نگاهی به رویکرد فرهنگی حاج قاسم سلیمانی
همیشه سردار حتی در فرهنگ
سید حامد حسینی تهرانی
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را نباید یک چهره نظامی صرف دانست. درست است که او یک نابغه نظامی بود و در سختترین شرایط جنگی همواره راهحلی برای برونرفت از بحران داشت، با این حال هیچگاه از مسائل فرهنگی غافل نبود. با وجود تمام مشغلههای زیاد، هیچگاه جبهه فرهنگی را رها نکرد و دلمشغولیهایش بابت این بخش را بارها در صحبتها، یادداشتها و خاطراتش نشان داد.
حاج قاسم و حفظ آثار دفاع مقدسیکی از بارزترین خصوصیات شهید سلیمانی این بود که فوقالعاده به مسائل فرهنگی اهمیت میداد، کمتر کسی را میتوان در ایران یافت که به اندازه سردار سلیمانی در حفظ میراث فرهنگی دفاع مقدس تلاش کرده باشد. در منزل پدریاش گروهی از همرزمان و جوانان خوشذوق و قریحه فرهنگی را گردهم آورد و مؤسسهای فرهنگی را برای جمعآوری خاطرات و اسناد لشکر 41 ثارالله با عنوان مؤسسه حماسه ثارالله بنیان نهاد. تعدادی از رکوردهای ساده در همین مؤسسه جمعآوری شد، نزدیک به پنجاه نفر آموزش دیدند.
خودش برای استخراج دقیق اطلاعات شهدا پرسشنامهای تنظیم کرد که در نتیجه این مجاهدت و تلاش مستمر ۲۷۰۰۰ مصاحبه با والدین شهدا و ۵۰ هزار ساعت مصاحبه با همسران و فرزندان و بیش از ۵۰۰ هزار برگ سند پیرامون شهدا جمعآوری شده است. این مجموعه فاخر در حدود 130 مجلد بالای ۱۰۰۰ صفحه به صورت منظم، دقیق و با نظارت شخص خودش سامان داده شده است که بخشی از آن در 9 جلد کتاب با همین محوریت به زیور طبع آراسته شده است.
یکی از دوستانش نقل میکند که وقتی پرسشنامه تنظیم میشد، سردار سلیمانی میگفت که اگر با پدر و مادران شهدا صحبت میکنید، چند سؤال بپرسید؛ اینکه ایام تکوین و شکلگیری دوره جنینی فرزند شهیدشان چگونه بوده است؟ نکتهای که در آن شرایط تأثیر گذاشته باشد و این فرزند شکل گرفته شده باشد؟ چراکه این نطفه پاک نمیتواند بیدلیل و بیارتباط با مسئله شهادت باشد. این تیزبینی دقت و ریزبینیهای سردار سلیمانی را میرساند.
حاج قاسم، رسانه و هنرهفتم
حاج قاسم در حوزه فیلم و مستند نیز صاحبنظر بود. ایدههای خوبی به ذهنش میرسید و گاهی دوستان فیلمساز را به بررسی کاراکتر برخی از شهدا دعوت میکرد. با اینکه معمولاً خودش از لنز دوربینها فاصله میگرفت، بچههای مستندساز را به جبههها دعوت میکرد و نسبت به انگیزهبخشی آنان در ثبت و ضبط صحنههای نبرد، حتی در دل کورانها و بحرانها اهتمام داشت. در ابتدای جنگ تحمیلی تعداد رسانهها بسیار محدود بود و بیشتر رسانه ملی وجود داشت، این رسانهها در فضای جنگ و یا در لشکر میآمدند و مواردی را ضبط و بعدها منتشر میکردند و مهمتر از همه در آن زمان انتشار محتوای رسانهها لحظهای نبود یعنی بعد از ضبط، چند روز طول میکشید تا خبر انتشار داده شود. با توجه به شرایط جنگی سالهای دفاع مقدس، حاج قاسم از مسائلی چون فرهنگ و رسانه، فرهنگسازی و جنگ روانی غفلت نداشت، هر وقت پشت جبهه میآمد با سخنرانیها و مصاحبههایی که داشت حماسه آفرینیهای جبهه را تشریح میکرد و هرگاه در میدان جنگ بود حاج قاسم کمک میکرد تا یک نفر به طور ثابت از نیروهای صدا و سیما اخبار جبهه را به صورت دائم ضبط و انتشار دهد. در ماجرای نبرد با داعش باز شدن پای فیلمسازها یا سوریه و عراق را یک فرصت تمدنی تلقی میکرد و برای انجام این مهم گام برمیداشت. خود او با تمام گرفتاریهایی که داشت به تماشای فیلمها مینشست و نسبت به زیادت و کاستی صحنهها با جزئیات نظر میداد که این نشانهها، نشان میداد که رسانه چقدر برای او مهم است.
حاج قاسم و فرهنگ کتابخوانی
فرهنگ ایثار و شهادت برای او یک دغدغه بود، یادمانی نبود که در بزرگداشت شهدای استانهای مختلف باشد و حالا وقت داشته باشد و حضور پیدا نکند. علیرغم اینکه سهم بیشتر زمان او به میدان جهاد در بیرون مرزها اختصاص یافته بود، اما زمانی که به ایران میآمد، در یادمانهای شهدا شرکت میکرد. با بچههایی که فعالیت فرهنگی میکردند، انس میگرفت و با آنان گفتوگو میکرد و به این کلام رهبر معظم انقلاب اعتقاد داشت که زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. حاج قاسم یک کتابخوان و یک منتقد حرفهای در آثار ادبی بود. یکی از عکسهای بهجا مانده از حاج قاسم زمانی است که در هواپیما به مطالعه کتاب گزارش یک آدمربایی اثر «گابریل گارسیا مارکز» نشسته است. در حالی که از این رمان فاخر در حال یادداشتبرداری است.
در کنار کتابخوان بودن، ترویج کتابخوانی نیز یکی از دغدغههای مهم سردار سلیمانی بود. این را نویسندگان و فعالان فرهنگی که به حاج قاسم نزدیک بودند، اذعان میکنند. او گاهی در مقام یک منتقد ادبی حاضر میشد و با خوانش دقیق کتابها، جزئیات ریز و دقیقی را به نویسندگان گوشزد میکرد. حاج قاسم از دوران دفاع مقدس فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان بود و از جوانی در مرکز عملیاتها و تصمیمگیریها حضور داشت و اطلاعات دقیقی از اتفاقات جنگ داشت و بسیاری از شهدا را میشناخت. همین حضور داشتن و در صحنه بودن در سالهای پس از دفاع مقدس نیز وجود داشت تا سردار سلیمانی را به چهرهای آگاه و مطلع از شرایط روز تبدیل کند.
پس برای نویسندگان چه کسی بهتر از حاج قاسم برای مشورت گرفتن و کسب اطلاع کردن وجود داشت. ایشان با راهنماییهایشان اطلاعات دقیق و مستندی به نویسندگان میداد و پس از اتمام کار، آثار خوب و باکیفیت را به خوانندگان معرفی میکرد. محمدرضا بایرامی، نویسنده کتاب «سهگانهای برای یگانه»، در این کتاب داستان زندگی حاج علی محمدیپور از نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله را روایت میکند. بایرامی بعد از تحریر، این کتاب را به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی هدیه میدهد تا ایشان کتاب را مطالعه کند و شهید سلیمانی با دقتنظر و متواضعانهاشکالاتی را از این کتاب به نویسنده ارائه میدهد.
حاج قاسم با نوشتن یادداشت بر کتابهای مورد علاقهاش عموم مردم را به خواندن این کتابها تشویق میکرد. این کار بهترین تبلیغ برای کتاب بود. معرفی کتاب و نوشتن یادداشت توسط حاج قاسم به عنوان یک فرمانده بلندبالای نظامی و یک شخصیت محبوب مردمی نگاهها را به سوی خود میچرخاند و ایجاد کنجکاوی میکرد. کتابهای زندگینامه قهرمانهای دفاع مقدس مهمترین کتابهایی بودند که معمولاً خبر تقریظ نوشتن بر آنها توسط حاج قاسم سلیمانی منتشر میشد. «وقتی مهتاب گم شد» کتاب جانباز «علی خوشلفظ»، یکی از کتابهایی است که حاج قاسم سلیمانی بعد از خواندن آن، نه تقریظ بلکه یادداشت منتشر کرد.
سردار شهید سلیمانی برای کتاب «من زندهام» معصومهآباد دست به ابتکار دیگری زد. حاج قاسم توجه ویژهای به ادبیات اردوگاهی و مقاومت آزادگان در چنگال دشمن داشت. در میان کتابهایی که حاج قاسم معرفی کرده، نام چند کتاب از ادبیات اردوگاهی دیده میشود که در میانشان کتاب «من زندهام» جایگاه ویژهای دارد. برای اینکه این کتاب بهتر دیده شود، حاج قاسم برایش دو یادداشت نوشته است، هر دو را هم در کشور عراق نوشته تا بهتر حس و حال راوی کتاب و آزادگان را درک کند.
سردار سلیمانی در نامه اول خود که آن را در بغداد نوشته، حس خود را نسبت به این کتاب این طور بیان میکند: «خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همهجا با تعصب مراقبت میکردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس به دنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم، روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.» حاج قاسم یادداشت دیگرش را در نینوا خطاب به خانم آباد مینویسد و میگوید:
«خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی؛ سعی کن در این آزادی اسیر نشوی. انشاالله کتابت را به همه زبانها ترجمه میکنم تا همه بدانند زینب بنت رسولالله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است. به تو به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار میکنم. حقیقتاً شگفتزده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم.»
یکی از این کتابها «رادیو» داستان زندگی و خاطرات سردار «محمدرضا حسنی سعدی» از دوران اسارت است. شهید سلیمانی در یادداشتی که بر این کتاب نوشته و با عنوان «برادرتان سلیمانی» امضا کرده، چنین آورده: «این خاطره ارزشمند و تکاندهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجانانگیزتر است، نباید به اینسادگی پردازش شود. خود بحث رادیو زیباترین داستان خواندنی برای تمام نسلها میتواند باشد، در جایی که اسرا و زندانیان جنگها معمولاً به دنبال سیگار یااشیا فراموشدهنده مخدرند، فرزندان روح الله در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خدا در مسلک اویند. این اعجاب مذهب و انقلاب است، این تأثیر یک رهبر الهی بر جوانان و نوجوانان در شرایطی تکاندهنده و سخت است. مرحبا به این روح بلند و ارزشمند، زمین زیر پایتان را باید سجده کرد.»
سردار سلیمانی گاهی نقش سفیر فرهنگی را برای کشورمان ایفا میکرد. وقتی کتاب «پایی که جا ماند» به زبان عربی ترجمه شد، حاج قاسم این کتاب را برای جوانان عراقی برد و آنها با خواندنش با روحیه و مقاومت ایرانیها بیشتر آشنا شدند. هرجا حاج قاسم حضور داشته، نشانی از فعالیتهای فرهنگی ایشان هم دیده میشد.
جلوههای فرهنگ حاج قاسم در ماجرای کرونا
هنوز چندی از شهادت سردار دلها نگذشته بود که بیماری فراگیر کرونا مثل دیگر جاهای دنیا جغرافیای این مرز و بوم را درنوردید. بحرانی تازه کشور را در بهت و اندوه فرو برد و ابرهای تیره حیرت و ترس آسمان ایران اسلامی را فرا گرفت. برخورد منفعلانه برخی مسئولین در مواجهه با این پدیده ناشناخته که شاید تقلب از روی دست سیاستمداران کشورهای غربی مینمود، دامنه بحران را بیشتر کرد. نوعی سردرگمی فعال در تصمیمها شمارش معکوس فرصتسوزی برای مهار این بحران بود. برای جامعه گرفتار در کوران تورم و گرانی و تحریم که قرار بود با مشکل جدیدی به نام کووید 19 دست و پنجه نرم کند میبایست کاری کرد و چارهای اندیشید. اینجا بود که یک کلیپ تصویری از حاج قاسم در شبکههای اجتماعی بازنشر میشد و دست به دست میچرخید. فیلمی که درگرماگرم مقابله با داعش از این شهید عزیز به یادگار مانده بود و در شبکههای اجتماعی دست به دست میگشت. سردار دلها در این فایل تصویری با لبخندی ملیح و برخاسته از آرامش توحیدی از آرامش و اطمینان و اتکال به قدرت الهی در مورد بهرهبرداری از بهترین فرصتها از دل سختترین تهدیدها سخن به میان آورده است. تماشای این کلیپ خروشی دوباره و بارقهای جدید از امید را در دل جامعه رنجور از کرونا میپروراند. انگار که حاج قاسم شهید زندهتر از دوران حیاتش باگوشه چشمی رهروانش را میپایید و نگاه میکرد. این شد که قبل از همه بچههای مکتب حاج قاسم پای کار آمدند. همانهایی که برای وظیفه توحیدیشان در قبال انسانیت و انقلابی که پاسدار ارزشهای والای انسانی بود بهایی ارجمند قائل بودند. طلایه داران مکتب سلیمانی در هرکسوت و لباسی پای در میدان نهادند. پزشکان و پرستارانی که این بار در میدان نبرد با یک دشمن نامرئی تک سلولی همه هستی خویش را برای تجلی ایثار به مسلخ عشق آوردند. طلبهها و بچههای جهادی که خودجوش و داوطلبانه برای پشتیبانی کادر درمانی، مددیاری بیماران و تجهیز اجساد قربانیان آستینهای همت را بالا زدند. فعالان رسانهای که برای آرام سازی عملیات روانی دشمن در میانه بحران دست به کار شدند و با مشعل روشنگری شبههای سیاه القائات دشمن را فراری دادند. مادحین و روحانیانی که در این وانفسا بند دل مردم را به خدا و اهل بیت گره زدند. مساجد و پایگاههای مردمی بسیج که در لبیک به فرمان ولی دوران برای تحقق جهاد در عرصه مواسات و همدلی همدل شدند تا باری از دوش قربانیان اقتصادی این بلای عمومی بردارند. یکی از جلوههای مکتب حاج قاسم ماجرای طلبه جوانی است که در عین تیمارداری همسر بیمار و باردارش در بیمارستان به خدمت رسانی بیماران کرونایی همت گماشته بود و در طبقات بستری همسر و بیماران کرونایی مدام در رفت و آمد بود. وقتی دست تقدیر بین او و همسر حاملهاش در بیمارستان فاصله انداخت برای اینکه نکند سوز و اشک او در روحیه بیماران کرونایی و کادر درمانی اثر بگذارد خودش را به حیاط بیمارستان رساند گوشهای نشست، فایل روضه مورد علاقهاش بود را با صدای آرامی پخش کرد دو دستش را میان صورت گرفت و با صدایی آرام شروع بهگریستن کرد. ایناشک فراغ تداعی پر غصه سوگوارههایی است که حاج قاسم پیش از شهادت در رثای فراق همرزمان شهیدش میسرود. و اینک رهروان مکتب حاج قاسم همین نجوای پرگداز را در فراق او میسرایند با اینکه عزم خویش را در تحقق آرمانها و پویندگی مسیر او جزم کردند.