با همین تفکر در مقابل دشمن ایستاد. روحیه شهادتطلبی این سردار بزرگ اسلام در کنار تدبیر هوش و زکاوت بالای او در میدان نبرد، او را به الگوی منحصر به فرد مقاومت تبدیل کرد. فرماندهای که شخصا در خطوط مقدم حضور مییافت و تنها به آمار و ارقام دلخوش نمیکرد. طراحیهای بینظیرش در مواجه با محاصره و حملات دشمن، تصمیمگیریهای به موقع و در صحنه او دشمن را به زانو درآورده بود. طوری که توانست کشوری را که تا حد سقوط پیش رفته بود نجات دهد. همه اینها در حالی بود که اکثر قریب به اتفاق دوستان اعتقاد داشتند که بشار سقوط خواهد کرد.
ولایتپذیری در تفکر حاج قاسم
وقتی پای ولایت و ولایتمداری به میان میآید تمام وجودش، اطاعت محض میشود و مقام عظمای ولایت در جان و قلبش حکمفرماست. میداند حکم ولایت، حکمیالهیست. او خود را در سرباز ولایت میداند و آنچنان متعهد به نظام و انقلاب است که تمام عمر و جوانی را در راه خدمت به ولی امر و نظام اسلامی صرف میکند. تلالو نور ولایت را میتوان در پیروزیهای پیدرپی او مشاهده نمود. همان جا که نامش بر دل دشمن رعشه میافکند و دل دوست را قوت و صلابت میبخشد. قدرت ولایت در وجود سردار دلها تا به حدیست که دشمن توان مقابله مستقیم را با وی ندارد و در نهایت ترس و ناجوانمردانه وی را به شهادت میرساند. و با شهادت هم تبدیل به شهید حاج قاسم سلیمانی میشود و موج عظیمیبه راه میافتد و به اذعان دوست و دشمن، تأثیر شهید حاج قاسم سلیمانی در ایجاد رعب و وحشت در دشمنان، به مراتب از سردار سلیمانی بیشتر و ماندگارتر است. آنجا که حاج قاسم در حضور رهبر معظم انقلاب با یک دست احترام نظامی میدهد و دست دیگر را بر قلبش مینهد. ارادت قلبیاش را به ولی زمان نشان میدهد.
حاج قاسم تنها یک فرمانده داشت آن هم مقام معظم رهبری بود. جایی که ایشان فرمودند والله والله والله یکی از شئون عاقبت بخیری میزان اتصال ما به ولی جامعه است.
او وقتی دستورات فرمانده خود را دریافت میکند، ولایتمداری و عشق را نه در زبان و ظاهر، بلکه در صحنه عمل و اقدام اطاعت میکند. او همه هستی و آبرو و جان خود را شرافتمندانه و شجاعانه به میدان نبرد و قربانگاه عشق میآورد تا نظر فرمانده و رهبرش را در صحنه عمل پیاده کند.
جهاد با نفس
حاج قاسم یک الگوی مدیریتی تمامعیار است. و الگوی تربیتی حاج قاسم میگوید اگر میخواهید مدیر باشید باید مدیریت را از خودتان شروع کنید. اگر توانستید روی خودتان و هوای نفس خودتان مدیریت داشته باشید، وقتی توانستید خودتان را بسازید، آن زمان است که میتوانید بر دیگران هم مدیریت کنید. اگر توانستید خودتان راتربیت کنید میتوانید دیگران را هم تربیت کنید و روی آنها تأثیر بگذارید. سردار سلیمانی ابتدا در میدان جهاد اکبر با دشمن درونی مبارزه کرد و پیروز شد و سپس در میدان جهاد اصغر بر دشمن فائق آمد. اما جهاد نفس حاج قاسم در میدان عمل است نه با گوشه گیری و ریاضتهای نامعقول. و همین جهاد با نفس و ایمان به خداوند بود که او را به جایگاهی رساند که دشمن در مقابلش به زانو درآمد.
اخلاص
یکی از ویژگیهای بارز سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اخلاص اوست. او مصداق واقعی مخلَصین است. تمام سکنات و رفتار سردار سلیمانی، حاکی از این است که او جز به رضای پروردگار نمیاندیشد و در عمل توانسته به این مهم دست یابد. این بزرگمرد به دور از هیاهوی رسانهای و تبلیغاتی در سختترین میدانها حاضر میشد و خود نمونه عملی این سخنش بود: «باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم؛ آن کس که باید ببیند، میبیند»
ایمان باطنی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، همان عاملی است که در کنار اخلاص عملی شهید، او را عزیز قلب امت و رهبر امت اسلامی میکند. بهگونهای که بعد از شهادتش موجی به راه میافتد که همه آزادگان دنیا، چه مسلمان و چه غیرمسلمان با آن همراه میشوند. امید است که این موج زمینهساز ظهور حق در جهان باشد. ان شاءالله.
سرهنگ خلبان ولی رحمانی
فرمانده دانشکده هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران